توجیهات خلیفه اول در خصوص فدک
حکومت وقت و سران سقیفه بعد از اینکه خلافت را از آن خود کردند، برای تثبیت حکومت خود به یک پشتوانه مالی بزرگی نیاز داشتند. لذا تصمیم گرفتند فدک که باغی پر منفعت بود را به تصرف خویش درآوردند. برای جلب رضایت مردم و برای اینکه مخالفت های احتمالی آنها را سرکوب کنند، دست به توجیهاتی زدند که با اصول و مبانی قرآنی در تنافی است.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب _ تصرف فدک یکی از اقداماتی بود که خلیفه اول با کمک خلیفه دوم انجام داد. همانطور که میدانیم اهل بیت رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) و خصوصاً حضرت زهرا (سلام الله علیها) در بین مردم مدینه دارای احترام خاصی بودند و حکومت هم میدانست بهخاطر این محبوبیت، بهراحتی نمیتواند اموال حضرت زهرا (سلام الله علیها) را مصادره کند، لذا برای انجام این کار ابتدا باید با ترفندهایی مردم را همگام و همراه خود گرداند، تا بتواند فدک را از دست حضرت بگیرد. بنابراین ابوبکر باید توجیهاتی را بیان کند تا عوام آن را بپذیرند.
آنچه از مجموع سخنانی که بین حضرت زهرا (سلام الله علیها) و ابوبکر رد و بدل شد، بهدست میآید این است که ابوبکر برای کار خود چند توجیه را بیان کرد؛ در این مقاله به برخی از آن اشاره میکنیم:
توجیه اول خلیفه:
1) اولین توجیه و سخن ابوبکر این بود که فدک «فیء» است و «فیء» نیز جزء بیت المال مسلمین است و باید در اختیار حاکم اسلامی باشد، نه شخص خاصی. لذا ابوبکر در پاسخ به حضرت زهرا (سلام الله علیها) که حق خویش را طلب کرده بود، گفت: «این مال متعلق به رسول خدا نبود، بلکه از اموال مسلمین است که رسول خدا به آنان داد و در راه خدا انفاق کرده است و چون وفات نمود من متصدی آن اموال هستم.»[1]
البته این توجیه بسیار پیش پا افتاده بود و قطعاً خود خلیفه هم به آن اعتقاد نداشت و میدانست که فدک برای چه کسی است.
در پاسخ به این توجیه خلیفه، میتوان به کتب معتبر اهل سنت رجوع کرد، تا مشخص شود که آیا واقعا فدک جزء اموال مسلمین است و یا اینکه ملک شخصی رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود؟
چندین تن از علمای مشهور اهل سنت در این خصوص سخنها گفتند و فدک را جزء ملک شخصی حضرت رسول و دخترش دانستند.
طبری در کتابش میگوید: «فکان خیبر فیئا للمسلمین و کانت فدک خالصة لرسول الله لأنهم لم یجلبوا علیها بخیل و لا رکاب.[2] خیبر منطقهای که بدون خونریزی در اختیار مسلمین قرار گرفت. فدک ملک خالص پیغمبر بود، زیرا مسلمانها در بهدست آوردن خیبر، اسبی نتاخته و رکابی نزده بودند.»
به غیر از طبری بزرگان دیگری مثل ابن عبدالبر[3] و ثعلبی[4] به این سخن اشاره داشتند.
به غیر از آنچه که گفته شد، سخنان مفسران اهل سنت در ذیل آیه «فَآتِ ذَا الْقُرْبي حَقَّهُ.[روم/38] پس حقّ نزدیکان را ادا کن!» قابل توجه است و پاسخ خوبی به سخن خلیفه اول است.
ابویعلی در کتابش به نقل از ابوسعید خدری آورده است: «لما نزلت هذه الآیة (فآت ذا القربی) دعا النبی فاطمه و اعطاها فدک.[5] وقتی این آیه نازل شد، رسول خدا فاطمه را فرا خواند و فدک را به او داد.»
سیوطی نیز در تفسیرش همین سخن را از ابو سعید خدری نقل کرده است.[6]
شوکانی نقل کرده است که بعد از نزول این آیه: «اقطع رسول الله فاطمه فدک.[7] رسول خدا فدک را به فاطمه داده است.»
خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) در خطابش به ابوبکر فرموده است: «اعطنی فدک فقد جعلها رسول الله لی.[8] فدک را به من برگردان، به تحقیق رسول خدا آن را به من داده است.
یا در جایی دیگر فرمود: «ان رسول الله نحلنیها.[9] رسول خدا فدک را به من هدیه داده است.»
سوالی که مطرح است این است چرا ابوبکر به سخن حضرت زهرا (سلام الله علیها) توجه نکرد؟ آیا حضرت فاطمه در گفتار خود صادق نبوده است؟
هیچ کس نمیتواند این سخن را تایید کند، چرا که عایشه در مورد حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفت: «ما رأیت أحد أصدق لهجة من فاطمة غیر أبیها.[10] راستگوتر از فاطمه به غیر از پدرش ندیدم.»
پس حضرت زهرا (سلام الله علیها) در ادعایش راستگو بود و خلیفه اول باید ارث حضرت زهرا (سلام الله علیها) را به ایشان باز میگرداند.
توجیه دوم خلیفه:
2) توجیه دوم خلیفه اول در تصرف فدک، حدیثی جعلی است که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) نقل کرده است. جناب خلیفه اول در پاسخ به درخواست حضرت زهرا (سلام الله علیها) گفته است که رسول خدا فرمودند: «نحن معاشر الانبیاء لا نورث ذهبا و لا فضة و لا عقاراً و لا داراً ترکناه صدقةً.[11] ما پیامبران چیزی از خود به ارث نمیگذاریم؛ نه طلا و نه نقره و نه زمین و نه خانه. هرچه میگذاریم صدقه است.»
سخن خلیفه اول مخالف با قرآن و سنت رسول خدا
در قرآن در مورد حضرت یحیى و حضرت زکریا مىخوانیم: «فَهَب لِی مِن لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنِى وَ یَرِثُ مِن آلِ یَعْقُوبَ.[مریم/6] خدایا به من فرزندی عنایت کن، که از من و آل یعقوب ارث ببرد.» طبق این آیه حدیث ساختگی مذکور از اعتبار ساقط میگردد.
خود حضرت زهرا (سلام الله علیها) پس از اینکه این سخن را از ابوبکر شنید، به این آیه استناد کرده و فرمودند: «یا ابوبکر! اَفِى کِتابِ اللّهِ اَن تَرِثَ اَباکَ وَ لا اَرِثَ اَبِى لَقَد جِیتَ شَییاً فَرِیّاً! اَ فَعَلى عَمد تَرَکتُم کِتابَ اللّهِ وَ نَبَذتُمُوهُ وَراءَ ظُهُورِکُم؟ اِذ یَقُولُ فِیَما اقتَصَّ مِن خَبَرِ یَحیَى بنِ زَکَرِیّا اِذ قالَ فَهَب لِی مِن لَدُنْکَ وَلِیّاً یَرِثُنِی وَ یَرِثُ مِن آلِ یَعْقُوب.[12] ای ابوبکر! آیا در کتاب خداست که تو از پدرت ارث ببرى و من ارث نبرم؟ چیز عجیبى است! آیا عمداً کتاب خدا را ترک گفته و پشت سر افکندهاید؟ در آنجا که در داستان یحیى بن زکریا مىگوید: زکریا گفت خداوندا! از سوى خودت فرزندى به من ببخش تا از من و خاندان یعقوب ارث ببرد.»
بنابراین، این توجیه خلیفه اول هم صحیح نمیباشد.
پینوشت:
[1]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص214
[2]. تاریخ الطبری، محمد بن جریر الطبری، دار الکتب العلمیة، بیروت: ج2، ص138
[3]. الدرر فی اختصار المغازی و السیر، ابن عبدالبر، دارالکتب العلمیة، بیروت: ص201
[4]. الکشف و البیان، ثعلبی، دار احیاء التراث العربی، بیروت: ج9، ص52
[5]. مسند ابو یعلی، ابو یعلی، دارالمأمون التراث، بیروت: ج2، ص334
[6]. الدر المنثور، سیوطی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج5، ص273
[7]. فتح القدیر، شوکانی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج3، ص224
[8]. فتوح البلدان، بلاذری، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص35
[9]. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج1، ص438
[10]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج2ريال ص131
[11]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج4، ص214
[12]. شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، دارالکتب العلمیة، بیروت: ج16، ص251
نویسنده: محمد یاسر بیانی
افزودن نظر جدید