عرفانهای نوظهور
اگرچه در مراحل ابتدایی یوگا بر آموزش های بدنی یوگا (آسانا) تاکید می شود؛ ولی در حقیقت، حرکات و حالات بدنی در یوگا برنامهای عبادی در ارتباط با خدایان هندو است. به عنوان نمونه یکی از معروف ترین آساناهای یوگا که در مراکز آموزش یوگا تعلیم داده می شود، آسانای«سوریانامسکار» میباشد. ترجمه ای که از آن به زبان فارسی انجام شده است «سلام بر خورشید» می باشد؛ اما در واقع ترجمه واقعی آن «پرستش الهه خورشید(سوریا)» است.
روش جذب آنان بدین گونه است که ابتدا افراد را با روایات مربوط به نشانههای ظهور حضرت حجت (عج) آشنا کرده و سپس با القاء این مساله که در حال حاضر در زمان ظهور هستیم، آنان را به یاری امام زمان (عج) فرا میخوانند. در مرحله دوم از سیر تبلیغاتی خود، علمای شیعه را به عنوان مانع جدی ظهور معرفی کرده، پس از آن یگانه مدافع دین را احمدالحسن بصری را به عنوان فرستاده امام (ع) و قائم آل محمد (عج) و فرزند امام و یمانی معرفی میکنند.
بر اساس باور احمدالحسن، شیخ طوسی نیز یک رجالی بوده و بدعتگذار است، لذا نباید به هیچکدام از سخنان وی اعتماد و اعتنا کرد. این در حالی است که شیخ طوسی(رحمةاللهعلیه) اولین کسی است که حدیث موسوم به وصیت را در کتاب الغیبة آورده است که پایه و اساس ادعای احمدالحسن را شکل میدهد، لذا باور به بدعتگذار بودن رجالیون و همچنین باور به صحت نقل شیخ طوسی در کتاب الغیبة مصداق مثال یک بام و دو هوا خواهد بود.
کارلوس کاستاندا مروّج عرفان ساحری، در 25 دسامبر(1935.م) در نزدیکی «سائوپائولو» یکی از پر جمعیتترین شهرهای برزیل به دنیا آمد. در ایران هم فرقه ابرآگاهی، به سرکردهگی محمد بابایی مجری عرفان سرخپوستی در کشوربود، عرفان سرخ پوستي یکی از شبه معنویتهای طبیعتگرا و برخواسته از آمریکا است.
اکنکار در بحث خداشناسی، همه خدایان را تحت سیطره سوگماد میداند و برای آن اهمیت ویژهای قائل است. مهمترین عامل گرایش به مسئلهی چند خدایی، مشاهده متنوع پدیدههای آسمانی و زمینی بوده است که هر نوع از آنها تحت تدبیر خدای خاصی قرار دارد. همچنین برخی از انسانها به این پندار رسیدهاند که خوبیها، مستند به خدای خیر و بدیها به خدای شرّ مربوط است و بدین ترتیب قائل به دو یا چند مبدأ برای جهان شدهاند.
از منظر دين، نیاز انسان به هر دو نوعِ شادی، مورد توجه قرار گرفته است، اما شادیهای زودگذر را در اولویت دوم انسان قرار داده است. از آنجا که دالاییلاما در أغلب دیدگاههای خود نسبت به انسان، نگاه قشری و سطحی دارد، در این مسئله هم دچار همین سطحینگری شده و انسان را محدود به زندگی این جهانی کرده است، بهطوری که انسان را از سایر ابعاد وجودیاش جدا کرده و هدف از زندگی را محصور در شادیهای گذرا نموده است.
