مخفی کردن واقعیات ناخوشایند تاریخی

  • 1396/01/03 - 12:21
یکی از اقدامات حکومتی خلیفه دوم این بود که برای اهل مکه چیزی از بیت المال نمی‌داد و برای آن‌ها ارسال نمی‌کرد و می‌گفت که مردم اهل مکه از طلقاء هستند؛ این روایت را قاسم بن سلام در کتاب الاموال آورده است، و آخر روایت را نقل نمی‌کند و به جای کلمه «طلقاء»، عبارت «کذا وکذا» آورده است و گفته است کلمه‌ای بوده که دوست ندارم نقل کنم.

خلفا در اداره جامعه روش‌ها و سنت‌هایی داشتند که با خلفای دیگر تفاوت داشت. در مورد اقدامات حکومتی خلیفه دوم گفته شده که به یُمن ثروت هنگفتی که نصیب دستگاه خلافت شده بود، پیشنهاد تشکیل دیوان را به اجرا گذارد و برای افراد، به ترتیب سابقه‌ای که در اسلام داشتند، مقرّری تعیین کرد؛ وی مناطقی مانند: مدینه، مصر، جزیره، کوفه، بصره، شام، فلسطین، موصل و قنسرین را نیز شهر و ناحیه نامید. یهودیان خیبر را هم از حجاز اخراج کرد و اعراب را به مناطق فتح شده، کوچ داد. برای زمین، مالیات و برای طبقات مختلف اهل کتاب، جزیه مشخّص کرد. امور قضاوت هر شهر را به فردی سپرد. مسجدالنبی را در جهت خانه عباس بن عبدالمطلب توسعه بخشید. برای زنان و مردان مدینه، امام جماعت جداگانه‌ای در نظر گرفت؛ یکی از کارهای او نیز این بود که برای اهل مکه چیزی از بیت المال نمی‌داد و برای آن‌ها ارسال نمی‌کرد و می‌گفت که مردم اهل مکه از طلقاء هستند.[1]
محقق کتاب اخبار مكه، در پاورقی این کتاب، این حدیث را صحیح می‌داند؛ اما همین روایت را قاسم بن سلام در کتاب الاموال آورده است، و آخر روایت را نقل نمی‌کند و به جای کلمه «طلقاء»، عبارت «کذا وکذا» آورده است و گفته است به جای (کذا و کذا) کلمه‌ای بوده که دوست ندارم نقل کنم.[2]
قاسم بن سلام هروی وقتی می‌بیند مطلبی در روایت تاریخی ذکر شده که مطابق عقیده‌اش نیست و یا دوست ندارد در تاریخ چنین عملی اتفاق افتاده باشد یا قولی بیان شده باشد، آن مطلب را مخفی کرده و می‌گوید دوست ندارم نقل کنم.
بنابراین برخی از عالمان همان را که می‌خواهند از دین و تاریخ و ... می‌پذیرند؛
مگر مشکل این کلام چه بود که او قصد مخفی کردنش را داشت؟!
مگر این عبارت در مورد کدام صحابه بود که او دوست نداشت نقل کند؟!
آیا با این روش باز هم از این تاریخ نویسان انتظار است واقعیات دیگر تاریخی را ذکر کنند؟!
یا هر چه به ضرر مذهبشان باشد، تحریف کرده تا حقایق مخفی بماند؟!

پی‌نوشت:

[1]. «حدثنا أبو العباس أحمد بن محمد قال: ثنا سعيد بن أبي مريم، عن عبد الله بن عمر، عن نافع، عن ابن عمر رضي الله عنهما قال: إن عمر بن الخطاب رضي الله عنه لم يكن يعطي أهل مكة عطاء، ولم يكن يضرب عليهم بعثاً، ويقول: هم طلقاء.» أخبار مكه، فاكهی، ج3، ص74، ح1823.
[2]. «حَدَّثَنِي سَعِيدُ بْنُ أَبِي مَرْيَمَ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ الْعُمَرِيِّ، عَنْ نَافِعٍ، عَنِ ابْنِ عُمَرَ، أَنَّ عُمَرَ «كَانَ لَا يُعْطِي أَهْلَ مَكَّةَ عَطَاءً، وَلَا يَضْرِبُ عَلَيْهِمْ بَعْثًا، هُمْ كَذَا وَكَذَا» ، كَلِمَةٌ لَا أُحِبُّ ذِكْرَهَا.» الأموال، قاسم بن سلّام، ج1، ص295. جهت مشاهده تصویر کتاب کلیک کنید.

تنظیم و تدوین

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.