اعتراف دو عارف بزرگ اهل سنت به حیات امام زمان شیعیان
دو عارف بزرگ اهل سنت یعنی عبدالوهاب شعرانی و محی الدین بن عربی در موضوع مهدویت، همان عقیدهای را که شیعه بدان قائل است در آثار خویش از خود ابراز نمودند و بر خلاف عقیده غالب اهل سنت، این دو قائلند که مهدی موعود از نسل حسین بن علی(علیهما السلام) و فرزند امام حسن عسکری(علیهالسلام) است که اکنون زنده و در پسِ پردهی غیبت حضور دارد.
گرچه عقیده غالب اهل سنت بر این است که مهدی موعود از نسل حسن بن علی بن ابیطالب (علیهما السلام) است و هنوز متولد نشده و در آخر الزمان متولد خواهد شد و از اینرو اعتقاد شیعه را در مهدی موعود بودنِ محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) نمیپذیرند و یا مانند ابن حزم، وجود خارجی او را انکار میکنند و یا طبق نظر مشهورشان میگویند او در کودکی وفات یافته است؛ اما در این میان عالمانی از اهل سنت هستند که به همان چیزی که شیعه در مهدویت معتقد است، قائلند؛ چنانکه دو عارف بزرگ اهل سنت یعنی عبدالوهاب شعرانی و محی الدین بن عربی در موضوع مهدویت، همان عقیدهای را که شیعه بدان قائل است، در آثار خویش از خود ابراز نمودند و بر خلاف عقیده غالب اهل سنت، این دو قائلند که مهدی موعود از نسل حسین بن علی (علیهما السلام) و فرزند امام حسن عسکری (علیهالسلام) است، که اکنون زنده و در پسِ پردهی غیبت حضور دارد.
ر.ک: اليواقيت و الجواهر فى بيان عقائد الأكابر، الشعرانى، ج2، ص562/ و الشجرة النعمانية بشرح صدر الدين القونوى، محی الدين بن عربى، ص58-59/ و الفتوحات المكية، محى الدين بن عربى، ج3، ص327-328.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی از عالمان اهل سنت همانند آنچه که شیعه در مورد مهدی موعود بدان اعتقاد دارد، معتقد هستند؛ یعنی قائلند که مهدی موعود همان محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) است که تولد یافته و هم اکنون نیز زنده و در پس پرده غیبت حضور دارد.
اسامی این عالمان را اینگونه میتوان ذکر کرد: شیخ حسن عراقی، عبدالوهاب شعرانی، محی الدین بن عربی، محمد بن طلحة شافعی، ابن صباغ مالکی، سبط ابن الجوزی، گنجی شافعی، قندوزی حنفی، برزنجی شافعی، عطار نیشابوری حنفی.
اکنون به گزارشات و سخنان برخی از این عالمان اهل سنت خواهیم پرداخت.
عبدالوهاب شعرانی(م973ق) و شیخ حسن عراقی
ابوالمواهب ابومحمد عبدالوهاب بن احمد بن علی حنفی شعرانی، عالم اهل سنت، در کتاب «الیواقیت و الجواهر فی بیان عقائد الاکابر» عقیده خود را در مورد مهدی موعود چنین مینویسد: «...شروع اضمحلال شریعت محمدی، از زمان سپری شدن سی سال در قرن یازدهم است که از اینهنگام انتظار ظهور و خروج مهدی (علیه السلام) میرود و او از فرزندان امام حسن عسکری است. زمان تولدش شب نیمه شعبان سال 255 است و او [زنده و] باقی است تا آنکه با عیسی بن مریم (علیه السلام) اجتماع نماید، [و بپیوندد] و عمر او تا روزگار ما [یعنی تا زمان خود شعرانی] که سال 958 است 706 سال است.
