تاریخچه
بهائیان امروزه ادعا دارند که روحانیون شیعه برای اولینبار در تاریخ، بابیان و بهائیان را متهم به ارتباط با دولتهای استعماری کردند. این درحالیست که با بررسی شواهد درمییابیم، عبدالبهاء دومین پیشوای بهائیت، اولین کسی بود که اتهام ارتباط با استعمار انگلیس را به بابیت اصیل، یعنی صبح ازل و طرفدران او نسبت داد.
سایت بهائی راستی مقالهای منتشر کرد و با اشاره به فرمان حاکمان شیعه و سنّی به طرد و منع معاشرت با بهائیان، به تأثیر این سیاست بر زندگی بهائیان پرداخت. اما اگر علّت واقعی اخراج بهائیان از ایران و تبعید از عثمانی، هدف و همچنین احکام مشابه بهائیت علیه غیربهائیان بیان شود، شاید دیگر راه مظلومنمایی برای رهبران بهائی باقی نماند.
از آنجا که شجاعت، جزء صفات یاران امام زمان(ع) است، بهائیان یکی از دلایل خود برای مهدویت علیمحمد شیرازی را شجاعت یاران او برمیشمارند. این در حالیست که با بررسی تاریخ بابیت درمییابیم که نه همگی آنان شجاع بودند و نه الگویی برای شجاعت داشتند و نه آمار کشتههای بابی با منابع تاریخی سازگار است.
بهائیان از یکسو میخواهند تا «قرةالعین» بابی را الگوی آزادگی و مبارزه با حجاب معرفی کنند و از سویی دیگر، سعی در توجیه فساد او دارند و مدعی عفت و عصمتش میشوند! اما آیا کسی که تا پای مرگ، خود را در مقابل مردان بوالهوس میآراسته، میتواند نماد عفت و پاکی و نعوذبالله آیینه حضرت فاطمه (س)، اسوه عفت و پاکی و حیا باشد؟!
پیشوایان بهائیت، «قرةالعین» زن بابی الگوی بهائیان را، مظهر و همرده حضرت فاطمه (س) میدانند و سعی دارند بیعفتیهای او را نیز توجیه کنند؛ اما به راستی، چگونه یک زن فراری، قاتل، شورشی و فاسد، میتواند مظهر یا همرده سیده زنانی باشد که مصداق کامل تمام صفات پسندیده، میان تمامی مردم در طول تاریخ است؟!
«شوقی افندی»، نوه دختری عبدالبهاء (دومین پیشوای بهائیت) بود که در شهر عکا (فلسطین) به دنیا آمد. او در جوانی برای ادامه تحصیل به دانشگاه مسیحی بیروت رفت و در ادامه به انگلستان سفر کرد. پس از مرگ عبدالبهاء با استناد به وصیت نامهای مشکوک، به عنوان سومین پیشوای بهائیان انتخاب شد و سرانجام در انگلیس درگذشت.
عباس افندی یا عبدالبهاء، دومین پیشوای بهائیت بود که از کودکی، درس خیانت و خشونت را نزد پدر خود آموخت. او با زیرپا گذاشتن وصیت و پیشبینی پیامبرنمای بهائیت، برادرش را از جانشینی خود خلع کرد. عبدالبهاء در روابط سیاسی بسیار مرموز و زیرکانه عمل میکرد و همیشه به دنبال کسب حمایت قدرتها بود. او در عین حال، خود را مسلمانی معتقد در فلسطین، جا میزد.
آقاجمال بروجردی از بزرگان بهائیت که توسط پیامبرنمای بهائیت به اسم الله جمال ملقب شد، پس از مرگ بهاء و با مشاهده نزاع قدرت طلبی فرزندانش، از بهائیت دست شُست! اما شعارهای عوام فریب نوع دوستی و نیکی با دشمنان در بهائیت، باعث نشد تا فرزندان بهاء از فحاشی به او دست کشند.
یهودیان مخفی یا همان آنوسی ها به منظور ایجاد تفرقه در جامعه اسلامی، ابتدا خود را مسلمان جا زده و جدیدالسلام لقب گرفتند. سپس به جهت ترغیب مسلمانان به مسلک بابی و بهائی درآمدند و در تقویت آن ها کوشیدند. در پایان هم پس از پا گرفتن مسلک بابی بهائی، از هردو دست شستند و به آیین یهود خود بازگشتند!
ملاعبدالخالق یزدی به عنوان یک یهودی مخفی، در سیمای عالمی شیعی وارد شد و در مدت هفت سال هم نشینی سعی کرد بر تفکرات شیخ احمد احسایی تأثیر بگذارد. اما آیا نظرات نادری که شیخ احسایی به واسطه آن ها میان شیعه شکاف پدید آورد، موجبات تکفیر خود را فراهم و راه ظهور بابیت و بهائیت را هموار کرد، از تأثیرات ملاعبدالخالق یهودی بوده است؟!
عبدالخالق یزدی یهودی که پیش از فتنه باب ادعای مسلمانی کرد، تأثیر بسزایی در زمینه سازی و گسترش بابیت ایفا کرد. ارتباط عبدالخالق با علی محمد باب، محدود به درس نبود و پیشوای بابیت کارهایش را به او گزارش می داد. عبدالخالقی که حتی پسرش را در راه حمایت از بابیت فدا کرد، پس از شیوع بابیت و ایجاد چنددستگی در ایران، به کیش یهود خود بازگشت.
بسیاری از بابی شدگان اولیه از یهودیان مخفی و جدیدالإسلام بودند که حدود پنج سال قبل از آغاز فتنه بابیت تظاهر به اسلام کرده و با شروع جریان بابیت به او پیوستند. این افراد که در بین آن ها جاسوس های انگلیس نیز یافت می شود، نقش مهمی در ایجاد، گسترش و تثبیت بابیت و بهائیت ایفا کردند و پس از سال ها دوباره به آیین خود بازگشتند.
بهائیان در مواجهه با جانشینی شوقی افندی در وصیتی منتسب به عبدالبهاء، سه دسته هستند. بهائیان اصلاح طلب، وصیتنامه را جعلی می دانند. دسته دیگر، آن را نسخ شده میدانند. عمده بهائیان هم صحت و عدم نسخ وصیتنامه را پذیرفته و عصمت بهاء و عبدالبهاء را زیر سؤال میبرند؛ اما حکایت ذیل، گواهی بر بی میلی عبدالبها به شوقی افندی از زمان کودکیش دارد!
این تصور که دولت قاجار به دلیل سرکوب بابیان جلوی پیشرفت بابیت را گرفت، شاید چندان صحیح نباشد. چرا که بعلاوه حمایت های درونی برخی عناصر حکومتی از این جریان، بابیت به ابزار تسویه های سیاسی درون حکومتی تبدیل شد و دامن زدن به آن، موجب گسترش بابی گری در کشور گردید.