پرسش و پاسخ زیبا و شنیدنی ابوحنیفه با امام کاظم (ع)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) مانند دیگر امامان معصوم، در تبیین بینش صحیح از میان عقاید و بینشهای نادرست، به خوبی ایفای نقش کرد و با توجه به پدید آمدن فرقههای مختلف (كه در قرن دوم اوج گرفت) و گروههایی مانند خوارج، معتزله، مرجئه و ... كه هر كدام در زمینه مسائل اعتقادی، در ترویج دیدگاه حق و صحیح فعال بودند.
وجود مقدس امام هفتم، حضرت موسی بن جعفر (علیهالسلام) در سال 128 هجری قمری، در منطقه ابواء بهدنيا آمدند. پدر گرامی ايشان وجود مقدس امام صادق (علیهالسلام) و مادر بزرگوار ايشان، حميده خاتون (سلاماللهعليها) نام داشت. شهادت آن حضرت نيز 25 رجب المرجب سال 183 هجری قمری در بغداد واقع گرديد. مقام و منزلت و جایگاه علمی و معنوی امام کاظم، در سنین کودکی و بزرگسالی بر کسی پوشیده نیست. شیعه و سنی مطالب مفصلی را در این زمینه بیان کردهاند. امام کاظم (علیهالسلام) در طول عمر مبارکشان، گفتگوها و پرسش و پاسخهای متعددی داشتند که در این نوشتار به یک گفتگوی کوتاه و زیبا و شنیدنی بسنده میکنیم.
ابو حنیفه میگوید: در دوران امام صادق (علیهالسلام) به حج رفتم و چون به مدینه رسیدم، به خانه آن حضرت در آمدم و به انتظار اجازه ورود در دهلیز نشستم، ناگاه كودك نوپایی بیرون آمد، به او گفتم ای پسر بچه! شخص غریب كه در شهر شما آید، كجا قضای حاجت كند؟ گفت: آرام باش، سپس نشست و به دیوار تكیه كرد و گفت: «دور از كنار نهرها و زیر درختان میوه و سایه انداز مساجد و وسط جاده، و دور از دیدهها»؛ آنچه از این كودك شنیدیم مرا به شگفت آورد. به او گفتم: نامت چیست؟ گفت: «موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابیطالب» به او گفتم: ای پسر بچه! گناه از كیست؟ در پاسخ گفت: «از سه حالت بیرون نیست: 1- یا از خداست، كه از او نیست؛ زیرا سزا نیست پروردگار، بنده را به آنچه نكرده، عذاب كند. 2- یا از خدا و بنده با هم است، و این چنین هم نیست؛ زیرا برای شریك نیرومند، سزاوار نیست كه شریك ناتوان را ستم كند. 3- یا از خود بنده است، كه از اوست؛ پس اگر خدا بگذرد از كرم اوست و اگر كیفر دهد، به خاطر گنه و جرم بنده است.» ابو حنیفه گوید: امام صادق (علیهالسلام) را ملاقات نكرده و برگشتم و بدانچه شنیدم، بینیاز شدم.[1]
نتیجه: نور حق و مکتب اهل بیت، خاموششدنی نیست. خلفای عباسی، بنا به روش ستمگرانه و زيادهروی در عيش و عشرت، هميشه درصدد نابودی بنیهاشم بودند تا اولاد علی (علیهالسلام) را با داشتن علم و سيادت، از صحنه سياست و تعليم و ارشاد کنار زنند، و دست آنها را از کارهای کشور اسلامی کوتاه کنند. اينان برای اجراء اين مقصود پليد، کارها کردند. محدود و زندانی کردن امام معصوم، یکی از کارهای آنها بود، و این درحالی است که نهتنها بنیهاشم و سادات نابود نشدند، بلکه گسترش بیشتری پیدا کردند و الان نام آنها در همه جهان شنیده و دیده میشود.
نویسنده: مصطفی پورصدوقی
پینوشت:
[1]. تحف العقول، ابن شعبه حرانی، ج1، ص411، من اعلام القرن الرابع عنى بتصحيحه والتعليق عليه على اكبر الغفاری الطبعة الثانية 1363 - ش 1404 - ق مؤسسة النشر الاسلامی (التابعه) لجماعة المدرسين بقم المشرفة (ايران).
«وقال أبو حنيفة حججت في أيام أبي عبد الله الصادق عليه السلام فلما أتيت المدينة دخلت داره فجلست في الدهليز أنتظر إذنه إذ خرج صبي يدرج، فقلت: يا غلام أين يضع الغريب الغائط من بلدكم؟ قال: على رسلك. ثم جلس مستندا إلى الحائط. ثم قال: توق شطوط الانهار ومساقط الثمار وأفنية المساجد وقارعة الطريق وتوار خلف جدار وشل ثوبك. ولا تستقبل القبلة ولا تستدبرها. وضع حيث شئت. فأعجبني ما سمعت من الصبي، فقلت له: ما اسمك؟ فقال: أنا موسى بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب. فقلت له: يا غلام ممن المعصية؟ فقال عليه السلام: إن السيئات لا تخلو من إحدى ثلاث: إما أن تكون من الله وليست منه فلا ينبغي للرب أن يعذب العبد على ما لا يرتكب. وإما أن تكون منه ومن العبد وليست كذلك، فلا ينبغي للشريك القوي أن يظلم الشريك الضعيف. وإما أن تكون من العبد وهي منه، فإن عفا بكرمه وجوده، وإن عاقب فبذنب العبد وجريرته. قال أبو حنيفة: فانصرفت ولم ألق أبا عبد الله عليه السلام واستغنيت بما سمعت.»
افزودن نظر جدید