همچنین شیخ حسن عراقی _ که در بالای تپهای مشرف بر برکهی رطل در مصر مدفون است_ از امام مهدی (علیه السلام) در هنگامیکه ایشان را ملاقات نمود، به من خبر داد و شیخ و استاد ما سید علی خواص نیز در این مطلب [یعنی حیات امام زمان] با او موافق است.»[1]
عبدالوهاب شعرانی شرح و تفصیل ملاقات شیخ حسن عراقی با امام زمان (علیه السلام) را از زبان خودش در کتاب «الطبقات الکبری المسمی لواقح الانوار فی طبقات الاخیار» آورده است.[2]
چنانکه دیدیم عبدالوهاب شعرانی معتقد است که مهدی منتظر (علیه السلام) هماکنون زنده و در پسِ پردهی غیبت است. عبدالوهاب شعرانی در آثار خود به خصوص در الیواقیت و الجواهر و نیز الکبریت الاحمر، در موضوع مهدویت و شرایط ظهور و عصر ظهور و اوصاف حضرت مهدی (عجل الله فرجه الشریف) بسیار سخن به میان آورده است.
محی الدین عربی(م638ق)
محمّد بن علی بن محمّد ابوبکر حاتمی طائی اندلسی معروف به محی الدين بن عربی، فيلسوف، عارف و متکلم اهل سنّت است که در مرسيه در اندلس متولد شده و در دمشق مستقر گشته و در سال 638 هجری وفات يافت. او یکی از عالمانِ کثیر التألیفِ اهل سنت است، تا جایی که عثمان یحیی برای وی در حدود 800 رساله و کتاب را به شمارش درآورده است، و از اینرو او از جایگاه بسیار ویژه و والایی در میان اهل سنت برخوردار میباشد و همواره اندیشههای او در فضای فکری جهان اسلام بسیار مورد بررسی قرار گرفته است. محی الدین، از آنرو که سرآمد عرفای اهل سنت میباشد، نقش بسیار پررنگی در جهتدهی عرفان و اندیشههای عرفانیِ پس خود داشته تا جایی که بر کتاب فصوص الحکم وی، بیش از صد شرح و تعلیقه نوشته شده است. از میان کتابهای وی دو کتاب بسیار مشهورتر است: کتاب الفتوحات المکیة و فصوص الحکم.
وی در چندین آثار خویش از مهدویت، سخن به میان آورده و حتی در فتوحات مکیة، بابی را به مهدویت اختصاص داده و از مهدی و شخصیت و اوصاف ایشان و از مسائل آخر الزمان و عصر ظهور سخن به میان آورده است. وی حتی کتابی به نام «شق الجیب» را خاصه در مورد امام زمان (علیه السلام) نگاشته است.
اما آنچه در میان اندیشههای وی در موضوعات مهدویت جلب توجه میکند، این است که او در بیان این موضوعات، دقیقاً نزدیک به آنچه را که شیعه بدان اعتقاد دارد، بیان میکند و بنابر آنچه که عبدالوهاب شعرانی از فتوحات مکیه ابن عربی ذکر میکند. وی بر خلاف عقیدهی غالب اهل سنت، به همان مهدیای قائل است شیعه بدان معتقد گشته؛ یعنی میگوید مهدی موعود همان محمد بن الحسن العسکری (علیهما السلام) است که اکنون زنده و در پسِ پرده غیبت قرار دارد.
ارائه شواهد بر اعتقاد محی الدین به حیات امام زمان (علیهالسلام)
شاهد اول: اذعان محی الدین در آثارش به حیات امام زمان (علیهالسلام)
عبدالوهاب شعرانی مینویسد: «عبارت شیخ محی الدین در باب 366 کتاب فتوحات مکیه این چنین است: «بدانید که لاجرم مهدی (علیه السلام) خروج خواهد کرد [یعنی خروجش حتمی است] ولیکن خروج نمیکند تا اینکه زمین پر از ظلم و جور گردد و او زمین را پر از عدل و داد کند، و اگر از دنیا تنها یک روز باقی بماند، خداوند آن روز را طولانی میگرداند تا خلیفه او بیاید. مهدی از عترت پیامبر (صلی الله علیه و آله) و از نسل فاطمه است. جدش حسین بن علی بن ابیطالب و پدرش حسن عسکری بن الامام علی النقی بن الامام محمد التقی بن الامام علی الرضا بن الامام موسی الکاظم بن الامام جعفر الصادق بن الامام محمد الباقر بن الامام زين العابدين علی ابن الإمام الحسين ابن الإمام علی بن أبیطالب (رضی الله عنه) است. اسم او با اسم رسول خدا یکی است. مسلمانان با او در بین رکن و مقام، بیعت میکنند. او به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در خلقت شبیه است، ولی در خُلق از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نازلتر است، چراکه احدی در اخلاق به مانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نیست؛ چنانکه خداوند فرمود: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ.[قلم/4] تو ای پیامبر! دارای اخلاق بزرگی هستی.»