اکثر عارف نمایان و رهبران عرفانهای نوظهور رفتارها و شیوههایی مشترک برای جذب مخاطب دارند که با دقت در رفتارهایشان میتوان آنها را شناخت. برخی از این رفتارها و شیوهها عبارتند از: دعوت به خود، مبارزه با اصول ادیان و مذاهب الهی، ترویج پلورالیزم دینی و معنوی، حاكميت تفكر التقاطی،
از منظر اسلام به هیچ وجه پلورالیسم و کثرتگرایی ادیان به معنای حقانیت همه ادیان مورد پذیرش اسلام نیست، گرچه پیروان ادیان آسمانی رسمیت اجتماعی دارند و در چارچوب قوانین اسلام حق حیات و فعالیتهای اجتماعی را دارند. قرآن کریم حقانیت (طولی) شرایع انبیای الهی را میپذیرد و همه آنها را در عصر خود مصداق اسلام میداند، اما حقانیت (عرضی) ادیان معارض با اسلام را نمیپذیرد.
تعالیم سحر و جادو در اندیشهها و نوشتههای برخی از عرفانهای نوظهور همانند پائولو، کاستاندا و ... کاملاً واضح و روشن است. اين در حالی است كه پائولوكوئليو سالهای بسياری از عمر خود را تحت تعلیمات «کارلوس کاستاندا» در راه سحر و جادو سپری كرده و انواع جادو؛ از جمله جادوی سياه را تجربه نموده است. پائولو میگويد: «كاستاندا برای من يك بت محسوب میشود. هميشه میگويم كه او زندگی مرا عوض كرده است.»
مبلغان عرفانهای بدلی برای جذب افراد و نفوذ در آنها از روشهای زیر استفاده می کنند: 1. برخورد عاطفی و محبت آمیز، 2. اعلام انحصاری بودن راه نجات در آموزههای خود، 3. ایجاد تشکیلات و عضوگیری، 4. تولید اصطلاحات جذاب، 5. ترویج جادوگری و شعبده بازی، 6. تحریف اصطلاح
در بخش پایانی روایت، به عدم تکرار خروج و قیام اشاره کرده و بلافاصله به رجعت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تصریح میفرماید. با این حساب، قائم دوم و سوم و... از اهلبیت (علیهمالسلام) معنایی نخواهد داشت زیرا روایت مذکور، خروج اولین قائم از اهل بیت (علیهمالسلام) را همان آخرین خروج اهل بیت (علیهمالسلام) دانستهاند.
هرچند که قیام زید بن علی (علیهالسلام) در زمان امام صادق (علیهالسلام) اتفاق افتاد، اما زمزمه قائم بودن و مهدی بودن زید از زمان امام باقر (علیه السلام) مطرح بوده و همواره آن حضرت مردم را از این باور اشتباه برحذر میداشت. لذا آن قائمی که مردم آن زمان به سوی او توجه داشتند کسی نبود جز زید بن علی (علیهالسلام).
اولاً ؛ اصل روایت که از امام باقر (علیهالسلام) نقل شده است، این مولود را از فلسطین معرفی میکند، نه از عراق، (آنهم از بصره عراق). ثانیاً؛ روایتِ نقل شده از امام باقر (علیهالسلام)، نقل قولی از سخن مرد یهودی است که در مواجهه با پاسخ منفی قریش به اشتباه افتاده و گفت: «فَوُلِدَ إِذاً بِفِلَسْطِینَ» ثالثاً؛ آن مرد یهودی تولد از فلسطین را هم به عنوان پیشگویی برای آینده ذکر نکرده و اشارهاش به زمان حال بوده است. لذا وقتی گفتند در مکه به دنیا نیامده گفت: پس در فلسطین متولد شده است.
اولا، جنس و نوع پرچم رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) پارچه و حریر و ... نیست بلکه برگهای از بهشت است. لذا این سخن اشاره به وجود خارجی آن داشته و ارتباطی با دعوت به حاکمیت الله و... ندارد. ثانیا؛ چنانچه بگویند این پرچم اگرچه وجود خارجی دارد اما مراد از آن دعوت به حاکمیت الهی است گفته میشود: قبل از نزول این پرچم در جنگ بدر، مگر پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) مردم را به چیزی غیر از حاکمیت الله دعوت میکرد که بعد از نزول آن این کار را انجام دهد؟