مباحث تاریخی
تازیانه و سرشکستن و تهدید به تبعید، فقط و فقط به خاطر نقل حدیث؛ چرا؟ مگر نقل حدیث گناه کبیره بوده است؟ که ابوهریره میگوید:احاديثی كه الآن نقل میكنم، اگر در زمان عمر نقل میكردم، سرم را میشكست، یا در جای دیگر میگوید: ما نمیتوانستیم حدیثی از پیامبر نقل کنیم، چون از تازیانه عمر میترسیدیم و ما را تبعید میکرد.
در برخی از منابع اهلسنت برای وجیه جلوه دادن چهره عایشه، دست به درج روایاتی زدند که به اصطلاح ثابت کنند عایشه رابطهای حسنه و خوبی با اهلبیت پیامبر (علیهم السلام) داشته است. ولی آنچه که از لابلای کتب تاریخی برون میآید خلاف آن را ثابت میکند. او نه تنها رابطه صمیمی با اهل بیت رسول خدا نداشت، بلکه درصدد جنگ با حضرت علی بر آمد.
همه نگران و مضطرب در اطراف بستر پیامبر حلقه زده بودند، شاید با خود میگفتند اگر پیامبر از دنیا رود، چه اتفاقی خواهد افتاد، بعد از پیامبر باید به چه کسی مراجعه کنیم. در این لحظه پیامبر فرمود: کاغذ و دواتی بیاورید تا برایتان چیزی بنویسم، تا هیچگاه گمراه نشوید. اما یکی از اصحاب گفت: پیامبر حالش خوب نیست و هذیان میگوید.
شواهد بسیاری وجود دارد که عمر عملاً میخواست جانشینیِ پس از وی، به امیرالمؤمنین نرسد، بلکه عثمان خلیفهی پس از او شود. از آن شواهد، مدیریت حساب شده در نوع انتخاب اعضای شورای 6 نفره بود که تعداد مخالفین امیرالمؤمنین در آنها بیشتر بود و نیز حاکم قرار دادن عبدالرحمن، داماد عثمان، در صورتیکه اعضاء به دو دسته سه نفره تقسیم شوند.
خداوند برای ابلاغ امر مهم جانشینی و استمرار حکومت و رهبری جهان اسلام، دستور فراخواندن مردم برای آخرین حج در محضر پیامبر را صادر فرمود تا مردم در ضمن یادگیری انجام دقیق اعمال حج، مسئله ولایت و جانشینی پیامبر را نیز ببینند و بشنوند تا هر کدام در هنگام مراجعت به بلاد خود آن را به عنوان تحفه به سایرین ابلاغ نمایند.
عمر بن خطاب پیش از مرگ خود، ابوطلحه انصاری و 50 مرد جنگی همراه با شمشیر را مامور کرد که هر 6 نفر عضو شورا را در خانهای گرد هم آورد و آنان از میان خود یک نفر را به عنوان خلیفه برگزینند و اگر تا سه روز بر یک نفر اتفاق نکردند گردن آنان را بزند بنابراین شرکت امیرالمومنین (علیهالسلام) در این شورای 6 نفره به اختیار خود حضرت نبود.
خداوند در قرآن نام دو همسر پیامبری را متذکر میشوند که نسبت به شوهرانشان اهانت و آزار و اذیت میکردند؛ از آنجایی که تاریخ تکرار میشود عین همین موضوع نسبت به پیامبر اکرم تکرار شد و دو همسر پیامبر، ایشان را آزار و اذیت مینمودند و در مناسبتهای مختلف هم پیامبر اکرم و هم برخی صحابه مثل عمر، نام این دو نفر را متذکر میشدند.
پیامبران الهی برای خود نائب و جانشین داشتند و این جانشینی هم در پیامبر خاتم هم مقدر شده بود چرا که در نبود آن پیامبر این جانشین بود که حامل علوم و اسرار درونی آن پیغمبر محسوب میشد و این شخص حضرت علی بود که در غدیر خم به عنوان خلیفه و پیشوای امت اسلامی معرفی گردید، اما هوی پرستان چیزی غیر از این را میخواستند.
جایگاه امامت در میان انبیاء الهی به مراتب از جایگاه نبوت بالاتر است و خداوند در قرآن کریم میفرماید: ای ابراهیم! ما تو را در میان مردم به عنوان امام و پیشوای بر ایشان قرار دادیم، یعنی پس از مقام نبوتی که به تو دادیم، تو را بر خلق امام قرار دادیم. لذا انبیاء طبق روایات وارده در تمام شئونات معنوی خود متوسل به اهل بیت پیامبر میشدند.
مالک اشتر نخعی یکی از فرمانداران حضرت علی (علیه السلام) است که بعد از شهادت محمد بن ابوبکر از طرف حضرت، به عنوان والی و حکمران مصر برگزیده شد. او طی نامه ای که حاوی مطالب پند و اندرز حکومتی بود، به طرف مصر روانه شد، اما در نهایت او را هم مثل یار دیگر امام علی (علیه السلام) به شهادت رسانیدند.
محی الدین عربی، فیلسوف، متکلم و عارف بزرگ اهل سنت، از جایگاه ویژهای نزد اهل سنت برخوردار است. اندیشههایش همواره در حوزه علم، مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته و مخالفان و موافقان سرسختی را در پی داشته است. یکی از اندیشههای پرحاشیهی او، در حوزه مهدویت است که با اندیشه مشهورِ اهل سنت متفاوت و نزدیکی بسیاری به اندیشه شیعه دارد.
عقیدهی ابن عربی درباره امام مهدی (عجل الله تعالی فرجه) طبق باور شیعه است که حاکی از عقیده او به مقام بسیار والا و معنوی آن امام هُمام است. او مانند شیعه، حضرت مهدی (علیه السلام) را فرزند امام حسن عسکری (علیه السلام) و هماکنون زنده و محجوب و غائب از نظر سایرین میداند و خود مدعی است که بارها با ایشان ملاقات نموده است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) طی یک حدیث زیبا فرمودند که: حلال محمد، حلال تا روز قیامت و حرام محمد، حرام تا روز قیامت است؛ در حالی که برخی از صحابه پیامبر اسلام علاوه بر سرپیچی از دستورات رسول خدا، در مناسبتهای مختلف، بعد از رسیدن به خلافت بدعتهای عجیب و جدیدی را در دین اسلام بهوجود آوردند.
در آیه شریفه 115 سوره نساء خداوند حجت را بر همه تمام میکند که تحت هیچ شرایطی با فرمان الهی و سخنان پیامبر به مخالفت برنخیزند و باعث نشوند که با هوا و هوس دنیایی خود و سخنان نسنجیده، میان مسلمانان اختلاف ایجاد شود؛ اختلافی که نه خداوند به آن امر فرموده و نه پیامبر از آن راضی است، جز اینکه ضرر آن به خود مسلمانان برمیگردد