آن حضرت گشادهروی و بلند بینی است. نيكبختترين خلق به او اهل كوفهاند. مال را به تساوی قسمت میفرمايد و در میان رعیت به عدل حكم مینمايد. مردم به نزد او میآيند و میگویند: ای مهدی! به عطا بفرما و آن حضرت از مالی كه نزد اوست تا آن مقدار در جامهی وی میريزد كه بتواند آن را حمل نماید. هنگام فترت و سستی دين خروج میفرمايد و افزون از آنچه خداوند به قرآن منع و كف فرمود به آن حضرت منع و كف مینمايد [يعنی حق جل جلاله با ظهور آن حضرت چندان جهل و ضلالت را منع و كف خواهد فرمود كه به قرآن شريف نفرمود] تا به آن حد كه مرد در شب نادان و ترسو و بخيل مشاهده شود و در بامداد، عالم و شجاع و كريم گردد [يعنی بهسبب ايمان به آن حضرت، جهل مردم به علم، و ترسشان به شجاعت و بخلشان به كرم و سخاوت مبدل میشود] و چه نيك منبطق است اين حديث با آيهی مباركه از سوره فرقان: «أُوْلئِکَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً.[فرقان/40] آنهایند که خداوند گناهانشان را تبدیل به نیکیها میکند (توفیق میدهد در آینده به جای آن گناهان عملهای نیک کنند، یا نسبت به گذشته گناهانشان را محو و به جایش حسنات مینویسد) و همواره خداوند بسیار آمرزنده و مهربان است.» آن حضرت در مرج عكاء كه مأدبهی الهيه و خوان نعمت سماويه است وارد میشود و فتن و وقايع عظيمه را مشاهده میفرمايد، ظلم و اهل ظلم را برمیاندازد و دين را برپا میدارد و در اسلام روح میدمد و خداوند تبارك و تعالی اسلام را بهوسیله آن حضرت عزت میدهد، پس از آنكه ذليل گشته بود و حيات میبخشد پس از آنكه مرده بود، ... شهدای او بهترين شهيدانند و امنای او نيكوترين امينان، و هر آينه خداوند برای نصرت آن حضرت قومی را در پردهی غيب مكنون، مهيا داشته است كه ايشان را بهواسطه کشف و شهود بر حقايق و امورات الهی در مورد بندگانش، مطلع و آگاه فرموده است...»[3]
صدر الدین قونوی شاگرد بلافصل محی الدین و کسیکه محی الدین با مادرش ازدواج کرده و فرزند خواندهی محی الدین است نیز دقیقاً همین عبارات را در شرح کتاب «الشجرة النعمانیة» آورده است.[4]
تحریف عبارات محی الدین در چاپهای جدید
اما با تاسف فراوان در نسخ چاپیای که اکنون از فتوحات مکیه به چاپ رسیده، این عبارات را تحریف و حذف کردند. همچنانکه در آن آدرسی که عبدالوهاب شعرانی آورده است، عبارت شیخ را در فتوحات چهار جلدی اینگونه میبینیم: «بدان _ خدا ما را موید گرداند _ برای خدا خلیفهای است که خروج مینماید، در حالیکه زمین پر از ظلم و جور شده و او زمین را پر از عدل و داد میگرداند. اگر از دنیا تنها بیش از یک روز باقی نمانده باشد، خدا آن روز را طولانی میکند، تا ایشان بیاید. این خلیفه از عترت پیامبر (صلی الله علیه وآله) و از نسل فاطمه زهرا (علیها السلام) است. نام او موافق نام پیامبر و جدش حسین بن علی بن ابیطالب است. با او در بین رکن و مقام، بیعت میشود. او در خلقتش همانند پیامبر ولی در خلق و خوی، نازلتر است، چراکه احدی بمانند رسول خدا در اخلاق نیست. چنانکه خدا در مورد رسولش فرمود: «وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ.[قلم/4] تو ای پیامبر! دارای اخلاق بزرگی هستی.»[5]
میبینیم عباراتی از محی الدین که در آن تصریح میکند پدر امام زمان، امام حسن عسکری (علیهالسلام) است را از این متن حذف نمودند، تا در نزد خوانندگان گمان نرود که ایشان قائل است امام زمان متولد شده، بلکه گمان شود که نظر ایشان نیز مطابق عقیده اهل سنت است که میگویند مهدی موعود در آخر الزمان متولد خواهد شد.
