مباحث تاریخی
در جریان خلافت، یکی از سوالاتی که بسیار مطرح است، این است که چرا حضرت علی (علیه السلام) در برابر غاصبین حق خلافت، سکوت کردهاند و از حق خویش دفاع نکردند؟ وقتی به تاریخ رجوع میکنیم و مباحث مرتبط با آن را مطالعه میکنیم و همچنین کلمات حضرت علی (علیه السلام) را نگاه میکنیم، پاسخ این سوال را دریافت میکنیم.
برای تثبیت پایههای حکومت، چون پشتوانهی الهی نداشتند و هرگز مورد تأیید رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نبودند، خلفا و طرفدارانشان، دست به راهکارهای فراوانی از جمله مغالطهی سیاسی، تبلیغ گسترده، تطمیع برخی از بزرگان صحابه و حذف مخالفان زدند. لذا توانستند در مدت بسیار کوتاهی زمام حکومت مسلمین را در دست گیرند.
خلافت و جانشینی رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) امری است که معرکه آراء و اختلاف نظرات فراوان شده است. با تحقیق و جستجویی که در منابع تاریخی صورت گرفت این بحث به چشم می خورد که غصب خلافت امری نبود که به طور اتفاقی صورت گرفته شده باشد و بالعکس با برنامه ریزی دقیق مخالفان خلافت حضرت علی(علیه السلام) صورت گرفته است
غصب خلافت که منجر به انحراف مسیر اسلام گردید، بزرگترین خبط و گناهی بود که در اسلام اتفاق افتاد. این غصب خلافت برنامهایی نبود که بداهتا بعد از فوت رسول خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) اتفاق افتاده باشد بلکه برنامهای بود که از پیش طراحی شده بود و حتی در زمان حیات رسول خدا طراحی شده بود. برای این ادعا شواهد و قرائنی نیز وجود دارد.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) در مدت معینی که در کتب اهل سنت ذکر شده «شش ماه و یا هفت ماه ونه ماه » به طور مستمر هنگام خروج برای نماز صبح نزد خانه فاطمه میآمد و میفرمود: «سلام بر شما باد، ای اهل بیت نبوت! بهدرستیکه خداوند اراده کرده است که از شما اهل بیت، پلیدی را دور نماید و شما را پاکیزه کند.»
احترام ویژه رسول الله به فاطمه زهراء(س) به نقل از ام المومنین عایشه، که میگوید: «هرگاه فاطمه زهراء(سلام الله علیها) بر رسول خدا وارد میشد، حضرت به او خوش آمد میفرمود، برابر فاطمه میایستاد دست دخترش را میبوسید و در جایگاه خویش او را مینشاند» واین نشان از مقام برتر حضرت زهراءاست. در واقع پیامبر تکریم کرد تا تکریمش کنند اما..
اهل سقیفه ادعا دارند که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) برای بعد از خودش جانشینی را انتخاب نکرده است و فقط یک راه کار دادند و فرمودند خلیفه و جانشین بعد از من باید از قریش باشد. همین بهانه مستمسک ابوبکر و عمر بن خطاب شد، تا در سقیفه بنی ساعده انصار را از گود رقابت با خود خارج کنند و خلافت را غصب نمایند.
امت اسلامی دچار شکاف و دوگانگی دِهشت باری شده است. اسلام سکهی بیاعتباری شده و پیروانش مورد انتقامگیری واقع میشوند و نمیتوانند، انتقام بگیرند و مورد ظلم و ستم واقع میشوند و برکسی ستم نمیکنند. گرگهای شرق و غرب بر آنان خشم گرفتهاند و بخشهای زیادی از آن را میدرند، بدون اینکه حاکمان اسلامی رویی ترش نمایند!
در حالیکه انصار درباره چگونگی رهبری بعد از پیامبر سرگرم گفتگو بودند، یکباره هیئت سه نفره ابوبکر و عمر و ابوعبیده جراح وارد نشست سری انصار شدند و کودتای انصار را خنثی کردند و با طراحی برنامهای خاص خلافت را از انصار گرفته و یکی از خود را به عنوان جانشین پیامبر انتخاب کردند. این درحالی بود که حضرت علی مشغول تجهیز رسول خدا بود.
موضوع اهل حل و عقد اولین بار در کتب اهل سنت برای توجیه کردن چگونگی به خلافت رسیدن خلفا بهخصوص خلیفه اول و دوم، مطرح شد. همانطور که میدانیم، شیعه امامیه تنها راه مشروع براى نصب امام را از طریق نص و نصب الهى، با ابلاغ رسول خدا یا امام منصوب پیشین میداند. ولى اهل سنت راه چنین مشروعیتی را اجماع مسلمین اعلام کردند.
با توجه به نص صریح قرآن و سخنان پیامبر اکرم (ص) هیچ فرد مسلمانی نیست که در عظمت و پاکی اهل بیت شک داشته باشد. اکنون با توجه به این سخنان، آیا سزاوار نیست که همه مسلمانان، ایام وفات و عزاداری اهل بیت پیامبر (ص) را گرامی بدارند! و در غم از دست دادنشان عزاداری و نوحه سرایی کنند! این گلایهای است، که به برادران اهل سنت، وارد است.
ماجرای غصب خلافت و اتفاقات مرتبط با آن بسیار گسترده و پیچیده است. در این که این اتفاق یک برنامه از پیش تعیین شده بود شکی نیست. ولی باید دید چه عواملی باعث شد که امامت، تبدیل به خلافت شد و جانشین رسول خدا که بارها از جانب حضرتش معرفی شده بود، خانه نشین گردید و این امر باعث شد که اسلام از مسیر خود منحرف گردید.
در تاریخ اسلام فراز وفرود فراوانی اتفاق افتاد، که هر کدام به نوبه خود تحولی در مسیر اسلام ایجاد کرد. برخی تلخ و برخی شیرین بودند. یکی از این اتفاقات تلخ، سقیفه بنیساعده بود، که بیشترین تأثیر را در انحراف مسیر اسلام داشت. چرا که امامت که ادامه دهنده راه رسالت بود را به خلافت تبدیل کردند، و مسبب این اتفاق انصار مدینه بودند.
برای خیلی از افراد چه موافق وچه مخاف سوال است که چرا حضرت در برابر غصب خلافت دفاعی نکردند ونه تنها اعتراضی نکردند بلکه همراهی هم کردند؟چراخود حضرت اعتراضی نداشتند و اگر واقعا حقشان بود چرا سکوت کرده واقدامی نکردند؟ حضرت سه دلیل را ذکر میکنند: 1- جلوگیری از تفرقه میان مسلمانان؛ 2- خطرمرتدان؛ 3- حفظ جان عترت اهل بیت.