کعبه و ایرانیان باستان

  • 1394/08/20 - 23:07

كعبه نزد برخی از ايرانيان قديم (ایرانیان پیش از اسلام) از قداست ويژه‌اى برخوردار بود، آنان، به احترام كعبه به زيارت بيت الله الحرام مى‌رفتند و بر آن طواف مى‌بردند. حتی چاه زمزم به این علت زمزم نامیده شد که مردمان فارس به گرد این چاه زمزمه می‌کردند (و دعا می‌خواندند). حتی یک شاعر عربِ پیش از اسلام، به صراحت چنین سرود: «زَمزَمت الفُرسُ عَلَى...

ایرانیانِ پیش از اسلام، علاوه بر اینکه هر ساله به طواف کعبه می‌رفته‌اند (مسعودی، ج ۱، ص ۲۵۴)، هدایا و پوشش‌هایی را نیز برای کعبه می‌فرستاده‌اند و بازسازی و مرمت آنرا به عهده می‌گرفته‌اند. به ویژه که شمار فراوانی از ایرانیان، ساکن شبه‌جزیره بوده‌اند و به قول محمد بن احمد مَقْدِسی در «احسن التقاسیم» شمار بازرگانان، صنعتکاران و کشتی‌سازان ایرانی در کرانه‌های دریای سرخ به اندازه‌ای فراوان بوده که زبان غالب در آنجا، زبان فارسی بوده است. ارزقی در «اخبار مکه» از گروه هیربدانی یاد می‌کند که مقیم شهر مکه بوده‌اند. یکی از آنان به نام «مهر» در آنجا خواندن و نوشتن آموزش می‌داده و کوچه‌ای در مکه به نام او کوچهٔ «مهر» نامیده می‌شده است (ارزقی، اخبار مکه، ص ۴۹۵ و ۵۳۶). دربارهٔ ساخت کعبه به دست ایرانیان، روایت‌های جالبی از ابوالفرج اصفهانی در «الاغانی» در دست است: او آورده است که ابن مسجع (موسیقیدان بزرگ ایرانی که در شبه‌جزیره به بردگی گرفته شده بود و کسی بود که  نغمه‌های موسیقی ایرانی را بر نغمه‌ها و الحان عربی توافق و تطبیق داد) آوازی را به عربی در نزد خواجه خود خواند. خواجه پرسید که این آواز را از که آموختی؟ و ابن مسجع گفته بود که از «ایرانیانی که مشغول ساختن کعبه هستند» (علی سامی، نقش ایران در تمدن اسلامی، ص ۴۹۴).

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ كعبه نزد برخی ايرانيان قديم (ایرانیان پیش از اسلام را می‌گویم) از قداست ويژه‌اى برخوردار بود، آنان به احترام كعبه به زيارت بيت الله الحرام مى‌رفتند و بر آن طواف مى‌بردند. حتی (بنا بر یک نظر) چاه زمزم به این علت زمزم نامیده شد که مردمان فارس به گرد این چاه زمزمه می‌کردند (و دعا می‌خواندند). حتی یک شاعر عربِ پیش از اسلام، به صراحت چنین سرود:

زَمزَمت الفُرسُ عَلَى زَمزَمِ
وَ ذلكَ من سالَفَهَا الأقـدَمِ

یعنی «ایرانیان بر گرد چاه زمزم، زمزمه کردند و این از زمان‌های قدیم بوده است». منابع متعدد تاریخی این موضوع را بیان کرده اند.[1] بعد از ظهور اسلام يكى از شاعران ايرانى به زبان عربی چنين گفته است:

و ما زلنا نحج البيت قِدْما
و نُلْقى بالاَبٰاطیح اَميناً

و ساسانُ بنُ بابَك سارَ حَتّى
أتى البيت العتيق بأصْيَدينا

وطٰافَ بِه و زمزم عند بئر
لاسماعيلَ تَروْى الشّاربينٰا

یعنی «ما از زمان‌هاى پيش کعبه را حج مى‌گزارديم و در آن سرزمین ايمن بوديم و ساسان همراه با دليران ما راه پيمود تا به بيت‌العتيق رسيد و كعبه و زمزم را طواف كرد، آن چاه را كه از اسماعيل است و نوشندگان را سيراب مى‌كند.»[2] به موجب اين اخبار، ايرانيان صدر اسلام افتخار مى‌كردند در عصرى كه مشركان جزيرة العرب كعبه را با بت‌هاى خود آلوده كرده زشت‌ترين گناهان را در مطاف و مسجدالحرام مرتكب مى‌شدند، به زيارت حج مى‌رفتند و هدايايى به كعبه تقديم مى‌داشتند.

در روايات اسلامى راجع به حفر چاه زمزم به وسيلۀ عبدالمطلب آورده‌اند كه چاه زمزم مدت‌ها از دسترس مردم خارج شده بود، لذا وقتى عبدالمطلب زمزم را دوباره حفر کرد، دو آهوى طلا و چند شمشير و زر بسيار به دست آورد كه یکی از بزرگان ايران به حرم كعبه اهدا كرده بود و عبدالمطلب نیز درب كعبه را با آن‌ها ساخت.[3]

گفتاری از رضا مرادی غیاث‌آبادی پیرامون کعبه

مدتی است که برخی افراد که خود را متخصصِ امر تاریخ می‌دانند و مدرک خود را به رخ دیگران می‌کشند، منکر ارتباط میان ایرانیان و کعبه شدند. این افراد می‌گویند که ادعای ارتباط ایرانیان و کعبه، از لحاظ علمی (؟!) اثبات نشده است. می‌گوییم اولاً این ارتباط، متکی بر اسناد تاریخی است. اگر اسناد تاریخی را معتبر نمی‌دانید، ایرادی ندارد. ما دلیل علمی بر مبنای محسابات گاهشماری و نجومی ارائه می‌کنیم و نشان می‌دهیم که کعبه از جهت ساخت، شباهت بسیاری به محاسباتِ گاهشماریِ ایرانی و بین‌النهرینی دارد. که همین شباهت، نشانگر ارتباط میان اقوام مذکور و کعبه است. اکنون عین نوشتار دکتر رضا مرادی غیاث آبادی -که در این امر تخصص لازم را دارند- ارائه می‌کنیم:

بناها و مکان‌های مقدس در جهان فراوان هستند، اما معمولاً هیچکدام آنها دارای تاریخچه و سرگذشت روشن و مشخصی نیستند. گزارش‌های تاریخی و روایت‌های داستانی پیرامون بناهای مقدس به اندازه‌ای گوناگون و متناقض هستند که امکان دستیابی قاطع به واقعیت‌های روزگاران گذشته ناممکن است. اما ممکن است که بتوان با توجه به واقعیت‌های ملموس و قابل اندازه‌گیری، تا اندازه‌ای به سواد آن نزدیک شد. هر مکانی می‌تواند به دلایل گوناگون جغرافیایی، وضعیت اقلیمی، ساختار طبیعی ممتاز، واقعه‌ای تاریخی، پدیده‌ای کیهانی و یا هرگونه انگیزه و عامل دیگر، توجه مردمان را به خود جلب کند و اندک‌اندک به یک «مکان مقدس» تبدیل شود. در یک «مکان مقدس»، معمولاً بنایی نیز ساخته می‌شود که تقدس مکان را به خود می‌گیرد و تبدیل به یک «بنای مقدس» می‌شود. بناهای مقدس هنگامی که از حمایت دستگاه سیاسی قدرتمند و پشتیبانی یک دین رسمی یا فراگیر برخوردار شوند، به سرعت گسترش می‌یابند و گاه عوامل آغازین تقدس مکان، به باورها و احکام ثانویِ تازه‌ای تغییر چهره می‌دهد. این باورهای تازه نیز به مرور زمان و با تغییر حکومت‌ها و ادیان، فرو می‌پاشند و باورهای تازهٔ دیگری جای آنها را می‌گیرد. چرا که شاید بتوان «بنای مقدس» را تخریب کرد، اما «مکان مقدس» هیچگاه از بین نمی‌رود؛ بلکه در هر زمان و در هر دوره‌ای به رنگ و روی تازه‌ای در می‌آید. هیچ نیرویی نمی‌تواند و نتوانسته است عامل مهم و سرنوشت‌ساز «تقدس» را به سادگی از باورمندان به تقدس یک مکان و بنا بگیرد و حداکثر می‌تواند «عامل تقدس» را با عوامل تازه دیگری جابجا کند. در چنین هنگامه‌هایی، مقاومت عمومی مردم موجب می‌شده که این جابجایی‌ها همواره به گونه‌ای آرام و مسالمت‌جویانه پیش نرود و با خشونت‌ها و کشتارهایی غیرانسانی توأم شود. برای نمونه می‌توان از تخریب نیایشگاه‌های میترا/ مهر نام برد که بطور همزمان توسط دستگاه سیاسی-دینی زرتشتی در ایرانِ ساسانی و دستگاه سیاسی- دینی مسیحیت در روم اتفاق افتاد و منجر به کشتار گسترده پیروان میترا/ مهر و تبدیل معابد آنان به آتشکده و کلیسا شد.