از همینروست که عبدالوهاب شعرانی میگوید: «آنجا که عبارات کتب شیخ مخالف با شریعت و ظاهر کتاب است، در آن دسیسه شده و تحریف گشته است.»[6] و عبدالوهاب شعرانی در چندین جای کتاب الیواقیت و الجواهر و الکبریت الاحمر به عباراتی که از شیخ تحریف نمودند، اشاره میکند[7] و میگوید در نسخههای صحیحی که از کتاب شیخ محی الدین دیدهام، عبارات تحریف شده، به این صورت وجود نداشته است و سپس اصل متن را از نسخه اصلی و مستند نقل میکند.
گرچه عبدالوهاب شعرانی با محی الدین فاصله زمانیِ چند صد ساله دارد و ممکن است کسی اشکال کند که شاید این عباراتی را که عبدالوهاب اضافه آورده از تصحیفات و تحریفات شیعیان در کتب شیخ باشد، تا ایشان را به نفع خویش مصادره کنند و شیعه جلوه دهند؛ اما این سخن بس باطل است، چراکه صدرالدین قونوی که در منزل شیخ و تحت تربیت ایشان رشد و نمو یافته و معاصر با ایشان است، همان عبارات کامل را در شرح «الشجرة النعمانیة» آورده است و از اینرو سخن عبدالوهاب شعرانی در تحریف سخنان شیخ توسط دسیسهگران، تایید میگردد.
شاهد دوم: اشعار محی الدین
یکی دیگر از متون شیخ که دلالت بر وجود امام زمان (علیهالسلام) میکند، شعری است که در مدح و وصف ایشان سروده است:
«ألا إنّ ختم الأولياء شهيد و عينُ إمام العالمين فقيد
هو السيّد المهدي من آل احمد هو الصارُم الهنديّ حين يبيدُ
هو الشمس يجلو کلَ غم و ظلمةٍ هو الوابل الوسمي حين يجود.[8]
هلا! که خاتم أوليا، زنده و ناظر است. او، شخص امام عالمیان پنهان و ناپیداست. او است سيّد ما، مهدی از آل احمد. او است شمشير برّان هندی. آنگه که [کافران را] فانی میسازد. او، آفتابی است که هر تاريکی و غمی را میزدايد. او همانند اولین باران بهاری است که زمینهای تشنه را سیراب میکند.»
آنچه در اين شعر، شايسته تامّل و سزاوار تدبّر است، اين است که ابن عربی، در مصرع اول اين ابیات اذعان دارد که حضرت بقية الله (عجل الله فرجه الشریف)، حاضر و ناظر ولی از دیدگان پنهان است.
ايشان دربارهی حضرت مهدی چند بيتی رمزآلود برحسب علم جفر نيز سروده است که سزاوار طرح و تامل میباشد:
«إذا دار الزمان علی حُروفٍ ببسم الله فالمهدیُ قاما
ويخرج بالحطيم عقيب صَوم ألا فاقرأه من عندی السلاما.[9]
هرگاه زمان، گردش خود را بر حسب حروف انجام داد با بسم الله، حضرت مهدی قيام خواهد کرد، و او پس از روزه در کنار حطیم خروج و ظهور خواهد کرد. آگاه باش که در این زمان، سلامی از جانب من به او برسانی.»
