ادله حقانیت شیعه
.
پایگاه جامع فرق ادیان و مذاهب_ حقانیت مذهب شیعه ادله متعددی دارد كه در اینجا فقط به چند مورد آن اشاره میکنیم تا سرنخی باشد برای جویندگان حقیقت. امام علی علیهالسلام فرمود: «شما اول "حق" را بشناسید، سپس اهلش را خواهید شناخت».[1] بنابراین تا ندانیم حق چیست و یعنی چه؟ هیچ گاه نمیتوانیم مصادیقش را تشخیص دهیم.
خداوند متعال از هرگونه نقص، نیستی، کمّی و عیب، مبرا است؛ لذا خداوند متعال فرمود: حق اوست و آن چه از جانب اوست، حق است؛ «وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ» [الکهف/29] لذا دینش نیز حق است کما این خداوند میفرماید: «هُوَ الَّذِي أَرْسَلَ رَسُولَهُ بِالْهُدَى وَدِينِ الْحَقِّ لِيُظْهِرَهُ عَلَى الدِّينِ كُلِّهِ وَلَوْ كَرِهَ الْمُشْرِكُونَ»؛[الصف/9] «او کسی است که رسول خود را با هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر همه ادیان غالب سازد، هر چند مشرکان کراهت داشته باشند».
حقیقت دین اسلام و مذهب شیعه
پس از خداشناسی و ایمان به او، عقل به ضرورت هدایت، وجود دین خدا، رسول خدا و کتاب خدا پی میبرد و همین عقل است که حکم میکند: هدایت نباید متوقف گردد، زمین خدا نباید از حجت خدا خالی بماند، حجت خدا را نیز باید خودش و رسولش معرفی کند و ما نمیتوانیم از جانب خود برای خدا، ولیّ الله و خلیفة الله تعیین کنیم.
همانطور که جناب سمهودی، عالم بزرگ اهلسنت در حاشیهای بر حدیث ثقلین مینویسد: «این حدیث میفهماند که همواره و در هر زمان تا روز قیامت افرادی از اهلبیت و خاندان پاک پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله وجود دارند که شایستگی و اهلیت برای تمسک انسانها به آنها را دارا هستند و به این شکل، انگیزه کافی برای تمسک به آنان ایجاد میگردد؛ چنانکه در کنار آنان، قرآن کریم نیز از چنین ویژگی برخوردار است و به همین جهت، اهلبیت مایه امنیت و آسایش ساکنان روی زمین هستند که هرگاه آنان نباشند، هیچ یک از اهالی روی زمین هم نخواهند بود».[2]
حدیث ثقلین همان حدیث معتبر و متواتر نزد شیعه و سنی است که پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله فرمود: «زمان وفات من نزدیک شده است. من در میان شما، دو شیء گرانبها باقی میگذارم که یکی بزرگتر از دیگری است، کتاب خدا و عترتم که همان اهلبیت علیهمالسلام است. پس بنگرید که چگونه با آن دو رفتار میکنید، آن دو از هم جدا نمیشوند، تا آنکه در کنار حوض بر من وارد شوند».[3]
سپس نوبت به مطالعه بیشتر میرسد. در مطالعه نیز این عقل است که تشخیص و حکم میدهد که بعد از پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله باید به کدام راه رفت و راه حق کجاست؟ و حق با چه کسی است؟ با مطالعه زیاد متوجه میشویم که رسول حق فرمودهاند، علی با حق است و حق با علی و تمامی منابع شیعه و سنی به آن اذعان کردهاند، در نتیجه با عقلش میفهمد که "حق" کدام است و با کیست؟
شیعه و سنی نقل کردند: «ابوايوب گفت: شنیدم از رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله که به عمار گفت: اى عمار! هرگاه على عليهالسلام را ديدى كه به راهى مىرود و تمامى مردم به راهى ديگر، تو راه على را بگير و انتخاب کن، زيرا على تو را از راه هدايت خارج نمیکند و به گمراهى نمىكشاند. اى عمار! كسىكه شمشيرى حمايل كند، تا على را بر دشمنش يارى دهد، خداوند در قيامت دو شمشير از دُرّ به او حمايل مىكند و كسىكه شمشيرى عليه على و به يارى دشمن او حمايل كند، خداوند در قيامت دو شمشير از آتش به او حمايل مىنمايد».[4] طبق فرموده پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله، «حق با على است و على با حق، حق آنجا گردد كه على باشد و جنگ و دشمنی با علی، جنگ با من است و صلح و مدارا با علی، صلح با من است».[5]
