توصیف مولوی از شهادت حضرت علی (ع) به دست ابن ملجم
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مولوی یکی از مشهورترین صوفیان تاریخ است که در اثر ادبی خویش کتاب مثنوی معنوی به اتفاقات تاریخی مذهبی بسیاری پرداخته است. یکی از اتفاقات تاریخی که در این اثر ادبی آمده است شهادت حضرت علی (ع) به دست ابن ملجم مرادی است. نقل این جریان توسط مولوی همراه با خطاها، اشتباهات و حتی تناقضاتی است که باید به آنها دقت کرد. مولوی درباره جریان شهادت حضرت علی (علیه السلام) به دست ابن ملجم اینچنین سروده است:
گفت پیغمبر به گوش چاکرم
که برد روزی ز گردن این سرم
کرد آگه آن رسول از وحی دوست
که هلاکم عاقبت بر دست اوست
او همی گوید بکش پیشین مرا
تا نیاید از من این منکر خطا
من همی گویم چو مرگ من ز توست
با قضا من چون توانم حیله جست
او همی افتد به پیشم کای کریم
مرمرا کن از برای حق دو نیم
تا نیاید بر من این انجام بد
تا نسوزد جان من بر جان خود
من همی گویم برو جف القلم
زان قلم بس سرنگون گردد علم
هیچ بغضی نیست در جانم ز تو
زان که این را من نمیدانم ز تو
آلت حقی و فاعل دست حق
کی زنم بر آلت حق طعن و دق [1]
مولوی در ابتدا میگوید که پیامبر (صلی الله علیه و آله) این خبر را به ابن ملجم میدهد که او قاتل حضرت علی (علیه السلام) است. درصورتیکه چنین خبری و چنین روایتی وجود ندارد و اصلاً ابن ملجم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را درک نکرده است. همچنین شیخ مفید در کتابی میفرماید: «روایات متواتر رسیده که امام علی علیه السلام پیش از فرا رسیدن زمان وفات، از شهادت خود خبر دادند و از حوادثی که در زمان کشته شدنشان رخ میدهد و به سبب ضربتی که بر سرش وارد میآید، شهید از دنیا میرود و خون سرش محاسنش را خضاب (و رنگین) مینماید، خبر داد و چنان شد که فرمود.» [2]
اینکه مولوی ابن ملجم را چاکر (نوکر، ملازم، رکابدار) حضرت علی (علیه السلام) معرفی میکند قابل استناد به منبع صحیح و موثقی نیست. همچنین مولوی در شعر خود میگوید آنگاه که ابن ملجم دانست قاتل حضرت علی (علیه السلام) خواهد شد از آن حضرت خواست که او را بکشد که حضرت در جواب فرمودند قضا و قدر الهی این است و من نمیتوانم قصاص قبل از جنایت کنم و دست تو دست حق است و تو درواقع آلت حقّی و فاعل در اینجا دست حق است و به دست حق نمیتوان طعن و دق زد و من تو را حلال میکنم و چون خونم را بریزی شفیع تو منم، زیرا تن در نزد من قیمتی ندارد و من خواجه روحم نه مملوک تن. این در حالی است که این سخن ابن ملجم که از حضرت درخواست میکند: «مرا بکش تا مرتکب این خطا نشوم» در منابع صحیح و معروف شیعه چنین چیزی نیامده و اثبات نشده است.
درواقع در این اشعار مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشی خود از زبان حضرت علی (علیه السلام) ابن ملجم مرادی را تبرئه میکند و او را قاتل نمیداند و قاتل واقعی را خداوند متعال میداند که ابن ملجم آلت دست خداوند متعال بوده است. حال سؤال اینجاست که اگر حکم قتل حضرت علی (علیه السلام) به دست ابن ملجم، حکمی مقدر است. پس قصاص قاتل چه وجهی دارد؟ جواب مولانا این است که آنهم در جای خویش به مصلحت بشر است. درحالیکه مجازات فرع بر اختیار مسئولیت است و کسی را که آگاهی و اختیار ندارد نمیتوان مجازات کرد و در عین حال از عدالت سخن گفت. به قطع آنچه مولوی با توجه به عقیده جبرگرایانه و جبراندیشانهای که در این اشعار میگوید با عقاید و مبانی مسلّم اسلام و شیعه در تضاد است.
پینوشت:
[1]. محمد بلخی، مولانا جلالالدین، مثنوی، تصحیح: محمد استعلامی، نشر سخن، تهران، 1393، دفتر یکم
[2]. البغدادی، الشیخ المفید محمد بن محمد بن النعمان، العکبری، (متوفای 413 هـ)، الإرشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، تحقیق: مؤسسة آل البیت علیهم السلام لتحقیق التراث، ناشر: دار المفید للطباعة والنشر والتوزیع - بیروت – لبنان، سال چاپ: 1414 - 1993م، ج1، ص 319
افزودن نظر جدید