مقصود از حطیم در مصرع سوم، میان حجر الاسود و درِ خانه کعبه است، و مقصود او از «صوم» شاید ماه رمضان باشد.
اما جالب توجه اینکه در این دو بیت، محی الدین بن عربی، از دو لفظ گویا و قابل تدبر، برای امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) استفاده کرده است و آن دو لفظ «قام» و «یخرج» است. ایشان، در آن دو بیت نگفته است: «یولد»، بلکه گفته است: «خارج میشود و قیام میکند» که مفهوم خروج و قیام نشان دهندهی آن است که ایشان الان زنده و در پس پردهی غیبت و قاعد است که در زمان ظهور، از غیبت، خارج و حال قعودش را مبدل به قیام خواهد نمود.
شاهد سوم: ادعای محی الدین به ملاقات با امام زمان (علیهالسلام)
دیگر چیزی که نشان دهندهی اعتقاد محی الدین به حیات و غیبت امام زمان (علیهالسلام) است، ادعای او به دیدار با حضرت میباشد که در چندین جای آثار خویش به آن اشاره نموده است.[10] که به این موضوع در پست مستقل دیگری خواهیم پرداخت.
شاهد چهارم: اعتقاد به وجود خلیفة الله و حجت خدا در هر عصر
یکی از چیزهای دیگری که به اعتقاد محی الدین بر وجود عنصری قطب عالم امکان اشاره دارد، مبنایی است که او در زمینه خلافت الهی دارد و همانند شیعه قائل است که هیچ عصری از وجود عنصری خلیفة الله خالی نخواهد بود و به این مطلب در چندین جای آثار خویش اشاره کرده است. چنانکه در جلد دوم فتوحات مکیه مینویسد: «در هر عصری جز یک نفر نیست، که غوث و قطب نامیده شود، و او تنها کسی است که حق با او است و حق تنها با او است، نه با دیگر مردم و هنگامیکه او قالب نورانیش را تهی کند [از دنیا رحلت فرماید] حق فقط با یک نفر دیگر باشد، نه با دو نفر در یک زمان و این خلوت الهی از آن اسراری است که نباید پخش و آشکار شود و همین مقدار هم که ما گفتیم و نامی از آن بردیم، فقط برای آگاهی دلهایی است که از این اسرار غافلند؛ بلکه از آنها بیخبراند؛ زیرا که ندیدهام و نشنیدهام کسی پیش از من گفته باشد، با اینکه میدانم خواص اهل اللّه به این اسرار آگاهند؛ ... و بندهای که این چنین باشد چشم خدای تعالی است در هر زمان. خدای متعال در دوران او جز به او نظر نکند. او است حجاب برتر و ستر درخشانتر و قوام شکوهمندتر.»[11]
او در چندین آثار خویش خاتم الاولیآء و خاتم خلافت الهی را حضرت مهدی (علیهالسلام) معرفی میکند.[12]
از این جالبتر آنکه ایشان همانند شیعه معتقد است حضرت مهدی (علیهالسلام) معصوم است و هرگز خطایی از وی سر نمیزند و او صاحب همه علوم و علمش از طریق تنزیل الهی است. چنانکه در جایی از باب 336 فتوحات مینویسد: «مهدی جز به آنچه که فرشته از جانب خدا به ایشان القاء مینماید، حکم نمیکند و آن، همان شرع محمدی است، ... و رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در وصف مهدی فرموده: «او از من پیروی میکند و خطا نمیکند.» پس پیامبر [با این سخنش] به ما فهماند که ایشان تبعیتکننده است، نه تبعیتشده [یعنی حضرت مهدی (علیه السلام) از رسول خدا تبعیت میکند، و نیز به ما فهماند که ایشان] معصوم است و معنایی برای معصوم در حکم نمودن نیست جز اینکه وی خطا نمیکند...»[13]
بنابراین طبق تصریح عبدالوهاب شعرانی و نیز بر اساس تعداد شواهدی که از برخی آثار محی الدین یافتیم، آشکار میشود که این دو عارف معتقدند که اکنون حضرت حجة بن الحسن العسکری (علیهما السلام) خلیفة الله الاعظم و مهدی موعود و در قید حیات مادی و در پس پردهی غیبت است.