فخر رازی، عالم بزرگ و مشهور اهلسنت گفت: «هر کس در دینش به علی اقتدا کند، قطعاً هدایت یابد، چون رسولالله صلّیاللهعلیهوآله فرمود: خدایا! حق را آنجا قرار ده که علی هست. اگرچه ما در هر چیزی شک میکنیم، اما درجایی که تعارض بین سخن دیگران، با سخن علی بن ابیطالب علیهالسلام باشد، بدون هیچ شک و تردیدی و با قاطعیت، حکم به درستی سخن علی علیهالسلام میدهم و باکمال میل آن را میپذیرم. کسی که علی علیهالسلام را در دینش امام و پیشوا قرار دهد، قطعاً در دین و دنیا به ریسمان الهی چنگ زده است».[6]
همانگونه که پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله پیشبینی کرده بود، متأسفانه مسلمانان نیز مانند اقوام و صاحبان ادیان گذشته به مذاهب مختلف و گوناگونی متفرق شدند. آن حضرت فرمود: «ان امّتی ستفرق بعدی علی ثلاث و سبعین فرقة، فرقة منها ناجیة، و اثنتان و سبعون فی النار».[7] «پیروان من، بعد از من به 73 فرقه متفرق خواهند شد، تنها یک گروه نجات پیدا میکنند و 72 فرقهی دیگر، اهل آتش خواهند بود».
هر کدام از این فرقهها ادعا میکنند که آنها فرقه ناجیه هستند و برای این ادعا، ادلهای اقامه میکنند. آنچه مسلم است، این است که قطعاً به جز یک فرقه، بقیه آنان بر حق نخواهند بود. بر اساس ادله قطعی در میان مذاهب اسلامی، مذهب حقه و فرقه ناجیه، مذهب شیعه دوازده امامی است و تشیع، همان اسلام راستین و حقیقی است. شیعه برای حقانیت و ناجی بودنش، به ادلهای تمسک میکند و اصرار بر صحت آن دارد؛ چرا که این عقیده، برگرفته از عقل و نقل (قرآن، سنت پیامبرصلّیاللهعلیهوآله و اهلبیت آن حضرت) است.
در این نوشتار، به چند نمونه اشاره میکنیم؛ در خانه اگر کس است، یک حرف بس است.
1- دلایل عقلی
الف) قاعده لطف: طبق این قاعده، همانطور که بر خداوند واجب است برای هدایت انسان، پیامبرانی جهت تبلیغ دینش ارسال کند، همچنین بعد از پیامبر نیز واجب است برای تبیین و تفسیر و تداوم راه پیامبران، امامانی را هم نصب کند که مانند پیامبران، الگو و افضل و ممتاز باشند؛ یعنی معصوم و عالم باشند.
2- دلایل نقلی (قرآن)
الف) آیه تطهیر
«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا» [احزاب/33] «خداوند فقط میخواهد پلیدی و گناه را از شما اهل بیت دور کند و کاملاً شما را پاک سازد».
خواندن آیه تطهیر توسط پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله کنار درب خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها؛ پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله، برای ابلاغ و اثبات فضایل حضرت زهراء سلاماللهعلیها و حقانیت اهل بیتش، در مدت معینی که در کتب اهل سنت ذکر شده، شش ماه یا هفت ماه یا نه ماه،[8] به صورت مستمر، هنگام خروج برای نماز صبح، نزد خانه فاطمه سلاماللهعلیها میآمد و میفرمود: «سلام بر شما باد! ای اهلبیت نبوت! به درستیکه خداوند اراده کرده است که از شما اهلبیت پلیدی را دور کند و شما را پاکیزه کند».
