مباحث تاریخی
یکی از مصادیق بارز و روشن غلو، سخنان حنابله در مورد پیشوای خود، احمد بن حنبل است. از باب نمونه آنان میگویند: احمد بن نصر، پیامبر را در خواب دیده و از آن حضرت میپرسد: به چه کسی مراجعه کرده و از چه کسی پیروی کنیم و مذهب و اعتقادات چه کسی را انتخاب کنیم؟ ایشان فرمودند: به احمد بن حنبل مراجعه کنید او فقیه با ورع و زاهدی است.
سخنان حنابله در مورد پیشوای خود، احمد بن حنبل به نحوی است که یکی از مصادیق بارز غلو میباشد. از باب نمونه میگویند: هنگامی که احمد بن حنبل از دنیا رفت، شخصی در خواب دید که بر روی تمامی قبور چراغهایی گذاشته شده است. پرسید: این چراغها چیست، گفته شد: مگر نمیدانی که خداوند قبرها را به خاطر ورود احمد بن حنبل، نورانی کرده است.
سخنان حنابله در مورد پیشوای خود، احمد بن حنبل به نحوی است که یکی از مصادیق بارز غلو در اعتقادات میباشد. از باب نمونه: عبدالله بن حسین بن موسی میگوید: فردی از اهل حدیث را که از دنیا رفته بود، در خواب دیدم. پرسیدم خدا با تو چه کرد؟ پاسخ داد: خداوند مرا بخشید. پرسیدم چه چیزی باعث بخشیده شدن تو شد؟ جواب داد: محبت احمد بن حنبل.
احمد بن محمد کندی احمد بن حنبل را در خواب دیده و از وی پرسید: خداوند با تو چه کرد؟ احمد بن حنبل در جواب میگوید: خداوند مرا بخشید. خداوند از احمد میپرسد: آیا به خاطر من کتک خوردی؟ احمد در پاسخ میگوید: بله، ای پروردگار! خداوند میگوید: ای احمد! این صورت من است، به آن نگاه کن که به تو اجازه دادم به صورتم نگاه کنی.
سخنان حنابله در مورد پیشوای خود، احمد بن حنبل به نحوی است که یکی از مصادیق بارز و روشن غلو در اعتقادات میباشد. از باب نمونه اسحاق مدائنی میگوید: در خواب دیدم که مردم در مکه جمع شدهاند؛ حجرالأسود شکافته شده و پرچمی از آن خارج شد. پرسیدم: این چیست؟ جواب دادند: این احمد بن حنبل است که با خدا بیعت کرده است.
یکی از شاخصههای فکری و اعتقادی برخی غلو این فرقه درباره پیشوایان خود است. از باب نمونه: صدقه مقابری میگوید: «نسبت به احمد بن حنبل بدبین بودم. شبی در خواب دیدم که پیامبر اکرم دست او را گرفته، همچون دو رفیق، با محبت در کنار هم راه میروند. هنگامیکه از خواب بیدار شدم، بغضی که در دل نسبت به احمد بن حنبل داشتم از بین رفت.»
شعرا با اشعار زیبا، واقعیات تاریخ را به رشتهی تحریر در آوردند و برای آیندگان به یادگار گذاشتند، اما افراد مغرض که در عقیده و عمل مخالف پیامبر و اهل بیت بودند، در این بین کم نبودند؛ اما از جایی که حق همیشه تجلی میکند، در اشعارشان خواسته یا ناخواسته وقایعی را ذکر کردند، که دوست و دشمن را به تحسین واداشتند.
بیهقی از عالمان اهل سنت میگوید: حفظ اين اشعار بر همه مواليان و دوستداران على واجب است تا مفاخر آن حضرت را بدانند. حضرت علی با سرودن اشعاری مفاخر خود را در جواب نامه به معاویه بيان فرمودند: «محمّد، پيامبر خدا، برادر مهربان منست و حمزه، سرور شهيدان، عموى من، و جعفر، آنكه روز و شب با ملائكه در پرواز است ، پسر مادر من است، ...
علمای اهل سنت بر این باورند که شیعه به کسی اطلاق میشود که پیرو حضرت علی باشد و معتقد است که جانشین پیامبر اکرم، علی است؛ طبق صریح آیه قرآن و روایات وارده از پیامبر اکرم، خصوصاً در جریان واقعه غدیر خم در حضور 120 هزار نفر که از حج برمیگشتند، اما از آنجا که حق همیشه آشکار است برخی از علمای اهل سنت نیز به انصاف سخن راندند.
تفکر شیعه بعد از رحلت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مخصوص کسانی بود که معتقد بودند خلافت و جانشینی از آن حضرت علی (علیه السلام) به واسطه سفارشات موکد پیامبر در مناسبتهای مختلف است، خصوصاً در آخرین حجی که در منطقه غدیر خم مسلمانان را جمع نمود و سخن الهی را ابلاغ کرد و در آنجا بود که پیروان واقعی از غیر واقعی منفک شدند.
امام امیرالمومنین(علیه السلام) با عثمان بیعت کرد نه از رو که عثمان شایسته مقام خلافت باشد بلکه تنها برای حفظ وحدت جامعه اسلامی با عثمان بیعت نمود چراکه اگر با عثمان بیعت نمیکرد و راه مقابله را برمیگزید وحدت جامعه اسلامی و مصالح امت اسلام، به خطر میافتاد و تفرقه و آشوب، مانع گسترش اسلام و باعث تضعیف اسلام میگشت.
مخالفین مذهب تشیع سعی میکنند تا اثبات کنند که شیعه اصل و اساس خاصی ندارد و هر چه را هم اگر دارند از مذاهب اهل سنت یا اقتباس از آنان است و این در حالی است که با مراجعه به تاریخ اسلام خواهیم فهمید که مذهب شیعه که متصل به اهل بیت پیامبر است صاحب تصانیف و تالیفات فراوان از زمان پیامبر و بعد از آن بوده است.
طبرانی و نسائی نقل میکنند که از عبدالله بن عمر در مورد مقایسه امیرالمؤمنین و عثمان سؤال شد؛ او گفت: از کسی درباره علی سؤال نکن! نيازی به سؤال نیست! ببين علی چه جايگاهی نزد پيامبر دارد؛ پيامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) درهای خانهی همهی صحابه را به داخل مسجد بست، ولی درب خانه علی بن ابیطالب را به همان حال خودش وا گذاشت.
بخاری در صحیح خود از قول ابن عباس نقل میکند که پیامبر (صلی الله علیه و آله) تمام دربها به مسجدالنبی را بست، غیر از درب خانه ابوبکر؛ ابن حجر عسقلانی در شرح خود میگوید منظور درب نیست بلکه پنجره است و اقرار میکند که روایتی با سند قوی وجود دارد که درب خانهها به مسجدالنبی مسدود شد، غیر از درب خانه امیرالمؤمنین.