پینوشت:
[1]. «فهناك يترقب خروج المهدي عليه السلام و هو من أولاد الإمام حسن العسكري و مولده عليه السلام ليلة النصف من شعبان سنة خمس و خمسين و مائتين و هو باق إلى أن يجتمع بعيسى بن مريم عليه السلام فيكون عمره إلى وقتنا هذا و هو سنة ثمان و خمسين و تسعمائة، سبعمائة سنة و ست سنين هكذا أخبرني الشيخ حسن العراقي المدفون فوق كوم الريش المطل عل بركة الرطل بمصر المحروسة على الإمام المهدي حين اجتمع به و وافقه على ذلك شيخنا سيدي علي الخواص رحمهما اللّه تعالى». اليواقيت و الجواهر فى بيان عقائد الأكابر، عبد الوهاب الشعرانى(973ق)، بیروت، دار احياء التراث العربى_ موسسة التاريخ العربى، چاپ اول، 1418ق، ج2، ص562.
[2]. الطبقات الکبری المسمی لواقح الانوار القدسیة فی مناقب العلماء و الصوفیة، عبدالوهاب شعرانی، مکتبة محمد الملیجی الکتبی و أخیه، مصر، 1315ق، ج2، ص121-122، متن کتاب؛ همان، محقق: احمد عبد الرحيم السايح و توفيق على وهبة، قاهره، مكتبة الثقافة الدينية، 1426ق، ج2، ص250.
[3]. «و عبارة الشيخ محيي الدين في الباب السادس و الستين و ثلثمائة من «الفتوحات»: "و اعلموا أنه لا بد من خروج المهدي عليه السلام لكن لا يخرج حتى تمتلىء الأرض جورا و ظلما فيملؤها قسطا و عدلا و لو لم يكن من الدنيا إلا يوم واحد طول اللّه تعالى ذلك اليوم حتى يلي ذلك الخليفة و هو من عترة رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم من ولد فاطمة رضي اللّه عنها جده الحسين بن علي بن أبي طالب و والده حسن العسكري ابن الإمام علي النقي بالنون ابن محمد التقي بالتاء ابن الإمام علي الرضا ابن الإمام موسى الكاظم ابن الإمام جعفر الصادق ابن الإمام محمد الباقر ابن الإمام زين العابدين علي ابن الإمام الحسين ابن الإمام علي بن أبي طالب رضي اللّه عنه يواطىء اسمه اسم رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم يبايعه المسلمون بين الركن و المقام يشبه رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم في الخلق بفتح الخاء و ينزل عنه في الخلق بضمها إذ لا يكون أحد مثل رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم في أخلاقه و اللّه تعالى يقول: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ (4) [القلم: 4]. هو أجسي الجبهة أقنى الأنف أسعد الناس به أهل الكوفة يقسم المال بالسوية و يعدل في الرعية يأتيه الرجل و يقول يا مهدي اعطني و بين يديه المال فيحثي له في ثوبه ما استطاع ان يحمله يخرج علي فترة من الدين يزع الله به ما لا يزع القرآن يمسي الرجل جاهلا و جبانا و بخيلا فيصبح عالما شجاعا كريما"
الی ان قال: "يشهد الملحمة العظمي مأدبة الله بمرج عكاء يبيد الظلم و اهله يقيم الدين و ينفخ الروح في الاسلام يعز الله به الاسلام بعد ذله و يحييه بعد موته شهداؤه خير الشهداء و امناؤه افضل الامناء قال الشيخ و قد استوزر الله تعالي له طائفة خبأهم الله تعالي له في مكنون غيبه اطلعهم كشفا و شهودا علي الحقائق و ما هو امر الله عليه في عباده و هم علي اقدام رجال من الصحابة الذين صدقوا ما عاهدوا الله عليه و هم من الاعاجم ليس فيهم عربي لكن لا يتكلمون الا بالعربية لهم حافظ من غير جنسهم ما عصي الله قط و هو اخص الوزراء الي ان قال و يقتلون كلهم الا واحد منهم ينزل في مرج عكاء في المأدبة الالهية التي جعلها الله مائدة للسباع و الطيور و الهوام...».
