وهابیت

گرچه در قصاص، عفو و بخشش اولیاء دم، از توصیههای اخلاقی قرآن است، ولیکن ابن ملجم قاتل امیرالمومنین(ع) کسی بود که به دلایل مختلف، هرگز ذرهای لیاقت و شأنیت بخشش را دارا نبود و از این رو توسط امام حسن محتبی(ع) قصاص شد؛ از آن جمله: سازنده بودن عفو است، که در ابن ملجم نبود و اگر آزاد میشد به فتنههای و جنایاتش ادامه میداد.

با وجود سفارش به عفو و گذشت در آیات قرآن و علی رغم بسیاری از روایات شیعیان در زمینه سفارش و توصیه به بخشش و گذشت، که برخی از آنها از شخص امیر المومنین صادر شده است، سوال این است که چرا آن حضرت قاتل خود را قصاص کرد؟

وهابیت در پاسخ به بدعت بودن جماعت خواندن نماز تراویح میگوید، در کتابهای شیعه هم احادیثی در جماعت خواندن نمازهای مستحبی ماه رمضان توسط پیامبر وجود دارد؛ پاسخ: در این حدیث هیچ تأییدی بر جماعت خواندن نماز نافله وجود ندارد، بلکه عمل پیامبر (ص) نشان از جایز نبودن آن است.

شیعیان مانند سایر مسلمانان، در هنگام بروز بیماری، علاوه بر مراجعه به پزشکان، از اموری همچون توسل نیز غافل نمیشوند و با توسل به ذات اولیاء الهی، درصدد شفای بیماری خود هستند. این مسأله (یعنی توسل به اولیاء الهی برای شفای بیماری) مورد تأکید روایات اسلامی بوده، لذا مشروع و جایز شمرده میشود.

وهابیت خطاب غیر خداوند با لفظ «یا» را شرک میداند؛ باید گفت: هر خطابی با الفاظ ندا شرک نیست؛ بلکه به نیت ندا کننده بستگی دارد؛ اگر ندا کننده، او را مستقل در برآوردن حاجت نداند، شرک نیست؛ معنی سخن وهابیت این است که خدا قدرت ندارد، و نمیتواند به کسی اجازه واسطه شدن بدهد؛ با این فکر، قدرت خدا را انکار کرده و مطابق عقیده یهود میشود.

اینکه اموات، مخصوصاً اولیاء الهی، صدای زنده را میشنوند، امری ثابت شده است که مورد پذیرش مسلمانان است؛ با این حال وهابیها این مسأله را رد کرده و نقدهایی نسبت به سایر مسلمانان در این مسأله مطرح کردهاند که پذیرفته شده نیست و تفسیرهایی ظاهرگرایانه و بهدور از واقعیت است.

مراجعه علمای شیعه به پزشکان در هنگام بروز بیماریها، منافاتی با شفابخش بودن تربت مطهر کربلا ندارد؛ چنانکه مراجعه وهابیون به پزشکان نیز منافاتی با شفابخش بودن نسخههای شفابخشی همچون قرآن کریم ندارد.

خدای متعال در آیه 97 سوره یوسف، از شفاعت طلبی فرزندان حضرت یعقوب (علیهالسلام) از آن حضرت سخن به میان آورده است؛ از آن جایی که مانعی در کار نیست، میتوان بهدست آورد که این آیه، علاوه بر مشروعیت طلب شفاعت از زندگان، همچنین بر جواز طلب شفاعت از اموات نیز دلالت میکند.

سلفی نامیدن فِرَق و گروههای منحرفی همچون وهابیت، داعش و القاعده از جمله اشتباهات بارز بسیاری از مسلمانان محسوب میشود؛ چراکه این گروهها در بسیاری از مسائل، رویهای خلاف رویه سلف امت (صحابه، تابعین و تابع تابعین) برگزیدهاند؛ آنها روششان تکفیر مسلمانان است، و بهتر است آنان را گروههایی «تکفیری» به جای «سلفی» بنامیم.

وهابیون بسیاری از اعمال مشروع نظیر واسطه قرار دادن اولیاء الهی را ناقض اسلام دانسته و بدین سبب حکم به کفر بسیاری از مسلمانان دادهاند! حال آنکه با مراجعه به آثار عالمان اسلامی مشاهده میشود، بسیاری از بزرگان، برای حل مشکلات خویش، اولیاء الهی را واسطه بین خود و خدا قرار میدادند.

صالح بن فوزان، طلب حاجت از اشخاص صالحی که از دنیا رفتهاند را غلو در حق آن بزرگواران بهحساب آورده است؛ حال آنکه هم کرامات اولیاء الهی، ثابت شده است و با مرگ، متوقف نمیشود و هم بسیاری از عالمان و پیروان مذاهب اسلامی، در هنگام بروز مشکلات، به استغاثه از اولیاء الهی و مشروعیت آن ملتزم بودهاند.

از مسائل تأسفبار جهان اسلام این است که برخی از گروههای منفور و منحرف، نامهای مقدسی را یدک میکشند؛ به جریاناتی نظیر داعش، طالبان و القاعده، «گروههای جهادی» میگویند! این نام گذاریها قطعا در بلندمدت موجب کاهش ارزش این عناوین مقدس خواهد شد. پس ضرورت دارد آنان را «گروههای تکفیری مسلح» بنامیم.

قرآن و دعاهای وارده، دارای خواصی است که علاوه بر خواندنشان، همراه داشتن آن نیز مایه برکت است، و این امری عقلانی و مورد پذیرش شرع است، از اینرو یکی از راههای تبرکجویی از آیات و دعاها، همراه داشتن آن است که با حفظ حرمت به گردن آویزان میکنند.

وهابیونی همچون صالح بن فوزان معتقدند طلب شفاعت از اموات، امری جاهلی بهحساب میآید؛ حال آنکه مشروعیت طلب شفاعت از اموات، ریشه در آیات و روایات متعددی دارد و طبق تصریح علمای اسلامی، طلب شفاعت از صالحین بهصورت مطلق (اعم از زنده یا مرده بودن صالح)، یکی از امور رایج میان انبیاء عظام و سلف امت بوده است.