حضور منظم رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله پس از نزول آیه تطهیر نزد بیت مطهر حضرت زهراء سلاماللهعلیها، پیام واضحی دارد که اصحاب و مسلمانان بدانند، خانهای که پس از پیامبر صلّیاللهعلیهوآله بایستی مرجع باشد، به فاطمه و علی و فرزندانش سلاماللهعلیهم تعلق دارد. بیت فاطمه به پرسشها و حیرتهای امت پاسخ میدهد؛ خانه او روشنایی است، در تاریکیها و عوام فریبیهای آن زمان، خانه فاطمه، راه رشد و مستقیم به سوی خداست. با این حساب، مردم نباید بیراهه بروند، چون رسول اکرم صلّیاللهعلیهوآله، راه را از چاه مشخص کرده است، در این رابطه، «آلوسی»، عالم بزرگ اهلسنت میگوید: «اگر مقدر بود که زهراء در دنیا مدتی بیشتر زندگی کند، بدون تردید رسول اکرم فرموده بود: همه دینتان را از زهراء فرا بگیرید».[9]
به گفته برخی حدیثشناسان، پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله، هنگام نزول آیه تطهیر، خود و خاندانش را در زیر عبایی جمع کرد و به این شکل، مصادیق این آیه را معرفی کرد. مسلم نیشابوری در کتاب صحیح خود، آن را از عایشه نقل کرده: «عایشه گوید: صبح هنگام در حالیکه عبایی طرحدار از موی سیاه بر دوش پیامبر بود، از خانه بیرون رفت. در این هنگام حسن بن علی وارد شد و رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله او را زیر عبا گرفت، سپس حسین وارد شد و حضرت او را نیز وارد عبا کرد، سپس فاطمه وارد عبا گردید و بعد علی وارد آن شد؛ ... و آنگاه فرمود خداوند میخواهد از شما اهل بیت پلیدیها را دور و شما را پاک کند».[10]
ب) آیه مباهله
واقعه مباهله، نص آیه قرآن است که به دستور خداوند صورت گرفت. «فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ ما جاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَكُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَكُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكاذِبِينَ. [آلعمران/61] «هرگاه بعد از علم و دانشى كه درباره مسيح به تو رسيده، باز كسانى با تو به محاجّه و ستيز برخيزند، به آنها بگو بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت کنیم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم».
مفسران و محدثان بزرگ اهلسنّت نیز مصداق «انفسنا» یعنی نفس پیامبر را علی علیهالسلام میدانند. در صحیح مسلم آمده است هنگامی که آیه مباهله نازل شد، رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله، علی و فاطمه و حسن و حسین را فراخواند و فرمود: خداوندا اینان اهل من هستند.[11]
همچنین حاكم نيشابورى در«مستدرك» آورده كه مراد از «انفسنا»، رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله و على، و از «ابنائنا» حسن و حسين، و از «نسائنا» فاطمه عليهمالسلام است».[12]
زمخشری، از علماء و مفسران اهلسنت، بعد از اینکه قضیه مباهله را نقل و شرح میدهد، چه خوب و زیبا استنباط میکند و میگوید: «این قضیه «مباهله» دلیلی است، بر برتری اصحاب کساء «اهل بیت» که هیچ دلیلی اقوی از آن دلیل نیست».[13] قاضی بیضاوی هم در تفسیر خودش بعد از نقل و شرح قضیه مباهله میگوید: «این قضیه، دلیلی است بر دو چیز: یکی بر نبوت و دیگری بر برتری اهلبیت پیامبر اکرم، اصحاب کساء».[14]
ج) آیه ولایت
«إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذینَ آمَنُوا الَّذینَ یُقیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُون» [مائده/55] «جز این نیست که ولىّ شما خدا است و رسول او و مؤمنانى که نماز میخوانند و همچنان که در رکوع هستند انفاق میکنند».
در اینباره، آلوسی در ذیل آیه مینویسد: «بیشتر محدثین و غالب اخباریون، قائل هستند به اینکه این آیه، در مورد حضرت علی علیهالسلام نازل شده است و امامیه (شیعه) برای خلافت بلافصل حضرت علی علیهالسلام، بعد از پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله، به این آیه استدلال میکنند.[15]
دلایل نقلی ( حدیث)
الف) دعا در روز غدیرخم
پیامبر اکرم صلّیاللهعلیهوآله در خطبه غدیرخم، بعد از معرفی حضرت علی علیهالسلام به عنوان ولی و جانشین، چنین دعا کرد: «اللَّهُمَّ وَالِ مَنْ وَالَاهُ وَ عَادِ مَنْ عَادَاهُ وَ انْصُرْ مَنْ نَصَرَهُ وَ اخْذُلْ مَنْ خَذَلَهُ» «خداوندا! پذیرای ولایت او را دوست بدار و دشمن او را دشمن دار و یار او را یاری کن و رها کننده ی او را تنها گذار».