بنای خانه خدا در مکه که نام خاص خود را از شکل هندسی بنا گرفته و «کعبه» نامیده می‌شود، یکی از نمونه‌های شاخص مکان و بنای مقدس در جهان است. به رسمیت شناخته‌شدن این بنا و آیین‌های‌ بسیار کهن حج و طواف کعبه توسط پیامبر اسلام، موجب شد تا آیین‌های ماه ذیحجه به جامه اسلامی درآیند و تاکنون پایدار بمانند.
روایت‌های تاریخی پیرامون زمان و علل ساخت کعبه و نیز بانیان سازندهٔ آن، بسیار فراوان و متفاوت است. ارزقی در «اخبار مکه» و ابن رسته اصفهانی در «اعلاق‌النفیسه» و خربوطلی در «تاریخ الکعبه» فهرستی بلندبالا از این روایت‌ها را آورده‌اند. روایت‌هایی که به موجب آنها، حتی حضرت آدم نیز به عنوان نخستین سازنده کعبه معرفی شده است (ابن رسته، ص ۳۵؛ خربوطلی، ص ۱۱ تا ۱۴). از هیچیک از این روایت‌ها و گزارش‌های پرشمار دیگری که در زمینه سرآغاز ساخت کعبه موجود است، نمی‌توان چندان به واقعیت نزدیک شد. اما از مجموع آنها می‌توان اینها را دانست که:
1- زمان ساخت کعبه و برگزاری آیین‌های آن به روزگارانی باز می‌گردد که دست تاریخ از آن کوتاه است.
2- کعبه نه تنها برای ساکنان شبه‌جزیره، که برای تمامی مردمان خاورمیانهٔ باستان مقدس بوده است.
3- ملاحظاتی در پیوند با خورشید و خانهٔ خورشید در کعبه به کار گرفته شده است.
شواهدی در دست است که نشان می‌دهد برای ساخت یا بازسازی کعبه در دوره‌ای خاص، برخی ملاحظات خورشیدی به کار گرفته شده و کعبه با خورشید در پیوند بوده است.
کعبه در ۲۱ درجه و ۲۵ دقیقه عرض شمالی و در فاصله ۲ درجه در جنوب مدار رأس‌السرطان جای دارد. از آنجا که در پیرامون مدار رأس‌السرطان، از دریای سرخ تا اقیانوس هند، چندان شهر باستانی مهمی وجود نداشته است؛ چنین به نظر می‌رسد که شهر مکه، یکی از معدود گزینه‌های قابل انتخاب برای جوامع باستانی بوده است که برای ساخت خانه خدا، در جستجوی مکانی بر روی مدار رأس‌السرطان بوده‌اند. یعنی مداری که خورشید در بالاترین نقطه اوج خود (در ظهر انقلاب تابستانی) درست به بالای سر و قبهٔ آسمان می‌رسد. احتمالاً آنان در این مکان، بنای مکعبی بدون سقفی می‌سازند تا در ظهر نخستین روز تابستان، پرتوهای خورشید نیمروزی با کمترین میزان انحراف از قبه آسمان به درون بنا بتابد. این رویداد جز در نواحی پیرامون مدار رأس‌ السرطان (۲۳.۵ درجه شمالی) در جای دیگری اتفاق نمی‌افتد.
از نگاه اخترشناسی باستانی، آسمان از طبقاتی ساخته شده که «فلک» نامیده می‌شده‌اند. نخستین فلک متعلق به ماه، دومین فلک متعلق به تیر/ عطارد، سومین فلک متعلق به ناهید/ زهره، چهارمین فلک متعلق به خورشید، پنجمین بهرام/ مریخ، ششمین مشتری/ اورمزد، و هفتمین فلک از آنِ کیوان/ زحل بوده است. اصطلاح مشهور «هفت آسمان» نیز از همین باور کهن برگرفته شده است. البته فلک هشتمی هم بوده که متعلق به ستارگان ثابت/ ثوابت دانسته می شده است. این طبقات و افلاک بر مبنای مدت زمان یک دور کامل چرخش اجرام آسمانی بر دور زمین و رسیدن به نقطه مفروض آغازین در فلک ثوابت معین می‌شده است. ماه با زمان تقریبی ۲۹.۵ روز و کیوان/ زحل با زمان تقریبی ۲۹.۵ سال، به ترتیب نزدیک‌ترین و دورترین فلک غیرثوابت شناخته می‌شده‌اند.
فلک خورشید یا مداری که خورشید در آسمان بر گرد زمین می‌چرخیده است، فلک خورشید یا آسمان چهارم یا فلک چهارم نامیده می‌شده است. پیشینیان معتقد بوده‌اند که خورشید در این فلک خانه‌ای دارد که «بیت المعمور» نامیده می‌شود (از جمله بنگرید به: منتهی الارب و فرهنگ آنندراج). به این ترتیب، بیت‌المعمور خانه خورشید است در آسمان و در فلک چهارم.
اما در روی زمین نیز، خانه کعبه به عنوان نماینده زمینی بیت‌المعمور کیهانی شناخته می‌شده است. ابن رسته اصفهانی روایت جالبی را در این زمینه نقل کرده که بی‌گمان شکل اسلامی شدهٔ یک باور کهن است: «از ابن عباس روایت شده که کعبه در مقابل بیت‌المعمور و درست در زیر آن قرار دارد. بنحوی که اگر از بیت‌المعمور چیزی فرو افتد، فقط بر روی کعبه می‌افتد» (ابن رسته، ص ۳۵). این روایت را ابن رسته به نقل از کعب و جعفر بن محمد (ع) نیز آورده است که «بیت‌الحرام در زیر بیت‌المعمور است» (همان، همان صفحه).
همو (ص ۳۶) نقل می‌کند که جبرئیل از برای حضرت آدم دو نقطه برای اعتراف (عرفات) قرار داد که یکی از آنها برای وقت «غروب» و دیگری برای «بامداد» بود. ناصرخسرو نیز آورده است که «در این خانه سوی مشرقست» (ص ۱۱۱) و «در ماه رجب هر روز در کعبه بگشایند بدآن وقت که آفتاب بر آید» (ص ۱۱۲). با اینکه کعبه در ابتدا بدون سقف بوده، اما بعدها سقفی دوپوش نیز برای آن ساخته می‌شود که دارای چهار روزنه مربع شکل و زیر یکدیگر در هر یک از بام‌ها بوده است تا نور را به داخل کعبه هدایت کند: «کعبه در زمان ابراهیم (ع) بدون سقف بوده و سپس قریش در جاهلیت آن سقف را بنا نهادند (همو، ص ۴۱). در سقف خانه کعبه چهار روزنه قرار دارد… روی هر یک مرمری یمنی قرار دارد که از آن نور به داخل کعبه می‌تابد» (همو، ص ۴۳ و ۴۴). «خانه را چهار روزن است بچهار گوشه و بر هر روزنی از آن تخته‌ای آبگینه نهاده که خانه بدان روشن است و باران فرو نیاید» (ناصرخسرو، ص ۱۰۹).
بجز شواهد روایی و مکتوب، پلان کعبه نیز وجود برخی ملاحظات خورشیدی در بنا را تأیید می‌کند. چنانکه در نقشه دیده می‌شود، کعبه به‌رغم نام و شهرت خود، یک چهارضلعی غیر منتظم است و ساختمانی متشکل از یک مکعب کامل نیست و قاعده‌ای مربع ندارد. هیچکدام از هر چهار ضلع قاعده بنا با یکدیگر هم‌اندازه نیستند و هیچکدام از زوایای آن که به «رکن» مشهور است، ۹۰ درجه نیستند.

    طرح از ر. م. غیاث آبادی
    اندازه اضلاع و زاویه‌ها بر اساس داده‌های احیایی (ص ۱۷۲) به نقل از:
    Topographic Tactical Charts, UK, 1977

خورشید در آغاز تابستان (انقلاب تابستانی) از روبروی ضلع شمال شرقی بنا (در میان دو رکن عراقی و حجرالاسود) طلوع می‌کند و پرتوهای آن به این دیوار می‌تابد. در ورودی کعبه نیز در همین دیوار قرار دارد و سکوی مشهور به «مقام ابراهیم» نیز در روبروی همین در و دیوار واقع است.
خورشید در ۲۴ روز پیش و پس از انقلاب تابستانی و به هنگام نیمروز، درست به بالای کعبه می‌رسد و چهار ستون نورانی از دو مجموعه روزنه‌های چهارگانه که در زیر و روی هم در سقف‌های دوگانه ساخته شده‌اند، می‌گذرد و بر کف کعبه می‌تابد. خورشید در هنگام غروب انقلاب تابستانی تقریباً به محاذات رکن شامی می‌رسد.
در هنگام غروب انقلاب زمستانی، خورشید به محاذات ضلع جنوب‌غربی کعبه (در میان دو رکن شامی و یمانی) می‌رسد، در حالیکه نقطه طلوع آن، تقریباً در روبروی رکن حجرالاسود بوده است.
کعبه در طول زمان بارها و بارها بر اثر حوادث انسانی و به خصوص سوانح طبیعی، ویران شده و مجدداً برجای پیشین خود بازسازی شده است. ایرانیانِ پیش از اسلام، علاوه بر اینکه هر ساله به طواف کعبه می‌رفته‌اند (مسعودی، ج ۱، ص ۲۵۴)، هدایا و پوشش‌هایی را نیز برای کعبه می‌فرستاده‌اند و بازسازی و مرمت آنرا به عهده می‌گرفته‌اند. به ویژه که شمار فراوانی از ایرانیان، ساکن شبه‌جزیره بوده‌اند و به قول محمد بن احمد مَقْدِسی در «احسن التقاسیم» شمار بازرگانان، صنعتکاران و کشتی‌سازان ایرانی در کرانه‌های دریای سرخ به اندازه‌ای فراوان بوده که زبان غالب در آنجا، زبان فارسی بوده است. ارزقی در «اخبار مکه» از گروه هیربدانی یاد می‌کند که مقیم شهر مکه بوده‌اند. یکی از آنان به نام «مهر» در آنجا خواندن و نوشتن آموزش می‌داده و کوچه‌ای در مکه به نام او کوچهٔ «مهر» نامیده می‌شده است (ارزقی، ص ۴۹۵ و ۵۳۶). جلیل اخوان زنجانی در «رصد و تاریخ گذاری در ایران» (ص ۱۷۸) این گمان را پیش کشیده است که واژه «تازی» دلالت بر اعراب نمی‌کند و منظور از تازیان یا تاجیان/ تاجیکان، ایرانیان ساکن شبه‌جزیره بوده است. دربارهٔ ساخت کعبه به دست ایرانیان، روایت‌های جالبی از ابوالفرج اصفهانی در «الاغانی» در دست است: او آورده است که ابن مسجع (موسیقیدان بزرگ ایرانی که در شبه‌جزیره به بردگی گرفته شده بود و کسی بود که  نغمه‌های موسیقی ایرانی را بر نغمه‌ها و الحان عربی توافق و تطبیق داد) آوازی را به عربی در نزد خواجه خود خواند. خواجه پرسید که این آواز را از که آموختی؟ و ابن مسجع گفته بود که از «ایرانیانی که مشغول ساختن کعبه هستند» (سامی، ص ۴۹۴).

