نقد و بررسی بابیت
علیمحمد باب منشأ علوم لدنیاش را خوابی میداند که در آن چند جرعه از خون سر بریدهی امام حسین (علیه السلام) نوشیده است. اما به راستی خوردن خون حجّت خدا، آن هم از سر بریدهی او چه برکت و لذّتی میتواند داشته باشد؟! البته بعید نیست تأویل چنین خوابی، حکم باب به قتلعام شیعیان حضرت سیدالشهداء (علیه السلام) باشد!
علیمحمد باب در بسیاری از شبه آیاتش، ضمن تقلید از سبک آیات و روایات، دچار اشتباهات فراوان ادبی شده است. همچنان که تأنیث و تذکیر را اشتباه و از ضمیرهای نابجا استفاده کرده و یا علائم إعراب کلمات را به صورت اشتباه به کار برده و یا از لغات و ترکیبات غلط در آثارش استفاده نموده و ترکیبات بیمعنایی را به اسم وحی به خورد پیروانش داده است!
رقابت و نزاع ازلیها (که باور به جانشینی صبح ازل برای باب داشتند) و بهائیها (که باور به جانشینی حسینعلی بهاء داشتند) در مسئلهی عاقبت جسد باب، خود را نشان داده است. ازلیها و بهائیها نه تنها درصدد بودند که از آثار او برای اثبات خود کسب مشروعیت نمایند، بلکه در اختیار داشتن جسد باب را نیز یکی از ملاکهای مشروعیت خود میپنداشتند.
در سال 1266 ق زنجان شاهد شورشی بزرگ به رهبری ملامحمدعلی زنجانی ملقب به حجت بود. اما هرچند درمنابع تاریخی و همچنین در لابهلای نوشتههای بابیان و بهائیان، دلایل کافی بر اثبات اقدامات مسلحانه و تروریستی بابیان وجود دارد؛ ولی بهائیان برای تأثیرگذاری بر افکار عمومی، سعی دارند تا جنگطلبی بابیان را در قالب مظلومنمایی جلوه دهند.
مبلّغان بهائی در رد سندیت توبهنامهی مذکور در کتاب کشف الغطاء، مدعی میشوند که چون این کتاب در رد کتاب نقطه الکاف نوشته شده، پس ابوالفضل گلپایگانی در مقام رد توبهی باب بوده است! این در حالیست که با مراجعه کتاب کشف الغطاء درمییابیم که گلپایگانی نه تنها صحت توبهی باب را پذیرفته، بلکه به مقایسهی استقامت او با بهاء نیز پرداخته است؟!
اعتقاد راسخ به خاتمیت اسلام و عدم شارعیت امام زمان (علیه السلام)، جریان بابیت را در ادعای نسخ اسلام، مجبور به اجرای نقشههای زیرکانه کرد. همچنان که در جلسهای بین خواص بابیه در بدشت صورت گرفت، تصمیم بر آن شد که اعلام نسخ اسلام توسط قرة العین صورت گیرد تا در صورت رویگردانی بابیان، با وساطت قدوس، قرة العین توبه داده شود و غائله ختم گردد.
دایی میانی باب (ملقب به خال أعظم) به همراه شش بابی دیگر که در غائلهی بابیه نقش فعال داشتند، در سال 1266 ق در تهران اعدام شدند. اما بهائیانی که امروزه از اعدام این مفسدان و جانیان، به عنوان سند مظلومیت تاریخی خود یاد میکنند، گویا توطئهها، شورشها و برادرکشیهای خونینی که اسلاف خود رقم زدند را به دست فراموشی سپردهاند.