اليواقيت و الجواهر، پیشین، ج2، ص562.
[4]. «و عبارة الشيخ محيي الدين بن العربي رضي اللّه عنه في الباب السادس و الستين و ثلثمائة من الفتوحات، قال: اعلموا أنه لا بدّ من خروج المهدي و لو لم يكن من الدنيا إلا يوم واحد لطول اللّه تعالى ذلك اليوم حتى يلي ذلك الخليفة، و هو من عترة رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم من ولد فاطمة رضي اللّه عنها جده الحسين بن علي بن أبي طالب، و والده حسن العسكري ابن الإمام النقي بالنون بن محمد التقي بالتاء ابن الإمام علي الرضا بن موسى الكاظم ابن الإمام جعفر الصادق ابن الإمام محمد الباقر ابن الإمام زين العابدين ابن الإمام الحسين بن علي بن أبي طالب رضي اللّه عنه، يوطىء اسمه اسم رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم، يبايعه المسلمون بين الركن و المقام، يشبهه رسول اللّه في الخلق بالفتح و ينزل عنه بالخلق بضمها، إذ لا يكون أحد مثل رسول اللّه صلى اللّه عليه و سلم في أخلاقه و اللّه تعالى يقول: وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيمٍ [قلم/ 4]. و هو أجس الجبهة أقنى الأنف أسعد الناس فيه أهل الكوفة، يقسم المال بالسوية و يعدل في الرعية». الشجرة النعمانية بشرح صدر الدين القونوى، نویسنده: محيى الدين محمد بن علی معروف به ابن عربى، شارح: صدرالدين محمد بن اسحاق القونوى(م638ق)، محقق: عاصم ابراهيم الكيالى الحسينى الشاذلى الدرقاوى، بیروت، دار الكتب العلميه_ منشورات محمد علی بیضون، 1425ق، ص58-59.
[5]. «اعلم أيدنا اللَّه أن لله خليفة يخرج و قد امتلأت الأرض جورا و ظلما فيملؤها قسطا و عدلا لو لم يبق من الدنيا إلا يوم واحد طول اللَّه ذلك اليوم حتى يلي. هذا الخليفة من عترة رسول اللَّه ص من ولد فاطمة يواطئ اسمه اسم رسول اللَّه ص جده الحسين بن علي بن أبي طالب يبايع بين الركن و المقام يشبه رسول اللَّه ص في خلقه بفتح الخاء و ينزل عنه في الخلق بضم الخاء لأنه لا يكون أحد مثل رسول اللَّه ص في أخلاقه و اللَّه يقول فيه وَ إِنَّكَ لَعَلى خُلُقٍ عَظِيم». الفتوحات المكية( اربع مجلدات)، محيى الدين بن عربى(م638ق)، بیروت، دار الصادر، چاپ اول، ج3، ص327.
[6].«و قد أخبرني العارف باللّه تعالى، الشيخ أبو طاهر المزني الشاذلي رضي اللّه عنه أن جميع ما في كتب الشيخ محيي الدين مما يخالف ظاهر الشريعة مدسوس عليه. قال لأنه رجل كامل بإجماع المحققين، و الكامل لا يصح في حقه شطح عن ظاهر الكتاب و السنة، لأن الشارع أمنه على شريعته انتهى، فلهذا تتبعت المسائل التي أشاعها الحسدة عنه و أجبت عنها، لأن كتبه المروية لنا عنه بالسند الصحيح ليس فيها ذلك». اليواقيت و الجواهر، پیشین، ج1، ص16
در جای دیگر در مورد فتوحات مینویسد: «و جميع ما لم يفهمه الناس من كلامه [یعنی کلام الشیخ] إنما هو لعلو مراقيه و جميع ما عارض من كلامه ظاهر الشريعة و ما عليه الجمهور فهو مدسوس عليه كما أخبرني بذلك سيدي الشيخ أبو الطاهر المغربي نزيل مكة المشرفة ثم أخرج لي نسخة «الفتوحات» التي قابلها على نسخة الشيخ التي بخطه في مدينة قونية فلم أر فيها شيئا مما كنت توقفت فيه و حذفته حين اختصرت الفتوحات». همان، ص22-23.
