آیا واسطه قرار دادن بین خود و خدا از نواقض اسلام است؟

  • 1400/04/02 - 12:04
وهابیون بسیاری از اعمال مشروع نظیر واسطه قرار دادن اولیاء الهی را ناقض اسلام دانسته و بدین سبب حکم به کفر بسیاری از مسلمانان داده‌اند! حال آن‌که با مراجعه به آثار عالمان اسلامی مشاهده می‌شود، بسیاری از بزرگان، برای حل مشکلات خویش، اولیاء الهی را واسطه بین خود و خدا قرار می‌دادند.

خلاصه
همه مذاهب اسلامی بر این باورند که برای اسلام، نواقضی وجود دارد که عمل به یکی از آن نواقض، موجب می‌شود انسان از دین خارج شده و در زمره کفار و مشرکین قرار بگیرد. البته در تعداد مصادیقِ نواقض اسلام، بین مسلمانان اختلافاتی وجود دارد، به نحوی که برخی از مسلمانان، مواردی را به‌عنوان ناقض اسلام برشمردند که دیگر مذاهب، آن موارد را ناقض اسلام نمی‌دانند.
وهابیون، اموری نظیر واسطه قرار دادن افراد صالح، بین خود و خدا را یکی از نواقض اسلام دانسته‌اند، حال آن‌که سایر مسلمانان (اعم از سَلَف و خَلَف)، چنین واسطه قرار دادنی را ناقض اسلام نمی‌دانند؛ چرا که به گواه ادله فراوانی که در دست داریم، مشخص می‌شود پیامبران (علیهم‌السلام)، پیشوایان دین و علمای مذاهب اسلامی، همواره انسان‌های صالح را بین خود و خدا واسطه قرار می‌دادند؛ حال آن‌که اگر چنین عملی، ناقض دین می‌بود، هر آینه بزرگان دین، از آن اجتناب می‌فرمودند.

شبهه
سردمداران وهابی، با نگارش آثاری با عنوان «نواقض الاسلام»، درصدد تبیین مصادیقی هستند که با روح اسلام سازگار نبوده و موجب خروج انسان از دین می‌شود. جزوه «نواقض الاسلام» محمد بن عبدالوهاب، سرآمدِ این آثار به حساب می‌آید. محمد بن عبدالوهاب در این جزوه یک صفحه‌ای، به 10 مورد از مسائلی که موجب خروج انسان از اسلام می‌شود، اشاره کرده است. وی در بیان دومین مصداق از مصادیق نواقض الاسلام می‌نویسد: «الثاني: من جعل بينه وبين الله وسائط يدعوهم ويسألهم الشفاعة كفر إجماعا.[1]  کسی‌که بین خود و خدا، وسائطی قرار دهد و آن وسائط را بخواند و از آن واسطه‌ها شفاعت بطلبد، دچار کفر شده است، و حکم کفر چنین شخصی، اجماعی است.» از این نوشتار به‌خوبی مشخص می‌شود که محمد بن عبدالوهاب، اموری هم‌چون واسطه قرار دادن، توسل کردن و طلب شفاعت از اولیاء الهی را از جمله نواقض اسلام قلمداد کرده است!! ناگفته نماند در جزوه «نواقض الاسلامِ» بن باز نیز، به مطلب فوق اشاره شده است.[2]

