پشتپردهی ادعای نسخ اسلام در بدشت!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ گردهمایی پیروان علیمحمد باب در بدشت، در اوایل تابستان، اواخر رجب و اوایل شعبان سال 1264 ق، با اشارهی باب در روستای بدشت در هفت کیلومتری شرق شاهرود برگزار شد. غرض اصلی از این گردهمایی، برنامهریزی برای نجات باب از زندان ماکو و اعلام نسخ اسلام بود.[1]
حقیقت آن است که هم اجتماع بزرگان بابیان در بدشت و هم اعلام ادعای نسخ دین اسلام، هردو با هدایت شخص علیمحمد باب صورت گرفته است. چرا که منابع بابی و بهائی تصریح میکنند که خواص و بزرگان بابیه هرکدام با باب که در زندان ماکو بود، مکاتبات گستردهای داشته و دستورات لازم را از وی دریافت میکردند.[2] اما در روش اظهار عقیدهی نسخ اسلام، دستوری از جانب باب نداشتند و همچنین اظهار این ادعا برای کسانی که به اسم اسلام راستین جمع شده بودند، کار چندان آسانی نبود. لذا در جلسهای که بین خواص بابیه صورت گرفت، تصمیم بر آن شد که اعلام نسخ اسلام توسط قرة العین صورت گیرد تا در صورت رویگردانی بابیان، با وساطت قدوس، قرة العین توبه داده شود و غائله ختم گردد.
از اینرو کتاب کواکب الدریه، ماجرای پشت پردهی واقعهی بدشت و نقشهی زیرکانهی فریب پیروان باب، توسط قرة العین، قدوس و حسینعلی بهاء را چنین بیان میکند: «قرة العین این مسئله را طرح کرد که به قانون اسلام ارتداد زنان سبب قتل ایشان نیست، بلکه باید ایشان را نصیحت و پند داد تا از ارتداد خود برگردند و به اسلام بگرایند، لهذا من در غیاب قدوس این مطلب را که قوانین اسلام نسخ شده است گوشزد اصحاب میکنم، اگر مقبول افتاد، مقصد حاصل و الا قدوس سعی نماید مرا نصیحت کند که از این بیعقلی دست بردارم و از کفری که شده برگردم و توبه نمایم. این رأی نزد خواص پسندیده افتاد و در مجلسی که قدوس به عوان سردرد، حاضر نشده و بهاءالله هم تبی و زکامی عارضشان شده بوده و از حضور معاف بودند، قرة العین پرده برداشت و حقیقت مقصود را گوشزد اصحاب نمود. همهمه میان اصحاب افتاد، بعضی تمجید نمودند و برخی زبان به تنقید (: انتقاد) گشودند و نزد قدوس رفته شکایت نمودند. قدوس به چرب زبانی و مهربانی ایشان را خاموش کرد... و بعد از ملاقات، قرارداد اخیر این شد که قرة العین این صحبت را تکرار کند و قدوس را به مباحثه بطلبد و قدوس در مباحثه مجاب و ملزم گردد».[3]
اما آیا اعتقاد راسخ به خاتمیت اسلام و عدم شارعیت امام زمان (علیه السلام) به عنوان یک باور محکم میان مسلمانان (بر خلاف ادیان آسمانی دیگر)، خود سندی بر بطلان ادعای دینسازی جریان بابیت نیست؟! اعتقاد راسخی که سران بابی را در نقضش، به نقشهکشیهای زیرکانه وا داشت؟! و به راستی کدامیک از پیامبران الهی از بیان وحی و مأموریت به خود هراس داشته، تا پیروانشان با تردید و نقشههای زیرکانه اعتقادشان را بیان دارند؟!
پینوشت:
[1]. ر.ک: عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه، مصر: مطبعه السعاده، 1923 م، ج 1، ص 127؛ شوقی افندی، قرن بدیع، کانادا: مؤسسهی معارف بهائی به لسان فارسی، 149 بدیع، ص 93.
[2]. ر.ک: عبدالحسین آیتی، کواکب الدریه، مصر: مطبعه السعاده، 1923 م، ج 1، ص 128-127.
[3]. همان، ج 1، ص 130.
افزودن نظر جدید