منابع:
ابن رسته اصفهانی، الاعلاق النفیسه، ترجمه دکتر حسین قره چانلو، چاپ دوم، انتشارات امیرکبیر، ۱۳۸۰.
احیایی، ماشاالله علی، مسئله آموز صد مدرس- بحثی در باره قبله مدینهٔ منوره، در: تحقیقات اسلامی، شماره ۱ و ۲، ویژه تاریخ علم، ۱۳۷۲، صفحه ۱۶۵ تا ۱۷۸.
ارزقی، ابوالولید محمد بن عبدالله بن احمد، اخبار مکه، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ۱۳۶۸.
الخربوطلی، د. علی حسنی، تاریخ الکعبه، للنشر دار الجیل، بیروت، ۲۰۰۴.
زنجانی، جلیل اخوان، رصد و تاریخ‌گذاری در ایران، انتشارات بهمن برنا، ۱۳۸۴.
سامی، علی، نقش ایران در تمدن اسلامی، انتشارات نوید شیراز، ۱۳۶۵.
مسعودی، ابوالحسن علی بن حسین، مروج الذهب و معادن الجواهر، ترجمه ابوالقاسم پاینده، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، دو جلد، ۱۳۵۶.
المقدسی، شمس‌الدین محمد بن احمد، احسن التقاسیم فی معرفه الاقالیم، حواشی محمد امین الضنّاوی، دارالکتب العلمیه، بیروت، ۲۰۰۳.
ناصرخسرو قبادیانی، سفرنامه، به تصحیح م. غنی‌زاده، کتابخانه منوچهری، تهران، ۱۳۷۳.

پی‌نوشت:

[1]. أبو الحسن علي بن محمد بن حبيب الماوردي، أعلام النبوة، بيروت: دار الكتاب العربي، 1987. باب 18، ص 215. و ابن المطهر، البدء والتاريخ (نسخه موقع الوراق)، ص 211. و ابوالحسن علي بن الحسين المسعودي، مروج الذهب (نسخه موقع الوراق)، ج 1، ص 130. و محمد بن عبد المنعم الحِميري، الروض المعطار في خبر الأقطار، بيروت: مؤسسة ناصر للثقافة، ‌1980، ص 293. و ياقوت بن عبد الله الحَمَوي، معجم البلدان، بيروت : دار الفكر، ج 3، ص 148.
[2]. ياقوت بن عبد الله الحموي، همان، ج 3، ص 148.
[3]. علی قاضی عسکر، حج در اندیشه اسلامی، تهران: نشر مشعر، ١٣٨4. ص 93-94.

 

نوشتار مرتبط:

قداست کعبه در کتاب مقدس مسیحیت

 

تولیدی

دیدگاه‌ها

ایرانی های باستان خوب بودن یا بد؟

خوب بودن ایرانی ها همیشه در طول تاریخ خوب بودن

بسیار زیبا بود. ممنونم

ایرانی ها باستان خوب بودن ولی حاکمان انها مثل هخامنشیان و ساسانیان خونخوار ظالم و ستمگر بودند و به مردم ظلم میکردند به همین خاطر مردم اسلام اوردن و دین اتش پرستی را رها کردند

نکته ای را متوجه نگشتم. یعنی آتش پرستان ایرانی به کعبه میرفتند؟ عجب!!!

همه ایرانیان آتش پرست نبودند. برخی بودند و برخی خیر.

همه ایرانیان حالا یا منظورتان این است که زرتشتیان آتش پرستند و یا غیر زرتشتیان آتش پرست. اگر منظورتان از آتش پرست زرتشتیان هستند دلیلی نیست که ساسانیان به آنجا بروند که ساسانیان زرتشتیان دو آتیشه هستند. همچنین وقتی نام محله مهر باشد یا طرف زرتشتی است و یا مهر پرست.

و اوه یک چیز دیگه شاهان اشکانی رو از قلم انداختی دوست عزیز. چرا اونوقت؟

ایرانیان متمدن را جه به بیابان عربستان .ایرانیان خود کعبه زرتشت را در نقش رستم داشتند و باید قدیمتر از کعبه اعراب

حرف بیخود نزن. شعارهای نژادپرستانه هم نده. همانطور که ایران هم بیابون داره سرزمین حجاز هم بیابون داره ، دریا و ساحل داره، کوه داره، مناطق ییلاقی مثل طائف و جنوب حجاز باغها و مزارع آباد داره. ضمناً کعبه زرتشت هیچ وقت عبادتگاه نبود ! یک مکان گاهشماری بود. خیلی هم اگر ادعات میشه ثابت کن ک قدیمی تر از کعبه هست. (پس اگر دلیلی نداری و هنوز با مقدمات جغرافیا آشنا نیستی نظر نده)

خیلی جالبه مطالب از کتب معروف و معتبری مثل مروج الذهب و معجم البلدان ویاقوت حموی و.... هست بعد این آتش پرستان میگن مطالب مضحک و دروغ و غیره هست!!! مثلی هست که برای این افراده که میگه خر چه داند قیمت نقل و نبات؟؟ شما برین همون پای منقل بشینین شمارو به چه کتاب و سند و مدرک در ضمن قداست کعبه نه به عرب نه به ایرانی نه به ترک نه به هیچ کس دیگه ربطی نداره یه انتقاد هم دارم به مدیران عزیز سایت که مدت هاست مطلب جدیدی درباره مجوسی ها اضافه نمیکنن اگه همه ی بخش های سایت تعطیل باشه عیب نداره اما در رسوا کردن آتش پرستان کوتاهی نکنید لطفا که اینها دشمن اصلی اسلام هستن

سلام گرامي، سپاس از لطف شما.

والا بیچاره آتش پرستان چیزی نگفتن خود هم کیشان همچین حرفی زدن دوست عزیز.اوه و چیزی اقلیت آتش پرست(زرتشتی ) دشمن اسلامه؟؟! خوشم میاد یه عده به ظاهر مسلمان به ادیان دیگران توهین میکنن بعد وقتی بقیه به اسلام توهین میکنن حکم قتلشون صادر میشه!

متأسفانه بخشی از زرتشتیان و اکثر نوزرتشتیان شدیدا به اسلام بی حرمتی میکنند. قرار نیست اونها بی حرمتی کنند و ما و امثال ما این طرف سکوت کنیم. به مهاجمین بگید تهاجم نکنند. نه اینکه به مدافعین بگید دفاع نکنند!

مقاله عالی عالی عالی بود. دمتون گرم. خوش اومد. سایت خوبی دارید

البته این یکی از ادعاهای اسلامی است که نقاط ضعفش مشخص است : 1- حاجیان کعبه حجاز عمدتا بت پرست بودند و در بهترین حالت بگوییم حنفی که هر دو هیچ ربطی به دین و مذهب ایرانیان نداشت که برای طواف بیایند 2- منابع تاریخی که آوردید همه مربوط به مورخین مسلمان است که در چنین مواردی مورد حجیت نیست مدعی باید قراینی از تاریخ غیر اسلامی برای اثبات ادعا بیاورد 3- در جا هایی ادعا شده حتی ساسان پدر سلسله ساسانیان برای حج به مکه آمده !! اگر چنین بوده حداقل چند سند تاریخی غیر اسلامی برایش یافت میشد بگذریم که طبق مسلمات تاریخ پادشاهان ایرانی کلا احترام خاصی برای حجاز و مردمش قایل نبودند و حتی ایشان را در اخذ باج هم نمیدیدند چه رسد که مقابل مقدسات مذهبیشان تعظیم کنند ... 4- اگر قرار بود قوم و ملتی کعبه رو تکریم کنند یهودیت و مسیحیت اولی بودند در حالی که اساسا کوچکترین اشاره ای در تمامی متون دینی این دو به کعبه نشده . چه میشود ادیان ابراهیمی بزرگ کعبه را نمیشناسند ولی ایرانیان زرتشتی و آتش پرست بشناسند .....!!!! 4-