در پاسخ به ادعای فوق (یعنی ناقض اسلام دانستن اموری نظیر توسل، طلب شفاعت) باید سه نکته را یادآور شد:
اولاً: در کلام محمد بن عبدالوهاب و بن باز، طلب شفاعت به‌صورت مطلق، ناقض اسلام بوده و موجب کفر می‌شود؛ حال آن‌که مفتیان وهابی در مواضع دیگری، طلب شفاعت از زندگان را جایز و مشروع قلمداد کرده‌اند. در مجموع فتاوی بن باز چنین آمده است: «وإنما جاز طلب الشفاعه من النبی (صلى‌الله‌عليه‌وآله) فی حياته ويوم القيامه؛ لقدرته على ذلك.[3] طلب شفاعت از پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در هنگام حیات ایشان و روز قیامت، جایز است.» بنابراین در این مسئله، تناقضی بدین صورت مشاهده می‌شود: اگر طلب شفاعت به صورت مطلق، ناقض اسلام است، چرا مفتیان وهابی به جواز طلب شفاعت از اولیاء الهی که زنده هستند تصریح کرده‌اند؟! و اگر طلب شفاعت از زندگان، جایز است، چرا وهابیون، در جزوات «نواقض الاسلام»، طلب شفاعت را به صورت مطلق به عنوان یکی از نواقض اسلام تلقی کرده‌اند؟!
ثانیا: ادله متعددی بر مشروعیت واسطه‌جویی بین خود و خدا وجود دارد؛ تا جایی که حتی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به شخصی نابینا توصیه فرمودند، این‌گونه دعا کند: «اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ نَبِيِّ الرَّحْمَةِ، إِنِّی تَوَجَّهْتُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ لِتُقْضَى لِيَ، اللهم فشفعه فِيّ.[4] خدایا از تو مسئلت می‌کنم که به واسطه حضرت محمد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حاجتم را روا کنی.» حال باید از وهابیون پرسید اگر واسطه‌جویی، موجب خروج از اسلام می‌شود، چرا پیامبراکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بدان توصیه فرموده‌اند؟!
یا در روایت دیگری موسوم به «مالک الدار» می‌خوانیم: شخصی که یا صحابی بود و یا تابعی، در هنگام خلافت عمر بن خطاب، به حرم مطهر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) وارد شد و خطاب به آن حضرت عرض کرد:«استسق لامتک.[5] یا رسول الله! از خدا بخواه که قحطی را از بین ببرد.» اگر طلب شفاعت، موجب خروج از دین می‌شود، چرا صحابه و تابعین بدان ملتزم بوده‌اند؟ هر عقل سلیمی، قطعا بین اعمال و رفتار سلف امت و ادعاهای وهابیت، اعمال سلف امت را ترجیح خواهد داد.
ثالثاً: واسطه گرفتن اولیاء الهی همواره مورد تأکید عالمان اسلامی نیز بوده است؛ چنان‌که دمیاطی شافعی از علمای شافعی مذهب قرن سیزدهم هجری در کتاب «اعانه الطالبین» این‌چنین دعا می‌کند: «اللهم إنا نسألك ونتوسل إليك بنبيك الأمين، وبسائر الأنبياء والمرسلين، أن تنصر سلطاننا وعساكره نصرا تعز به الدين، وتذل به رقاب أعدائك الخوارج والكافرين.[6] خدایا! از تو می‌خواهیم و در برابر تو به پیامبر امینت و سایر پیامبران و مرسلین (علیهم‌السلام) توسل می‌کنیم، تا (به‌واسطه آنان) حاکم ما و لشکرش را یاری کنی و بدین‌وسیله به دست فرمانروای ما، دین را عزیز و دشمنانت، خوارج و کفار را ذلیل گردانی.»
خطیب بغدادی نیز در تاریخ بغداد این‌گونه نقل می‌کند: «سمعت الحسن بن إبراهيم الخلال يقول: ما أهمنی أمر، فقصدت قبر موسى بن جعفر، فتوسلت به إلا سهل الله لی ما أحب.[7] حسن بن ابراهيم خلال می‌گوید: هيچ مشكلی برای من پيش نيامد، مگر اين‌كه نزد قبر حضرت موسی بن جعفر (عليهماالسلام) می‌رفتم و به ايشان توسل می‌كردم و خداوند همانی را كه دوست داشتم، به من عنايت می‌فرمود.»
بنابراین واسطه کردنِ اولیاء الهی در درگاه احدیت، مورد تاکید و التزام پیشوایان دینی (اعم از سلف امت و عالمان اسلامی) بوده است؛ از همین‌رو مشخص می‌شود که بر خلاف نظر محمد بن عبدالوهاب و پیروانش، واسطه کردن اشخاص صالح را نمی‌توان از نواقض اسلام به حساب آورد.   

پی‌نوشت:

[1]. محمد بن عبدالوهاب، نواقض الاسلام، ص1، بی‌جا، بی‌تا.
[2]. بن باز، نواقض الاسلام، ص2، عربستان سعودی، وزارة الشؤون الإسلامية والأوقاف والدعوة والإرشاد، چاپ اول، 1410ه‌ق.
[3]. بن باز، مجموع فتاوی، ج16، ص106، بی‌جا، بی‌تا.
[4]. نسائی، سنن الکبری نسائی، ج9، ص244، بیروت، موسسه الرساله، چاپ اول، 1421ه‌ق.
[5]. ابن ابی شیبه، مصنف ابن ابی شیبه، ج6، ص356، ریاض، مکتبه الرشد، چاپ اول، 1409ه‌ق.
[6]. دمیاطی شافعی، إعانة الطالبين على حل ألفاظ فتح المعين، ج2، ص287، دارالفکر، چاپ اول، 1418ه‌ق. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.
[7]. خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج1، ص442، بیروت، دار الغرب الإسلامي، چاپ اول، 1422ه‌ق. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

نویسنده: محمد باغچیقی(باغچقی)

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.