عجلونی نیز از علمای بزرگ اهلسنت، در کشف الخفاء، به این مطلب تصریح میکند: «حدیث (هر که من مولای اویم، این علی علیهالسلام مولای اوست) را طبرانی، احمد بن حنبل و ضیاء در کتاب المختاره از زید بن ارقم و امیرمؤمنان علیهالسلام و سی نفر از صحابه پیامبر صلیاللهعلیهوآله با لفظ «اللّهمّ وال من والاه و عاد من عاداه» روایت کردهاند؛ پس حدیث، یا متواتر است و یا مشهور».[16]
ابوطفیل گفت: «علی علیهالسّلام، مردم را در صحن مسجد جمع کرد و فرمود: «شما را به خدا سوگند! هر که در روز غدیرخم، سخنان پیامبر صلیاللهعلیهوآله درباره من را شنیده، برخاسته و شهادت دهد»، سی نفر از مردم برخاسته و شهادت دادند که پیامبر صلیاللهعلیهوآله دست علی علیهالسلام را گرفته، خطاب به مردم فرمود: «هر که من مولای اویم، علی علیهالسلام مولای اوست؛ بارخدایا! دوست بدار هر که او را دوست بدارد و دشمن بدار هر که او را دشمن دارد ...». البانی میگوید: «این حدیث طبق شرط بخاری در تصحیح احادیث، صحیح است». این حدیث را عبدالله بن احمد، از طریق یزید بن ابیزیاد و سماک بن عبید بن ولید عبسی از عبدالرحمن بن ابیلیلی، روایت کرده است. البانی میگوید: «این حدیث با هر دو طریق آن، صحیح است».[17]
این آیات و روایات، قطرهای بود از دریای دلایل اثبات حقانیت شیعه که در این باب بیان کردیم؛ بنابراین، شیعیان جماعتى هستند که تمام اعمال و عقائد و اخلاق و روحیات خود را بر اساس تعلیمات اسلام قرار داده و از دستورات پیامبر صلّیاللهعلیهوآله هیچ تجاوز نمیکنند. امر او را امر خدا میدانند، مطیع قرآن بوده و مطیع رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله نیز هستند و قائلاند که رسول خدا صلّیاللهعلیهوآله نبوت خود را با وصایت و خلافت على بن ابیطالب علیهالسلام بارها در مکانها و جاهای مختلف اعلام فرمود.
کارشناس مذاهب اسلامی: حجت الاسلام مصطفی پورصدوقی
پینوشت:
[1]. شیخ صدوق، امالی، ص3- 5، بیروت، اعلمی، چاپ پنجم، 1400ق. «إِنَّ الحَقَّ لا یعرَفُ بِالرِّجَالِ؛ اِعرِفِ الحَقَّ، تَعرِف أهلَهُ»
[2]. سمهودی، جواهر العقدین فی فضل الشرفین، القسم الثانی، النسب الشریف، وزارة الأوقاف والشؤون الدینیة، العراق، ج1، ص94. «إنّ ذلک یفهم وجود من یکون أهلاً للتمسک من أهل البیت والعترة الطاهرة فی کل زمان وجدوا فیه إلی قیام الساعة، حتی یتوجه الحث المذکور إلی التمسک به کما أنّ الکتاب العزیز کذلک، و لهذا کانوا - کما سیأتی - أماناً لأهل الأرض، فإذا ذهبوا ذهب أهل الأرض.
[3]. نسائی، احمد بنشعیب، السنن الکبری، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۱ق، ح8148. «... کأنی قد دعیت فاجبت، انی قد ترکت فیکم الثقلین احدهما اکبر من الآخر، کتاب الله و عترتی اهل بیتی، فانظروا کیف تخلفونی فیهما، فانهما لن یفترقا حتی یردا علی الحوض.