نقد سخنان حمید و بیان نقاط ضعف کلام او: 1. حمید میگوید حاجیان مکه عمدتاً بت پرست بودند. همین کلمه "عمدتا" یعنی مواردی غیر این هم وجود داشته است. در ادامه میگوید پیروان آیین حنیف ابراهیم ربطی به دین و مذهب ایرانیان نداشت. سؤال من این است که آیا جناب حمید کل متون تاریخی ایرانی را مطالعه کرده اند و به بی‌ربطی ایرانیان و آیین ابراهیم پی برده اند؟ یا از روی ندانستن و بدون داشتن اطلاعات قضاوت کردند؟ چون انکار یک امر اگر از نوع ادعا باشد، نیازمند دلیل است. مثلاً وقتی کسی ادعا میکند که در ایران هیچ کس به نام "اردشیر سلامی" وجود ندارد. خوب این شخص مدعی باید کل ایران و کل اسناد و مدارک ثبت احوال را مرور کرده باشد و بعد ادعا کند که چنین نامی در ایران وجود ندارد. در غیر این صورت، ادعایش مصداق سخن لغو است. او نهایتاً میتواند بگوید که "نمیدانم" شخصی به نام اردشیر سلامی در ایران وجود دارد یا نه. ادعای جناب حمید از همین باب است. ایشان میتواند بگوید "نمیدانم" ارتباطی بین ایرانیان و آیین حنیف ایراهیم بوده یا نه. اما اینکه با صراحت بگویند که "هیچ ارتباطی نبوده"، این میشود "ادعا" و باید برای این حرف، کل منابع تاریخی ایرانی را خوانده باشند و آن وقت این حرف را بزنند. سؤال من این است که آیا ریز و درشت منابع ایران قبل از اسلام را خوانده اند یا خیر؟ گذشته از همه این سخنان؛ اگر من سندی ارائه کنم از عصر اشکانی که موبدان زرتشتی به روابط ایرانیان باستانی (و حتی ارتباط ایرانیان عصر اساطیری) با آیین حنیف ابراهیم اشاره کرده اند، آن وقت شما حاضر به پذیرش حق خواهید بود؟ یا نه؟ 2. تاریخ اسلام هیچ نیازی به منابع بیگانه ندارد. چون کاملاً قائم بنفس است. 3. در متن مقاله از ساسان، جد سرسلسله ساسانیان چیزی گفته نشده است. آن ساسان که در متن مقاله آمده لزوماً جد سلسله ساسانیان نیست. هر گردی هم گردو نیست. 4. باز هم همان مثال "نام اردشیر سلامی"... جناب حمید میگویند که "اساسا کوچکترین اشاره ای در تمامی متون دینی مسیحیت و یهودیت به کعبه نشده"... خوب سؤال ما این است که آیا جناب حمید کل متون دینی را تورّق کرده اند؟ یا از سر ضعف، ادعای بی اساس میکنند ؟ایشان میتوانند بگویند که "نمیدانم" که در مسیحیت و یهویت از کعبه سخن گفته شده یا نه، ولی اینکه از ریشه چیزی را انکار کنند، مستلزم مطالعه دقیق در تمام متون مسیحی و یهودی است. اگر اسنادی ارائه شود، که اشاراتی به کعبه در منابع آمده است، آنگاه آیا ایشان حق را خواهند پذیرفت؟

با تشکر از پاسختان نکات زیر را با توجه به محوریت عرایض خودتان در نظر داشته باشید : 1- برای یک ادعا در مورد قسمتی از تاریخ یک مملکت لازم نیست کل تاریخ یک مملکت رابخوانید بلکه مراجعه اصولی به رفرنسها کافی است من اگر بخواهم نام اردشیر را در کشور تحقیق کنم راه بهتر این است که از اداره ثبت اسناد استعلام کنم ( بر فرض همکاری آن اداره )نه اینکه 80 ملیون شناسنامه رو یک نفره ورق بزنم ! 2- آنچه ذکر کردم در مقام ابراز تردید و مشکوکیت کلی و عرفی قضیه مورد مناقشه بود نه انکار صد درصد و فلسفی آن که شاید اثبات صلب و ایجاب فلسفی بدیهی ترین چیزها شاید در خور یک کتاب باشد! اتفاقا اثبات محققانه و متکلفانه به عهده مدعی است چرا که غیر عرف و تواتر معلومات ماست . تا بوده شنیده ایم که مذهب ایرانیان از اساس متفاوت با اعراب بوده بلکه ایرانیان اساسا هویت خود را برتر از این میدانسته اند که تایید کننده اعراب باشند و مظاهر مذهبیشان تعاریف جدا گانه داشته و .... هر چه شنیده ایم و خوانده ایم و به ما رسیده موید این فرض بوده که درمسیر تاریخ باستان ما از حج کعبه اعراب در وسط حجاز آن هم توسط امپراطور های ایرانی نداشته حال این شمایید که باید در اثبات ادعا بکوشید نه ما .... اگر کسی به یک تحصیلکرده معمولی امروز بگوید ایرانیان باستان همه مجسمه بودا در خانه داشته اند وی حق دارد که بنا به همین روح متواتر تاریخی که به او رسیده منکر شود و دوباره تکلف اثبات به عهده مدعی است ..

1. برای یک ادعا مراجعه اصولی به رفرنس‌ها لازم است. اما آیا جناب حمید مراجعه اصولی به رفرنس‌ها داشته اند؟ کدام رفرنس؟ در متن ایشان هیچ رفرنسی بیان نشده است. ایشان حتی همان استعلام را نیز انجام نداده‌اند. مدعی شده اند که آیین جنیف ابراهیم "هیچ" ارتباطی با ایرانیان نداشت. این انکار، آن هم از اساس و بنیان، بر اساس کدام استعلام از کدام منبع تاریخی صورت گرفته است. جناب حمید پاسخی به این سؤالات دارند؟ 2. آنچه جناب حمید ذکر کردند، در مقام ابراز تردید نبود. (هرچند ایشان مدعی هستند که برای ابراز تردید این سخن را گفتند، لیکن سخن کنونی ایشان عقب نشینی روشنی از سخن پیشین است). پیشتر گفتند: "هیچ" ارتباطی میان ایرانیان و آیین حنیف ابراهیم نبود. خواننده عاقل باید داوری کند که آیا این سخن، ابراز تردید است؟ یا قضاوت و اعلام صریح؟ مشخص است که اعلام صریحی داشته اند و اکنون متوجه خطا بودن سخن پیشین خود شده اند. در پایان نیز مثالی مغلطه آمیز آن هم به شیوه‌ای نامعقول و برای فرار به جلو داشته است. مثال ایشان این بود که اگر کسی ادعا کند "همه ایرانیان" مجسمه بودا در منازل خود داشته اند، مخاطب حق دارد انکار کند و اثبات اینکه مجسمه بودا در خانه همه ایرانیان بوده است، بر عهده مدعی است. میگوییم که این مقال جناب حمید، مغلطه‌ای از سخیف‌ترین شکل ممکن است. اولاً کسی مدعی نشده که "همه ایرانیان" پیرو آیین ابراهیم بودند. بلکه سخن در این است که پیروی از آیین حنیف ابراهیم بین "برخی" ایرانیان رایج بود. ثانیاً وقتی کسی بگوید در ایران باستان، هیچ بودایی و هیچ مجسمه ای از بودا وجود نداشت، برای نقض سخن او کافی است چند مجسمه از بودا در خراسان قدیم (خراسان بزرگ) به او نشان داده شود که تصاویر آن هنوز موجود است که نشانگر وجود بودایی‌ها در برخی نقاط ایران قدیم است. این شخص بدون داشتن اطلاعات لازم، حق انکار ندارد. باید مطالعه و تحقیق کند. سپس اگر به عدم وجون آن اطمینان یافت، انکار کند. جناب حمید به صرف ندانستن یک مسئله، به انکار اصل موضوع پرداخته است. مانند اینکه کسی نداند فلانی حلال زاده است یا نه، پس به انکار حلال زاده بودن آن شخص بپردازد. این منصفانه و عاقلانه نیست. جناب حمید با نداشتن اطلاعات لازم، میتوانست بگوید "نمیدانم". نه اینکه اصل قضیه را انکار کند. و هر انسان اهل مطالعه و تحقیقی که در متون فارسی میانه مطالعه کرده باشد، درخواهد یافت که بین جماعتی از ایرانیان قدیم (و اشراف و دریاریان برخی حکومت‌ها) ارتباطی روشن با آیین ابراهیم حنیف وجود دارد.

3- در تایید نقاط قوت تاریخ اسلامی شکی نیست ولی قايم به نفس بودن آن محل تشکیک است و کلا هیچ تاریخی نیست که جهت تقویت و پالایش نیاز به برسی نحلیلی و تطبیقی نداشته باشد .... از آنجا که مورخین این تاریخ خود مسلمان بوده اند آنهم در دوره ای که مراکز علمی بیطرف و ناظری نبوده که ایشان را نقد و بررسی کند در نقل قولهایشان باید انگیزه های حب و بغض دینی و ملی و شرایط روحی و ذهنی مردم آن عصر را همیشه در نظر داشت. شما همین جلد اول تاریخ طبری را به یک فرد تحصیلکرده امروز بدهید برای تزلزل ایمانش کافی است !! از خصوصیات جابلقا و جابرسا تا مشخصات تکنیکی سد ذوالقرنین و معجزات و کرامات دور از ذهنی که به پیشوایان دینی نسبت میدهند تا انگیزه های ضد عربی و شعوبی گری در همین تاریخ مورخان اسلامی ایرانی ماست که اتفاقا انگیزه مسعودی را برای نقل این سخن به مورد آخری نسبت میدهند ... پس ادعای اتکا به ذات برای این تاریخ جای تامل است ...