[7]. مانند الیواقیت، پیشین، ج2، ص345، و ج2، ص624
[8]. الفتوحات المكية( اربع مجلدات)، محيى الدين بن عربى، بیروت، دار الصادر، چاپ اول، ج3، ص328؛ همان، مصر، دار الكتب العربية، (معروف به چاپ کشمیری)، ج3، ص329، همو، دیوان الاکبر، بیروت، دارالکتب العلمیة، 1999م، ج1، 296.
[9]. نسخه خطی «الدر المکنون و الجوهر المصون لحل الصحيفات الجفرية بالقواعد الجعفرية»، عکس از تصویر نسخه خطی؛/ و ينابيع المودة لذو القربى، سليمان بن ابراهيم القندوزی، قم، دار الاسوة للطباعة والنشر المطبعة: اسوه، ج3، ص224، متن کتاب؛/ و در روضات الجنات این ابیات بدین صورت آمده است:
اذا دارَ الـزَّمانُ عـلی حـروفٍ بـاسـم اللّهِ فالـْمَهدی قاما
و اذ دارَ الحروفُ عَقیبَ صَومٍ فاقْرَؤا الْفاطِمی مِنِّی سَلاما
محمد باقر الموسوی الخوانساری، روضات الجنات فی احوال العلماء و السادات، قم: مکتبه اسماعیلیان، 1390ش، ج ۸، ص ۵۶، متن کتاب.
[10]. الفتوحات المكية، دار صادر، پیشین، ج2، ص49، و ج1، ص185، و ج3، ص514، و ج4، ص77.
[11]. «لا يكون في الزمان إلا واحد يسمى الغوث و القطب و هو الذي ينفرد به الحق و يخلو به دون خلقه فإذا فارق هيكله المنور انفرد بشخص آخر لا ينفرد بشخص في زمان واحد و هذه الخلوة الإلهية من علم الأسرار التي لا تذاع و لا تفشي و ما ذكرناها و سميناها إلا لتنبيه قلوب الغافلين عنها بل الجاهلين بها فإني ما رأيت ذكرها أحد قبلي و لا بلغني مع علمي بأن خاصة أهل اللَّه بها عالمون..... ذلك العبد عين اللَّه في كل زمان لا ينظر الحق في زمانه إلا إليه و هو الحجاب الأعلى و الستر الأزهى و القوام الأبهى». فتوحات، دار صادر، پیشین، ج2، ص555.
[12]. الفتوحات المکیة، دار صادر، پیشین، ج1، ص185.
[13]. «فالامام یتعین علیه علمُ مایکون بطریق التّنزیل الالهی... فما یحکم المهدی الاّ بما یلقِی الیه المَلَکُ من عنداللّه الذی بعثه اللّه الیه لیسدّده و ذلک هو الشّرع الحقیقی المحمّدی الّذی لو کان محمّد صلی اللّه علیه و سلّم حیاً و رفعت الیه تلک النازلة لم یحکُم الا بما یحکم هذا الإمام فیعلّمه اللّه انّ ذلک هوالشّرع المحمدی فیحرم علیه القیاس مع وجود النصوص الّتی مَنَحه اللّه ایاها و لذلک قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و سلّم فی صفة المهدی یقْفو اثری لایخطی ء فَعَرفنا انّهُ مُتّبعٌ لامتبوع و انّه معصومٌ و لامعنی للمعصوم فی الحکم الاّ انّه لایخطی ء فانّ حکْمَ الرّسولِ لاینْسب الیه خطاءٌ فانّه لاینْطق عن الهوی ان هو الا وحی یوحی کما انّه لایسوغ القیاس فی موضع یکون فیه الرّسولُ موجوداً». فتوحات، دار صادر، پیشین، ج3، ص335.
نویسنده: مصطفی عباسی هرازی
افزودن نظر جدید