تاریخچه
حسینعلی بهاء در طول عمر خود مدعی مقامات متعددی شد. تنها سه سال بعد مرگ سید علی محمد شیرازی اولین ادعای خود، یعنی ادعای من یظهره اللهی را آشکار کرد. این ادعا سبب به وجود آمدن ولولهاي در ميان بابيان شد. نخستين كسي كه به شدت بر او تاخت و ادعايش را باطل شمرد ميرزا يحيي ازل، برادرش بود كه نزد بهائيان «أول من أعرض عن الله» ناميده شد.
نقل واقعهی انتقال جسد علیمحمد باب از طهران به حیفا توسط تشکیلات بهائیت، در حالیست که پیامبرخواندهی بهائی، از انتقال جسد میّت به مسافت بیش از یک ساعتی به صراحت نهی کرده بود. از طرفی نقض این حکم توسط پیشوایان بهائی و اصرار برخی بهائیان برای پایبندی به آن حتی به قیمت قانونشکنی، آدمی را یاد ضرب المثل کاسهی داغتر از آش میاندازد!
بیت العدل در پیام (مورخ: اکتبر 2019) مدعی شد که ظهور باب، سبب زدودن خرافات از جامعه و تعالیم او سبب درک حقیقت عصر جدید شده است. این در حالیست که با مراجعه به آثار سخیف و خشن باب، به خلاف این ادعای دروغین پی میبریم. از طرفی، با توجه به اینکه مسلک بابی پیش از نسخ، از مرزهای ایران فراتر نرفت، یعنی تنها مردم ایران خرافی بودند که باب مأمور به مبارزه با آن شد؟!
ملا محمدجعفر نراقی از بابیهایی بود که بر جانشینی صبح ازل باقی ماند و با انشای کتابی به نام «تذکرة الغافلین»، به رد ادعای پیامبری حسینعلی بهاء پرداخت. او در این کتاب قصد داشته تا ثابت کند که پیامبرخواندهی بهائیت نه تنها هیچیک از ویژگیهای حجتهای الهی را نداشته، بلکه هیچ شباهتی با موعود علیمحمد باب نیز نداشته است.
پیامبرخواندهی بهائیت در ابتدا و پس از مرگ علیمحمد باب، چند صباحی برای جذب بابیان به خود و زمینهچینی برای نسخ آیین بیان، صبح ازل را جانشین باب و.ولیامر واجب الطاعه خود و بابیان میدانست. او در ادامه با خیانت به صبح ازل، پیش از تحقق احکام و اهداف بابیت، اقدام به تشکیل فرقهای مستقل به نام بهائیت نمود.از اینرو عبدالبهاء، وصیت باب به جانشینی صبح ازل را جعلی توسط بهاء میداند.
رقابت و نزاع ازلیها (که باور به جانشینی صبح ازل برای باب داشتند) و بهائیها (که باور به جانشینی حسینعلی بهاء داشتند) در مسئلهی عاقبت جسد باب، خود را نشان داده است. ازلیها و بهائیها نه تنها درصدد بودند که از آثار او برای اثبات خود کسب مشروعیت نمایند، بلکه در اختیار داشتن جسد باب را نیز یکی از ملاکهای مشروعیت خود میپنداشتند.
امیرکبیر زمانی صدارت را پس از حاجی میرزا آقاسی به دست گرفت که بخاطر بیتدبیری و وابستگی او به روسها، از علیمحمد باب نزد مردم، شخصی نورانی و قهرمان ساخته شده بود. لذا راز همهی بدگوییهای بابیان و بهائیان نسبت به امیرکبیر، به خاطر تدبیر، مقاومت و ایستادگی او در برابر فتنهی بابیت و نقش بر آب کردن نقشههای آنان برای تسخیر ایران میباشد.
یکی از منابع تاریخی بهائی، به نقل شرح ماجرای شهادت مظلومانهی علّامه محمدتقی برغانی پرداخته است. اما ذکر این داستان در حالیست که اولاً بر اساس اسناد و شواهد، قرة العین (الگوی زنان بهائی) نقشهی قتل مرحوم علّامهی شهید را کشیده است. ثانیاً نقل این واقعهی دردناک، به خوبی از پشتپردهی مظلوم نمایی بهائیان برای اسلاف خود برمیدارد.
یکی از شورشها و جنگهای داخلی که به دست بابیها در ایران شکل میگیرد، ماجرای فتنهی قلعهی شیخ طبرسی است. در این شورش که در قلعهی «شیخ طبرسی» در مازندران اتفاق میافتد، پس از وقوع جنایات فجیع توسط بابیهای یاغی، سرانجام با هلاکت ملاحسین بشرویهای و محمدعلی بارفروشی، توسط قشون دولتی خاتمه یافت.
مبلّغان بهائی، بدون پاسخ به سندیت توبهی باب در منابع بهائی، در پاسخی نقضی به سندیت توبهی او میگویند که اگر به راستی علیمحمد باب توبه کرده، پس چرا اعدام شده است؟! این در حالیست که اولاً او مرتد فطری به شمار آمده و توبهاش پذیرفته نبود. ثانیاً: اما اعدام علیمحمد باب بخاطر ارتداد او از اسلام و پایبندی به ادعای باطلش صورت نگرفته است.
اعتقاد راسخ به خاتمیت اسلام و عدم شارعیت امام زمان (علیه السلام)، جریان بابیت را در ادعای نسخ اسلام، مجبور به اجرای نقشههای زیرکانه کرد. همچنان که در جلسهای بین خواص بابیه در بدشت صورت گرفت، تصمیم بر آن شد که اعلام نسخ اسلام توسط قرة العین صورت گیرد تا در صورت رویگردانی بابیان، با وساطت قدوس، قرة العین توبه داده شود و غائله ختم گردد.
بنابر تصریح صحیفه رضویه، علیمحمد شیرازی (1263 ق) و همچنین نامهی منسوب به او در تاریخ ظهورالحق، وی تا اوایل سال 1264 ق، همچنان بر ادعای نیابت و رکن رابع بودن خود اصرار داشته است. لذا اسناد فوق، به خوبی دلالت بر پیوند عمیق شیخیه و بابیت و استفادهی علیمحمد شیرازی از بسترسازی مسلک شیخیه و تدریجی بیان کردن ادعاهای خود دارد.
کتاب کشف الغطاء، به دستور عبدالبهاء با هدف پاسخگویی به کتاب نقطة الکاف با مقدمهی ادوارد براون انگلیسی نوشته شده است. اما وقایعی چون اِشغال فلسطین به دست انگلیسیها و سقوط امپراطوری تزار روسیه سبب شد تا عبدالبهاء، قبلهاش را از پایتخت تزار به لندن تغییر دهد. لذا اکثر نسخههای این کتاب که ماهیت ضدانگلیسی داشت، به دستور او از بین برده شد.
دایی میانی باب (ملقب به خال أعظم) به همراه شش بابی دیگر که در غائلهی بابیه نقش فعال داشتند، در سال 1266 ق در تهران اعدام شدند. اما بهائیانی که امروزه از اعدام این مفسدان و جانیان، به عنوان سند مظلومیت تاریخی خود یاد میکنند، گویا توطئهها، شورشها و برادرکشیهای خونینی که اسلاف خود رقم زدند را به دست فراموشی سپردهاند.