3. متون اسلامی توسط مسلمین نوشته شده است، توسط مسلمین مورد پژوهش و تحقیق و تصحیح و تعلیق قرار گرفته است، توسط مسلمین طبع و چاپ و نشر شده است. توسط مسلمین حفظ شده است. توسط مسلمین نسخه‌برداری شده است. این‌ یعنی تاریخ اسلام و تاریخ‌نگاری اسلام قائم به نفس است. و منظور از قائم به نفس همین است. اینکه نیاز به تحلیل و تطبیق باشد، به معنیِ نفی صفت "قائم بنفس" نیست. در همان مثالی که جناب حمید فرمودند (پیرامون تاریخ طبری) باز هم قضاوت نادرست و غیرمنطقی ایشان را شاهدیم. چرا که در همان تاریخ طبری، در همان جلد اول، در مقدمه آمده است که طبری میگوید آنچه در این کتاب گفتم به حکم عقل و با تأیید عاقلان نیست. بلکه فقط نقل قول کردم و هیچ اعتماد مطلقی به منقولات من نیست. این را طبری خود گفته است و در حقیقت او خود اولین منتقد کتابش بود. در کدام محفل آکادمیک یک پژوهشگر اثر خود را نقد میکند؟ میبینیم که در تاریخ نگاری مسلمین، یک مسلمان خودش اثر خودش را نقد میکرد. این نیز دلیلی بر این است که تاریخنگاری اسلامی قائم بنفس است.

4- البته بد نیست بدانید : " روایت مسعودی مبنی بر توجه ایرانیان به کعبه در دوران پیش از اسلام، قبل از مسعودی در هیچ یک از منابع اسلامی نیامده است؛ مسعودی روایت خود را از منابع ساسانی نیز نگرفته، زیرا به اشعار شاعران عرب و شاعران ایرانی دوران اسلامی استناد کرده است؛ اشعاری که نه سرایندگان آن مشخص است، و نه در منابع دیگر می‌توان آن را به دست آورد؛ بنابراین می‌توان چنین گفت، این روایت بایستی در دوران اسلامی تحت تأثیر اندیشه‌های شعوبی‌گرانه و ملی‌گرایی ایرانیان ساخته شده باشد؛ چنان‌که از فحوای روایت مسعودی –آن‌جا که می‌گوید: یکی از شاعران ایرانی پس از اسلام بر خود بالیده است- می‌توان آن را دریافت. به نظر می‌رسد، روایت در زمان حیات مسعودی و یا زمان‌های نزدیک به آن ساخته شده است، زیرا اگر پیش از آن چنین روایتی مطرح بوده، می‌بایستی به تاریخ طبری که روایات آن بدون گزینش و فارغ از تحلیل، گردآوری شده است، راه می‌یافت. اضافه شدن نام شاپور و خسرو در روایت سهیلی، ابن خلدون و یاقوت، هم‌چنین اعتقاد ایرانیان به حلول روح اهورا مزدا در کعبه که به آثار نویسندگان متأخر راه یافته، همه از استمرار تکاپوهای ایرانیان برای اثبات روایت و ترویج آن دلالت می‌کند. علی‌رغم جعلی بودن روایت مسعودی، به‌طور کلی رابطه ایرانیان با مکه در دوره‌های پیش از ظهور اسلام را نمی‌توان رد کرد، زیرا علاوه بر روابط تجاری و فرهنگی ایرانیان با اهل مکّه که منابع آن را تأیید می‌کند، از روی برخی قرائن می‌توان احتمال داد که خانه کعبه برای ایرانیان شناخته شده و قابل احترام بوده، اما نه آن گونه که مسعودی روایت کرده است. استفاده مسعودی، از اخبار راویانی چون ابو عبید معمّر بن مثنی – متّهم به شعوبی‌گری- و دیگر راویان عرب، بدون ذکر نام راوی خبر و هم‌چنین استناد به اشعاری که شاعر آن مشخص نیست، باعث می‌شود تا علاوه بر این روایت، برخی دیگر از گزارش‌های مسعودی درباره ساسانیان دور از حقیقت و غیر قابل اعتماد باشد. " مطلبی که در این قسمت آوردم از مقاله تحقیقی " نقدی بر گزارش مسعودی از توجه ایرانیان به کعبه در روزگار پیش از اسلام " به قلم " سید حسن مهدیخانی سرو جهانی" بود . [...]

4. این ادعای جناب حمید که «روایت مسعودی مبنی بر توجه ایرانیان به کعبه در دوران پیش از اسلام، قبل از مسعودی در هیچ یک از منابع اسلامی نیامده است» میتواند از همان جنس ادعاهای بی‌اساس باشد. مگر جناب حمید تمام اسناد قبل از مسعودی را دیده است؟ مگر همه اسناد و مدارک پیش از مسعودی باقی مانده است؟ مسعودی خود یکی از اسناد تاریخ است و آنچه از پیشینان به او رسیده را نقل کرده است. ساختگی بودن این روایت هم از همان دست ادعاهاست. طبق معمول. گذشته از این، استمرار تکاپوهای ایرانیان برای اثبات پیوند میان ایرانیان باستان و کعبه که جنای حمید به آن اشاره کردند، خود نشانی از حقیقت سخن مسعودی است. چرا فرهیختگان ایرانی باید این چنین برای یک مسئله جزئی تاریخی وقت و انرژی خود را هدر دهند؟ چه سودی داشته این مسئله. جز اینکه آنان در پی احیای افتخارات باستانی بوده اند؟ یا در پی ترویج اسلام؟ همان ابو عبیده معمّر بن مثنی که نام بردید، یهودی زاده ای بود که مسلمان شد. او چرا باید دروغ بگوید ؟ چرا باید برای پیوند میان ایرانیان و اسلام خود را به آب و آتش بزند؟

5- در مورد تایید کعبه توسط یهودیت و مسیحیت هم که بهتر از من میدانید ایشان نه تنها تایید کننده بنای کعبه توسط ابراهیم نبی نیستند بلکه اساسا با این تفکر که هاجر و اسماعیل و ابراهیم به مکه در فاصله چند صد کیلومتری موقعیت قبلیشان یعنی مصر و اورشلیم و کنعان آمده باشند بگانه هستند . ایشان اصلا محل مهاجرت هاجر را "فاران" جنوب فلسطین میدانند و نه مکه که به ادعای مسلمانان فاران اصلی است .... در متون یهودی رسمی (که نویسندگان آنها در فلسطین و مناطق خارج از عربستان زندگی میکردند) هم تا آنجا که تحقیق کردم اثری از نام کعبه به خصوص نیست ... رجوع شود به کتاب "ادیان ابراهیمی و مسأله پیامبر موعود" سعید کریمپور - انتشارات مه 1393 همچنین وبلگ ایشان به آدرس: http://derakhshesh.blog.ir البته من خاطر نشان کنم من تاریخدان نیستم از این حیث یک فرد معمولی هستم که مطالعاتی داشته ام حال اگر شما اسناد و مدارک دیگر دارید بگویید استفاده میکنیم .... تشکر.

5. یهودیان و مسیحیان در زمینه فاران دچار اختلافاتی در منابع هستند. هرگاه منابع آنان در زمینه فاران به وحدت نظر رسید، آنگاه میتوانند با مسلمین گفتگو کنند. گذشته از این، پیشتر جناب حمید ادعا کرده بودند که «اساسا کوچکترین اشاره ای در تمامی متون دینی این دو به کعبه نشده» و اکنون میگویند: «در متون یهودی رسمی (که نویسندگان آنها در فلسطین و مناطق خارج از عربستان زندگی میکردند) هم تا آنجا که تحقیق کردم اثری از نام کعبه به خصوص نیست». قبلا به طور مطلق هر گونه اشاره به کعبه در منابع دینی یهودی و مسیحی را انکار کرده بودند. و الآن فقط متون یهودیان خارج از جزیرة العرب را نام می‌برند، و آن هم محدود به پژوهش‌های شخصی خودشان. چرا و به چه علت جناب حمید ابتدا به صورت مطلق حکم صادر کردند ؟ و چرا الآن برای یک حکم نصفه و نیمه چند قید و تبصره آورده اند؟ بهتر نبود همین قید و تبصره‌ها را از ابتدا میآوردند؟

با سلام به همه دوستان. درباره پیشینه خانه کعبه، تا کنون هیچ منبعی غیر از منابع اسلامی یافت نشده و البته ادعاهای مطرح شده در منابع اسلامی تا زمانی که منابعی بیطرف برای بررسی صحت و سقم آنها یافت نشود قابل تأیید نیستند. البته کسانی که به اعتبار این منابع معتقد هستند به سادگی ادعاهای مطرح شده در آنها را میپذیرند اما برای یک پژوهشگر بیطرف، مطالب هیچ منبعی بدون مقایسه و تطبیق آن با سایر منابع و یافته های تاریخی امکانپذیر نیست و اگر برای ادعاهای موجود در منابع، به خصوص منابع مرتبط با ادیان، که معمولاً تحت تأثیر تعصبات و حب و بغض ها نوشته میشوند) منابع بیرون از آن ادیان که از نظر تاریخ نگارش و بعضی معیارهای دیگر معتبر باشد در دسترس قرار نگیرد، مطالب آن منابع همچنان در حد ادعا باقی میماند، و «واقعیت تاریخی» محسوب نمیشود. ضمناً دوستانی که به روش تفتیشگران عقاید با عصبانیت به پرخاشگری و تخطئه طرف مقابل خود میپردازند، کاش از روحیه ای بیطرف برخوردار بودند و همین تخطئه و تفتیشگری را در مورد منابع مورد اعتقاد خود نیز به کار میبردند، و آن وقت متوجه میشدند که وضع منابع اسلامی در ثبت تاریخ، به هیچ وجه بهتر از منابع سایر ادیان نیست. آن دوست گرامی که گفته در مورد فاران بین خود اهل کتاتب اختلاف نظر هست، اولاً باید بداند که در منابع اصلی و اولیه یهودی و مسیحی درباره آن اختلاف نظری وجود ندارد و ثانیاً خود مسلمانان هم در منابع خود درباره آن دچار اختلاف نظر هستند. موارد متعدد اختلاف منابع اسلامی درباره موقعیت فاران را میتوانید در کتاب خود ادیان ابراهیمی و مسأله پیامبر موعود (پیوست شماره 4: فاران، مکه نیست) ببینید. آیا این دوست عزیز طبق استدلال خودش حاضر است بپذیرد که پس مسلمانان هم تا زمانی که به وحدت نظر نرسیده اند باید سکوت کنند؟! با احترام به همه دوستان

