گریه پیغمبر (ص) هنگام تولد امام حسین (ع)

  • 1394/09/03 - 17:13
ام الفضل می‌گوید: «به محضر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم و عرض کردم دیشب خواب ناراحت کننده‌ای دیدم، حضرت فرمودند: خوابت را نقل کن. عرض کردم: خواب دیدم گویا قطعه‌ای از بدن مبارک شما جدا و در دامن من گذاشته شد، حضرت فرمود: خواب خوب دیده‌ای، از فاطمه (سلام الله علیها) فرزندی به دنیا می آید و در دامن تو رشد می‌کند چندی بعد...

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ معمولا رسم بر این است که پس از نه ماه انتظار، هنگامی که نوزادی متولد می‌شود، خانواده و بستگان نزدیک وی به میمنتِ و مبارکی تولد این نوزاد غرق در شادی و سرور شده و به دنیا آمدن وی را جشن می‌گیرند. خصوصا پدر بزرگ‌ها و مادر بزرگ‌ها در این رخداد نقش بیشتری را ایفا نموده و ابراز شادمانی بیشتری می‌کنند.
امّا موضوعی که ما در این مقاله در پی به اثبات رساندن آن هستیم موضوعی چیزی است که صرفا به تولد نوزاد مربوط نمی‌شود و سخن از وقوع حوادث و رخدادهایی است که قبل از زمان به دنیا آمدن یک نوزاد خاص به وقوع پیوسته است، و آن بیان حوادثی است که پیش از تولد امام حسین (علیه السلام) سبط نبی مکرم اسلام و همچنین در روزهای نخستینِ تولد آن حضرت واقع گردیده است. در واقع شرح این ماجرا جوابی است در پاسخ به کسانی که اولا با اقامه عزاداری در رثای سرور و سالار شهیدان مشکل دارند و دیگر این‌که عده‌ای از افراطیون که به جهت اشکال‌تراشی این سوال را مطرح نموده‌اند که: آیا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) قبل از تولد امام حسین (علیه السلام) برای او اقامه عزا نموده است؟
قبل از پاسخ به این سوال خوب است در جهت صحت کلاممان در خصوص این‌که سوال کنندگان در این وادی بیشتر از آن‌که دنبال واقعیت باشند، در فکر تخریب اذهان و ایجاد شبهه برای مسائل اعتقادی شیعیان می‌باشند،‌ بگوییم که حتی اگر دلیلی بر اقامه عزاداری در هنگام تولد امام حسین (علیه السلام) از جانب رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌داشتیم نیز در جای خود ثابت است که سزاوار است هرساله روز شهادت آن امام همام تمام مسلمین به عزاداری بپردازند. به هرحال ما در این‌جا به ذکر دو نمونه تاریخی اشاره خواهیم کرد که مسئله جریان عاشورا، اتفاق معمولی نبوده و قبل از تولد یافتن ایشان توسط قطب عالم امکان پیش‌گویی شده است.
الف: هنگام ولادت
بیهقی نقل نموده که اسما بنت عمیس به علی بن الحسین (علیه السلام) گفت: «من در ولادت حسن و حسین (علیهم السلام) قابله جدّه ات فاطمه (سلام الله علیها) بودم وقتی حسین (علیه السلام) به دنیا آمد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به سراغ من آمد و فرمود: ای أسما فرزندم را بیاور، حسین (علیه السلام) را در پارچه سفیدی قنداق کرده به دست آن حضرت دادم و در گوش راست اذان و در گوش چپ ایشان اقامه گفتند، آنگاه او را در دامن خود گذاشتند و گریستند! عرض کردم پدر و مادرم فدایت، چرا گریه می‌کنید؟ فرمود: بر این پسرم! گفتم او که هم اکنون متولد شده است. فرمود: ای أسماء پسرم را گروه ستمگران خواهند کشت. خداوند شفاعتم را به ایشان نرساند! آنگاه فرمود: ای اسماء این مطلب را برای فاطمه (سلام الله علیها) مگو چون تازه بچّه‌دار شده است.»[1] با اینکه در مراسم ولادت رسم بر این است که شادی می‌کنند ولی برای اوّلین بار در تولّد نوزادی عزاداری شد.
ب: خواب ام الفضل و گریه حضرت
ام الفضل می‌گوید: «به محضر رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) وارد شدم و عرض کردم دیشب خواب ناراحت کننده‌ای دیدم، حضرت فرمودند: خوابت را نقل کن. عرض کردم: خواب دیدم گویا قطعه‌ای از بدن مبارک شما جدا و در دامن من گذاشته شد، حضرت فرمود: خواب خوب دیده‌ای، از فاطمه (سلام الله علیها) فرزندی به دنیا می آید و در دامن تو رشد می‌کند چندی بعد فاطمه (سلام الله علیها)  حسین (علیه السلام) را به دنیا آورد و همان گونه که رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) فرموده بود اتفاق افتاد.» روزی بر آن حضرت وارد شدم، حسین (علیه السلام) را در دامن خود نشاند و چشمانش پر اشک شده و گریست. عرض کردم پدرم و مادرم به قربانت ای رسول خدا! شما را چه شده است؟ فرمود: «اتانی جبرئیل علیه الصلوة والسلام فاخبرنی انّ امّتی ستقتل ابنی فقلت هذا؟ فقال نعم واتانی تربة من تربته حمراءٌ»؛ جبرئیل نزدم آمد و خبر داد که امّتم فرزندم حسین (علیه السلام) را به قتل می‌رسانند گفتم: این فرزند را؟ فرمودند: آری، سپس خاک را به من دادند و این خاک همان خاکی بود که سالیان بعد حسین بر روی آن به شهادت رسید.»[2]

پی‌نوشت:
[1]. الطبری، ذخائر العقبی محب الدین طبری، قاهره مصر، باب9، ص 119
[2]. حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، کتاب معرفة الصحابه،دار صادر، بیروت، ج 3، ص 176

تولیدی

دیدگاه‌ها

سلام. خواهشا اینو بگذارید. من خودم مسلمون شیعه هستم و نه دشمن و ... نگاه کنید اولین تاریخ اسلام 150 سال بعد از ظهور اسلام نوشته شده. توش پر ازمطالب الکی و جعلیه. اخه ما خودمون داریم بهونه میدیم دست دنیا که به ما بخندند. تناقض اینکه وقتی پیامبر ما با خدا ارتباط داشته و میدونسته که اون دنیا مکان دایمی و منزل ماست و اینکه بالاخره همه میمیریم دیگه چه لزومی داشته برای نوه اش که سالها بعد شهید میشه گریه کنه. خب دخترش فاطمه که جوون تر بو بقیه اعمه هم همینطور چرا برای اونا گریه نکرد. بابا به خدا فکر کنید بد نیست. اخه امام علی فرمود فقط خدا میدونه اینده چی میشه و هیچ کس علم اینده رو نداره. فحش ندید خواهشا فقط ببینید ما چی ساختیم تو دنیا از خودمون. نه تفکر و نه استدلال اخه پیامبر که هیچ من اگه الان با خدا ارتباط از نوع وحی داشته باشم میام دیگه برای مرگ نوه ام گریه کنم. اون که گریه میکنه ماییم که هنوز به یقین نرسیدیم نه پیامبر.

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.