[4]. خطيب بغدادی، تاريخ بغداد، مهمترين مصادر رجال سنى، تحقيق: دراسة وتحقيق: مصطفى عبد القادر عطا، دارالكتب العلمية-بيروت- لبنان، 1417ق، ج13، ص188
[5]. ابن عساكر، تاريخ مدينة دمشق، مهمترين مصادر رجال سنى، تحقيق: علي شيری، دارالفكر للطباعة والنشر والتوزيع - بيروت – لبنان، 1415ق، ج42، ص449
[6]. فخر رازی، مفاتيح الغيب، ج1، ص۱۸۰، ۱۸۱، ۱۸۲. «وَمَنِ اقْتَدَى فِي دِينِهِ بِعَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ فَقَدِ اهْتَدَى، وَالدَّلِيلُ عَلَيْهِ.قَوْلُهُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: اللَّهُمَّ أَدِرِ الْحَقَّ مَعَ عَلِيٍّ حَيْثُ دَارَ.وَنَحْنُ وَإِنْ شَكَكْنَا فِي شَيْءٍ فَإِنَّا .. وَمَنِ اتَّخَذَ عَلِيًّا إِمَامًا لِدِينِهِ فَقَدِ اسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَى فِي دِينِهِ وَنَفْسِهِ».
[7]. علامه مجلسی، بحارالأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار علیهم السلام، ج۲۸، ص۲۹.
[8]. سيوطی، الدر المنثور في التفسير بالمأثور، مصادر تفسير سنى، دار المعرفة للطباعة والنشر - بيروت – لبنان، ج5، ص199، «قال شهدنا رسول الله صلى الله عليه وسلم تسعة أشهر يأتي كل يوم باب علي بن أبي طالب رضی الله عنه عند وقت كل صلاة فيقول السلام عليكم ورحمة الله وبركاته أهل البيت انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت ويطهركم..»
[9]. آلوسی، تفسير الآلوسی، مصادر تفسير سنى، ج3، ص156،« ولعلمه صلى الله عليه وسلم أنها لا تبقى بعده زمناً معتداً به يمكن أخذ الدين منها فيه لم يقل فيها ذلك ، ولو علم لربما قال : خذوا كل دينكم عن الزهراء
[10]. مسلم نیشابوری، صحیح مسلم، دار احیاء التراث العربی، بیروت، لبنان، کتاب فضائل الصحابه باب فضائل علی بن ابیطالب، ج4 ص1883 حدیث2424، قالت عایشه خرج النبی غداه و علیه مرط مرحّل من شعر أسود فجاء الحسن بن علیّ فادخله ثمّ جاء الحسین فدخل معه ثمّ جاءت فاطمه فادخلها ثمب جاء علیّ فادخله ثم قال: انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیراً»
[11]. مسلم نیشابوری، الصحیح، ج4، ص1871، المحقق: محمد فؤاد عبد الباقي، بیروت: دار إحياء التراث العربي. «وَلَمَّا نَزَلَتْ هَذِهِ الْآيَةُ: فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ [آل عمران/61] دَعَا رَسُولُ اللهِ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا وَفَاطِمَةَ وَحَسَنًا وَحُسَيْنًا فَقَالَ: اللهُمَّ هَؤُلَاءِ أَهْلِي
[12]. حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج3، ص163، بیروت: دار الكتب العلمية « أَنْفُسنَا وَأَنْفُسكُمْ رَسُول الله وَعلي وَأَبْنَاءَنَا الْحسن وَالْحُسَيْن وَنِسَاءَنَا فَاطِمَة.
[13]. زمخشرى، الكشاف عن حقائق غوامض التنزيل، تفسیر اهل سنت، دارالكتاب العربی، بیروت، 1407ق،ج1، ص368- 369 «وفيه دليل لا شيء أقوى منه على فضل أصحاب الكساء عليهم السلام. و فيه برهان واضح على صحة نبوة النبی ص لأنه لم يرو أحد من موافق و لا مخالف أنهم أجابوا إلى ذلك».
[14]. بيضاوى، عبدالله بن عمر، أنوار التنزيل و أسرار التأويل، تفیسیر کلامی اهل سنت، دار احياء التراث العربى، بیروت، 1418ق، ج2، ص20-21 «و هو دليل على نبوته و فضل من أتى بهم من أهل بيته».
[15]. آلوسی (متوفاى 1270هـ)، روح المعانی فی تفسير القرآن العظيم والسبع المثانی، محقق: علی عبدالباری عطية، دار الكتب العلمية - بيروت، چاپ اول، 1415 هـ.، ج3، ص334. «وغالب الأخباريين على أنها نزلت في علي كرم الله تعالى وجهه..»
[16]. عجلونی، کشف الخفاء و مزیل الإلباس عما اشتهر من الأحادیث علی السنة الناس، بیروت، ج2، ص361.
[17]. البانی، السلسلة الصحیحة المجلدات الکاملة، ج4، ص249، ح1750.
افزودن نظر جدید