1. کعبه حتی در منابع جاهلی –که نمیتوان آنها را منابع اسلامی دانست- هم دارای ارزش بوده است. چون یادگار ابراهیم شمرده می‌شد. چگونه ادعا میکنید که تنها منابع اسلامی برای کعبه پیشینه قائل شدند؟ آیا از دید شما منابع پیش از اسلام هم اسلامی محسوب می‌شوند؟ 2. ماوردی ایرانی هم بود. چرا تنها به یک بُعد از شخصیت او توجه میکنید؟ چرا گفتار ماوردی را از زاویه ایرانی بودن او مورد توجه قرار نمیدهید؟ 3. منابع اسلامی طبیعی است که برای مسلمان قابل احترام باشد. اما ادعای شما درباره منابع بی‌طرف مبهم است. طبیعی است که یک موضوع توسط کسانی که پیرامون آن موضوع دغدغه دارند نوشته و مورد پژوهش قرار میگیرد. انتظار دارید سرخ‌پوستان امریکای جنوبی درباره کعبه مطالبی بنویسند؟ پس منظور شما دقیقا از «منابع بی‌طرف» چیست؟ لطفاً دقیق توضیح دهید...

اولاً چه کسی تا حالا حتی یک منبع پیش از اسلام را از خود اعراب یا غیرآنها دیده که برای کعبه پیشینه ای به قدمت ابراهیم قائل شده باشد؟ ممنون میشویم اگر معرفی کند. ثانیاً، منظور از منابع بیطرف، منابعی هستند که نویسندگان آنها نسبت به هیچ یک از طرفین دعوا موضعگیری نداشته باشند. مثلاً فرض کنید مسلمانان ادعا میکنند قدمت کعبه به زمان ابراهیم و خود او میرسد، و یهودیان منکر این باشند. اینجا اگر نویسنده ای زرتشتی یا بیدین توانسته باشد در کتاب خود یک گواهی تاریخی ارائه دهد، حرف او میتواند مویدی بر نظر آن طرفی که گواهی مذکور همسو با ادعای اوست تلقی شود. البته منظور از درج گواهی، اظهارنظر شخصی نیست بلکه ارائه سند است. معمولاً این گواهی باید از سوی منابع متعلق به پیش از اسلام آورده شود، که تاکنون نایاب بوده است. اما تردیدی نیست که جای هرگونه اشاره به حضور ابراهیم (و به تبع او، هاجر و اسماعیل) در عربستان، به کلی در اسناد یهودی خالی است. ضمناً بهتر است دوستانی که اظهارنظر میکنند، اول به خوبی تحقیق و مطالعه کنند و بعد به بیان نظراتشان بپردازند. بدون تحقیق اظهارنظر کردن همیشه کار آسانی است اما هیچگاه نه برای گوینده سودمند است و نه برای خوانندگان آن.

[مقدمه]: کسی که نخواهد حقیقت را بپذیرد، نمی‌پذیرد و کسی که بخواهد دروغی را بپذیرید، می‌پذیرد. بسیاری از بنی‌اسرائیل نخواستند پیامبری موسی را بپذیرند و نپذیرفتند. اما خواستند خدایی گوساله سامری را قبول کنند و چنین هم کردند. بسیاری از افراد که ادعای علم و دانش و منطق دارند، به مباحثی مانند کورش هخامنشی که می‌رسند، دربست تابع شهوت و هوس هستند و هیچ سندی را که خلاف میلشان باشد نمی‌پذیرند. اما به مباحث اسلامی یا تاریخ ایرانی اسلامی که می‌رسند، ناگهان مدعی تفکر منطقی می‌‍شوند. [اصل حرف]: 1. قرآن کتاب مقدس مسلمین پیشینه کعبه را به دوران ابراهیم (ع) می‌رساند. حتی اگر در منابع جاهلی هم چنین چیزی نیامده باشد، باز هم برای یک مسلمان، اهمیتی ندارد. چون قرآن را حجت میداند. 2. حنفاء گروهی از اعراب بودند که پیش از اسلام زندگی می‌کردند و پیروان آیین ابراهیم بودند و در برهه‌ای از تاریخ، کلیددار کعبه بودند. همچنین زمزم و حجر و مقام و ... همگی مربوط به اولاد ابراهیم است. وجود تاریخی این اماکن و نشانه‌ها خود دال بر اعتقاد عرب جاهلی به قدمت کعبه است. کسانی که منکر هستند پس بگویند زمزم و مقام ابراهیم و ... در منطق عرب جاهلی مربوط به چه بود؟ 3. اینکه چیزی در منابع یهودی نیامده باشد، دال بر این نیست که دیگران آن را انکار کنند. همچنین یاقوت حموی یک یونانی است که بعدها مسلمان شد. پس نه تعصب ایرانی دارد و نه تعصب عربی. اینکه از اشعار "ایرانیان" شاهدی بر اعتبار کعبه نزد ایرانیان باستانی می‌آورد، نمی‌‍‌تواند دلیل بر تأیید این گفتار باشد؟ همچنین ماوردی که عرض شد شما به ایرانی بودن (که یک بعد از شخصیت اوست) توجه نکردید. وقتی یک منبع ایرانی میگوید که کعبه برای ما ارزشمند بود، آن را نمی‌پذیرید!

من به عنوان کسی که شب و روز با افراد مثل سعید سر و کله میزنم به مسئولان سایت پیشنهاد میکنم که نظرات و اراجیف این منافق ها رو منتشر نکنن. میخاید بدونید چرا اینها منافق هستن ؟ چون اگه بهشون بگید بالا چشم کورش و زرتشت ابرو هست و هزار تا سند منطقی هم بیارید قبول نمیکنن. از درون غرق تعصب هستن ظاهر ادعا دارن

مکه و خانه کعبه در کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان: http://www.adyannet.com/fa/news/16356 امیدوارم آقای سعید دست از این ژست روشنفکری بردارند. این ادا درآوردن ها به اندازه کافی تهوع آور هست جناب. لجبازی رو کنار بگذارید

همین الفاظ و کلماتی که نسبت به مخاطبان خود استفاده میکنید بهترین دایل است برای اینکه صلاحیت اظهارنظر در مسائل علمی را ندارید و بحث با شما اتلاف وقت است. آنچه که بنده گفتم صرفا بر اساس نگاه علمی است و هدفم هم توجه دادن شما به اهمیت مستدل سخن گفتن و با سند و دلیل حرف زدن است. وگرنه ادعا کردن که کاری ندارد. کتابهای مقدس همه ادیان پر است از ادعاهایی که فقط خود را برحق و دیگران را باطل فرض میکنند. ضمنا قرار دادن همه افراد مخالف دیدگاه خود در یک جناح واحد هم کار اشتباهی است. اگر فردی با گرایشات ایران باستان سخنی گفته که خوشتان نیامده، فقط خود او را مخاطب اعتراض خود قرار دهید نه من یا اشخاص دیگر را. امیدوارم روزی برسد که مردم سرزمینم بیاموزند که دینداری حقیقی، در پذیرش کورکورانه ادعاها نیست. متاسفانه مومنین ما چنان به درستی همه عقاید سنتی خود باور دارند که حتی اگر کسی بخواهد مطالبی را که در اصل جزء دین نبوده و قرنها بعد از قرآن و پیغمبر از سوی افراد عادی و غیرمعصوم در کتابهای دینی گنجانده شده به زیر سوال ببرد و نادرستی آنها را نشان دهد، او را به نام حمله کننده به دین مورد هتاکی قرار میدهند، و هیچ حاضر نیستند بیندیشند که شابد آن موضوع مورد تایید خود قرآن و پیغمبر هم نباشد. یکی از دوستان، بحثهای علمی را تهوع آور خواند. بله، علم و دانش همیشه برای جاهلان تهوع آور بوده است. هدایت همه شما دوستان را از خدای متعال خواستارم

این سخنان شما از جنس ادعا است. کعبه و قبله و ارزش آن در مکتب یکتاپرستی جزو ضروریات دین است. وقتی شما به راحتی آن را انکار میکنید، انتظار نداشته باشید دیگران سکوت کنند. همانگونه که شما انکار میکنید، باید شنونده پاسخ‌های دیگران هم باشید. اگر بنا به تحمل نظر مخالف است، پس شما هم باید نظرات دیگران را تحمل کنید. هرچند تند و تیز و گرنده سخن بگویند. همانگونه که سخن شما هم برای بسیاری مایه رنجش است. نباید انتظار داشته باشید که گزنده سخن بگویید (و این نوع سخن گفتن از جانب خودتان را منطقی بنامید) و همان نوع پاسخ از سوی دیگران را غیرمنطقی بنامید.

ضمنا در هیچ جای کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان به خانه کعبه اشاره ای نشده است. در تمام کتاب مقدس، کوچکترین اشاره ای به کعله وجود ندارد. متاسفانه گردانندگان سایتهای تبلیغاتی که احتمالا خودشان هم تخصصی در دین شناسی ندارند هر تفسیر ناصحیحی را تحت عنوان یک امر قطعی و درست در تایید معتقدات خود به خورد خوانندگان میدهند. خواننده باید خودش اهل تحقیق باشد و ادعایی را به سادگی باور نکند. برای اطلاع دوستان عرض میکنم، که تحقیقات نشان میدهد تمام ادعاهای منابع اسلامی درباره امتساب خانه کعبه به ابراهیم فاقد پشتوانه تاریخی است و هیچ مویدی در خارج از منابع اسلامی ندارد. متاسفانه بعضی دوستان گمان میکنند اگر در یک‌منبع اسلامی از یک منبع غیراسلامی نقل قول شود، آن نقل قول معتبر است. جنابان، برای آنکه منبعی غیراسلامی قابلیت استناد داشته باشد، باید به طور مستقل ارائه شود وگرنه جزء همان منابع اسلامی محسوب میشود و همان احتمال همیشگی سخن متعصبانه و یا جعلی و ساختگی بودن و درست نبودن نقل قول و غیره درباره آن مطرح است. وقتی نویسنده یک‌منبع مسلمان باشد دیگر فرقی نمبکند که ایرانی باشد یا عرب یا ترک یا یونانی یا هر جای دیگر. در نوشتن موضوعات مرتبط با عقیده، آنچه در درجه اول اهمیت پیدا میکند دین نویسنده است، زیرا همین جاست که تعصبات دینی وارد ماجرا میشوند. اگر قصد دارید سند غیراسلامی ارائه دهید، باید منبع اصلی شما غیراسلامی باشد. نه آنکه آن را از منابع اسلامی نقل کنید. بد نیست دوستان تلاشی در این باره انجام دهند، تمرین خوبی خواهد بود.

1. برخلاف پیشنهاد جناب وحید، ما معتقدیم که اینگونه نظرات باید منتشر شوند. مگر اینکه تکرار مکررات باشند. چون تا حد بسیاری حق و باطل را روشن خواهند کرد. 2. جناب سعید که از قرار معلوم ادعای روشنفکری و عدل و انصاف دارند، فرمودند که «در هیچ جای کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان به خانه کعبه اشاره ای نشده است» حال سؤال من این است که شما همه کتاب مقدس یهودیان و مسیحیان را خوانده اید؟! که این گونه قضاوت میکنید؟ اگر خوانده اید، ترجمه‌های مترجمین یهودی و مسیحی را خوانده اید؟ که پس به ادعای خودتان، گرفتار تعصب دینی شده اید! اگر متن اصلی را بدون پیش‌داوری متعصبانه خوانده اید، پس لطفا بفرمایید که این واژه "בָּכָא" یعنی چه؟ این واژه دقیقا گویای زیارتگاهی مقدس در منطقه‌ای است که دقیقا خانه خدا نامیده شده است و به وجود چشمه‌ آب یا یک ینبوع در آن اشاره شده، لطفا این واژه را برای ما ترجمه کنید تا پیرامون آن بحث کنیم و قداست کعبه (که دقیقا اشاره ای روشن در مزامیر داود به آن شده است) را دریابیم. ضمنا از گوگل ترنسلیت استفاده نکنید. چون ترجمه این واژه در گوگل ترنسلیت برخلاف لغت‌نامه‌های عبری آمده است (جهت پیشگیری از وقوع در اشتباه عرض کردم). 3. شما دم از منابع بی‌طرف می‌زنید، در حالیکه پیراون همان منابع بی‌طرف هم اطلاع کافی ندارید. هم شاعران عرب و هم شاعران ایرانی از ارزش کعبه برای جمعی از ایرانیان سخن گفته اند. شما متعصبانه این را نمی‌پذیرید و انتظار دارید که از منابع سرخپوستان امریکای جنوبی و یا بازرگانان چینی و یا کشاورزان زرتشتی ساکن در بلخ و ... برای شما سند بیاوریم. به راستی که رفتار شما مصداق بارز بهانه‌تراشی است. بماند که در دانش سکولار هم -که یحتمل شما داعیه دار آن هستید- آنقدر جعلیات فراوان است (همانگونه که جناب موسکارلا که خود یک باستان‌شناس اهل فن است آنها را افشا کرده است)، ولی باز هم چشمان شما بسته و زبانتان به بهانه‌تراشی باز است. آن کس که بخواهد قداست کعبه برای جمعی از ایرانیان باستان را بپذیرد، با همین منابع ایرانی و عربی می‌پذیرد. کسی هم که نخواهد بپذیرد و لجبازی کند، با هزاران سند هم نخواهد پذیرفت. 4. شما انتساب کعبه به ابراهیم را منکرید. حتی انتساب کعبه به ایراهیم از نگاه عرب جاهلی را نیز منکر شدید. پس باید پاسخگوی انکار خود (که از جنس ادعاست) باشید. لطفا پاسخ بدهید که مقام ابراهیم در چند قدمی کعبه در میان عرب جاهلی چه نامیده میشد؟ حکم قداست و اعتبار صفا و مروه در میان عرب جاهلی به چه بود؟ مناسک حج در میان عرب جاهلی از کجا نشأت میگرفت؟ حِجر اسماعیل (چسبیده به کعبه) در میان عرب جاهلی چه نامیده میشد؟ پاسخ شما به این سؤالات، دیدگاه عرب جاهلی نسبت به کعبه را هم روشن میکند.

با سلام. از دوستان بزرگواری که در این سایت بحث و گفتگو میکنند خواهشمندم با لحن مودبانه با مخاطب خود سخن بگویند زیرا تندزبانی و متهم کردن طرف مقابل علاوه بر رنجش طرفین، باعث ناراحتی خوانندگان هم میشود. ضمنا با توجه به رسمی بودن سایت، این احتمال هست که از مرحله ای به بعد، پاسخ یکی از طرفین، دیگر در سایت گذاشته نشود و بحث ناتمام بماند. و چه بسا سبب این تصور شود که طرف مفروض، جوابی برای ارائه نداشته است.

خیلی متاسف شدم وقتی لحن کلام و طرز برخورد بعضی خوانندگان مدعی دینداری را نسبت به مطالب علمی دوستان دیدم... در مقابل کسی که دلیل علمی می آورد باید متقابلا دلیل علمی آورد. با توهین و استفاده از کلمات رکیک نه تنها چیزی اثبات نمیشود بلکه تهیدست بودن فرد توهین کننده برای همه معلوم میشود. اگر هم دلیل محکم علمی در دفاع از عقیده ای نداریم بهتره سکوت کنیم چون اینجوری لااقل منصفانه برخورد کرده ایم. مخالفت با یک عقیده، توهین به اون عقیده نیست و نباید کسی را به دلیل مخالفت مورد توهین قرار داد. استفاده از کلمات رکیک و توهین آمیز، واقعا باعث شرمساری است

سلام. تا جایی که من در حرفهای آقا سعید دقت کردم، ایشون انتساب کعبه به ابراهیم را منکر نشده، بلکه میگه اسناد کافی در اثبات این موضوع وجود ندارد و چیرهایی هم که از جانب معتقدان به این موضوع ارائه میشه از نظر علمی، محکم و قانع کننده نیستند و همه از خود کتابهای اسلامی اخذ شده اند. با این وضع، این انتساب، به یک ادعا تبدیل میشه که فقط خود مسلمونها اون رو یبول دارن و نمیشه پذیرش آن را از غیرمسلمانان انتظار داشت.

آقای سعید (یا همان محسن، یا همان رضا) که از خودت تشکر میکنی!!!!! به نظر من شما هنوز در فهم مفهوم "علم" گیر کردید. امروزه منابع و تواریخ اسلامی در تمامی مواردی که مربوط به اسلام باشد، رفرنس "علمی" محسوب میشه. اینکه کعبه یک بنای ابراهیمی باشه اولا در عهد عتیق به عنوان خانه خدا نامیده شده که در سرزمین بکه قرار داره و دقیقا از بکه اسم آورده و قرآن هم دقیقا همین رو میگه. منتها افراد بیسواد و پرادعا میگن بکه یک دره خوش آب و هوا در فلسطین هست! در حالیکه عهد عتیق دقیقا خلاف این رو میگه. چون اومده که بکه سرزمینی خشک و سوزان هست! ولی اون دره در فلسطین، سرسبز و خوش و آب و هوا هست! پس بکه Bakka همونی هست که در مکه هست و مشهوره و در قرآن هم دقیقا اومده (آل عمران - 96) ثانیاً قداست کعبه برای مسلمانان یک مسئله دینی هست و مخاطب این مقاله هم د درجه اول ایرانیان مسلمان هستن و دردرجه بعدی افراد غیر ایرانی و غیرمسلمان. مطمئناً وقتی تواریخ اسلامی برای محافل آکادمیک جهانی در موضوع تاریخ اسلام ، رفرنس علمی محسوب بشه (همونجور که دانشنامه بزرگ ایرانیکا داره به همین منابع رفرنس میده) تبعاً برای یک مسلمان ایرانی هم رفرنس محسوب میشه. مگه اینکه بخواید بهونه گیری کنید

اقای غیاث آبادی هم با محاسبات نجومی و ریاضی ثابت کرده که کعبه نه فقط برای عرب‌ها بلکه برای ایرانی ها هم مقدس بوده و اون شباهت بناهای تقویمی ایرانی با کعبه هست: http://ghiasabadi.com/kabe.html

ظاهرا بعضیها در این سایت ادعای علم غیب دارن که میگن فلانی و فلانی و فلانی یک نفر هستند!! پس لابد شاید میلاد و سامان و وحید هم یک نفر هستن! و اگه واقعا علم غیب داته باشن پس احتمالا باید از این هم اطلاع داشته باشند که چرا جوابهای دوستان مخالف ناگهان قطع شده و دیگه مطلبی از اونها در وبسایت گذاشته نشده است. یک طرفه به قاضی رفتن هنر نیست. لطفا جوابهای دوستان مخالف را هم در وبسایت قرار دهید تا همه بتونن بخونن و قضاوت کنند

محسن تو اصلا باهوش نیستی! بهتره بگم خیلی دستپاچه و به هم ریخته هستی! چون خواستی چهره واقعی خودتو مخفی کنی ولی نتونستی!! اولا تو سایت‌ها یه چیزی هست به نام IP که شناسه کاربری هر کسی هست . رقم‌های خاصی از اون نشون دهنده موقعیت جغرافیایی فرد هست! و رقم‌های دیگه نشون دهنده نوع دستگاه و پردازنده! پس جلوی کسی که با یک واسطه به IP تو دسترسی داره فیلم بازی نکن! جلو قاضی و معلق بازی ؟! ثانیاً همین که میگی «جوابهای دوستان مخالف ناگهان قطع شده» یعنی خودتی! همونی که گفتم هستی!! جواب‌های دوستان مخالف هم مثل خودت در همین صفحه موجود هست! منتها پیامی که توش فحاشی باشه منتشر نمیشه! همینطور پیامهای تکراری که به خاطر جو دادن به بحث‌ها فرستاده بشه !

ضمنا در هیچ جای کتاب مقدس گفته نشده که بکه جای خشک و سوزان است یا خانه خدا اونجاست. اگر کسی کتاب مقدس را دقیق بخواند متوجه میشود که چنین چیزی در آن وجود ندارد. همچنین، هدف از پیشگویی و بشارت در کتابهای مقدس و از سوی پیامبران گذشته، این است که پیروان آنها در زمان ظهور پیامبر جدید، او را از روی نشانه هایی که در بشارتها برایش گفته شده بشناسند و به او ایمان بیاورند. پس مخاطبان اصلی بشارتها در درجه اول، پیروان کتاب مقدس یعنی یهودیان و مسیحیان هستند، نه مسلمانان.

سرگذشت یک مقاله و سرنوشت تحقیقات تاریخی در این پست می خواهم راجع به سرگذشت یکی از مقالاتم با عنوان «نقدي بر گزارش مسعودي از توجه ايرانيان به كعبه در روزگار پيش از اسلام» بنویسم. موضوع چنین است که ابوالحسن علي بن حسين مسعودي (د. 345هـ)، گزارشي را در دو اثر معروف خود، مروج الذهب والتنبيه و الاشراف آورده است كه طبق آن ايرانيان باستان، از جمله ساسان بن بابك با هدايايي به زيارت كعبه مي رفته اند و نام چاه زمزم نيز از زمزمه ايرانيان اقتباس شده است. تحقیقی که انجام دادم، به این نتیجه رسیدم که گزارش مسعودی نمی تواند صحت داشته باشد (جهت مشاهده متن کامل مقاله اینجا را ببینید) آن چه باعث شد تا به سرگذشت مقاله مذکور بپردازم، این است که اخیرا متوجه شدم، در سال 1394 پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب http://www.adyannet.com/fa/news/15769 با هدف اثبات ارتباط ایرانیان با کعبه، گزارش مجعول مسعودی را منتشر کرده.... ادامه مطلب در وبلاگ «سرجهان»: http://seid-sarv.blogfa.com/post-74.aspx

اینجانب نویسنده مقاله هستم. تفاوت در زاویه دید، قاعدتاً موجب اختلاف در نتیجه‌گیری‌ها می‌شود. اما اینکه گزارش مسعودی را مجعول خواندید، با کدامین دلیل؟ گزارش‌های تاریخی طبق مبانی مطالعاتی ما، قابل قبول اند، مگر اینکه گزارشی متعارض و متناقض و یا دلیلی بر خطا بودن آن ارائه شود. اینکه گزارش مسعودی را مجعول می‌خوانید بر کدامین مبناست؟ چه گزارش متناقض و یا متعارض و یا دلیل و شاهدی بر "جعل" بودن این گزارش دارید؟

با سلام. همان طور که جناب مهدیخانی در وبلاگ خود (سرّ جهان) اشاره کرده اند، بهتر است علاقمندان به تاریخ که عمدتاً به تاریخ به مثابه ابزاری برای اثبات ادعاها و باورهای خود نگاه میکنند، پیش از انتشار نظرات خود درباره یک موضوع تاریخی، اول مقالات علمی و تحقیقات متخصصان تاریخ در ارتباط با آن موضوع را به دقت مطالعه کنند و بعد نظر بدهند. صرف اینکه ما تصور کنیم هر مطلبی که همسو با عقاید ماست حتماً صحیح هم هست، دلیل بر درستی آن نمیتواند باشد، و از کسی هم نمیشود انتظار داشت که آن را بپذیرد. به همین دلیل، در گفتگو با دیگران نمیشود آن را، تا زمانی که درستی اش از سوی متخصصان تایید نشده، مبنای گفتگو با دیگران قرار داد. درباره اذعای ارتباط ایرانیان با کعبه، توصیه میکنم همه دوستان و خوانندگان نگاهی به اصل مقاله جناب مهدیخانی در همان نشریه تاریخ و تمدن اسلامی بیندازند. مقاله را میتوانید در این آدرس بیابید: http://fa.journals.sid.ir/ViewPaper.aspx?id=203165 حقیقت این است که از شهر مکه، هیچ سند تاریخی در اختیار ما نیست، و هیچ پیشینه ای برای آن وجود ندارد. ما نمیدانیم که این شهر و معبد آن در چه زمانی ساخته شده، اما شهرت این شهر و اولین اشارات به آن در منابع تاریخی، مربوط به بعد از اسلام و فراگیر شدن فتوحات اعراب است. قرآن، قدیمیترین منبعی است که نام مکه در آن آمده، و ما هیچ سندی از قرون پیش از اسلام که کوچکترین اشاره ای به مکه کرده باشد، در اختیار نداریم. نه تنها ایرانیان باستان کوچکترین خبری از مکه نداشته اند، بلکه حتی یهودیان و مسیحیان هم (به جز قبایلی از آنان که در خود حجاز ساکن بودند) آن را نمیشناختند.

متأسفانه در جامعه دانشگاهی -به ویژه در عرصه تاریخ‌پژوهی دو معضلِ "بی‌دقتی" و "تکبر" بی‌داد می‌کند. برخی رسماً مدعی هستند که چون تخصص دارند (؟!) هر رطب و یابسی باید از زیر دست آنان رد شده و ممهور به مُهر و امضای آنان باشد تا مورد قبول قرار گیرد (حال تعریف این تخصص از دید این جماعت چیست و چرا آن را محصور در یک برگه کاغذ -مدرک- می‌دانند که امروز بی‌ارزشی آن بر همگان مبرهن است، بماند). جناب مهدیخانی -آنگونه که جناب علیرضا در کامنت فوق فرمودند- مدعی شدند که مکه (و تبعاً جایگاه مذهبی آن) پیش از قرآن در هیچ کتابی نیامده و سابقه‌ای در متون دینی پیش از اسلام ندارد. جناب مهدیخانی! شما که ادعای "خود مشت‌ومالی" دارید، شمایی که مدعی حق‌جویی هستند، پس چرا بدون فحص و بررسی نظر می‌دهید؟ می‌خواهید در نظر چند تن مثل خود، از "خود" چهره‌‍‌ای علم‌گرا و حقگرا بسازید؟ خوب از "خود" مایه بگذارید؟ چرا یک‌تنه منابع دینی را نادیده می‌گیرید؟ چرا جایگاه مذهبی و اجتماعی کعبه را پایین می‌کشید؟ اگر چند تن برای شما کف و سوت بزنند ارضاء می‌شوید؟ نصیحت می‌کنم شما را که دست از این رفتار بردارید. کعبه حتی به روشنی در تورات هم مورد ستایش است. בְּעֵמֶק הַבָּכָא بِمِک ها بَکَـ (بکّه‌ی مکّه که خانه خدا در آن قرار دارد، محراب و چشمه و ... دارد و محل برکات است، به روشنی در تورات (در مزامیر) مورد ستایش است). این اسناد را بنگرید: http://www.adyannet.com/fa/news/22345

جناب مهدیخانی (مدعی دکترا و مدیر وبلاگ سر جهان/ سرجهان) در ادامه افتضاحات علمی که ناشی از تکبر و بی‌دقتی ایشان است، عبارتی را آورده است با این عنوان: «به طوری كه اگر كسی بخواهد مطلب مقبول و موثقی از تاريخ شهر مكه بنويسد، ممكن نيست». (یا للعجب) در پاسخ به جناب ایشان باید عرض کرد، که با این سخن، اولا مسعودی خودش درباره تاریخ مکه مطلب نوشته است. اگر چنین چیزی (و ادعای شما) صحیح باشد، پس چرا مسعودی خود چنین می‌کرد؟! ثانیاً هجرت پیامبر از مکه به مدینه، ماجرای شعب ابی‌طالب و چنین اموری (به ویژه همان موضوع هجرت که مبدأ تاریخ مسلمین است که جزوی از تاریخ شهر مکه است) از دید ایشان مقبول و موثق نیست؟! چگونه برخی برای اینکه "خود"ی نشان دهند دست به انکار هر امر بدیهی و واضحی می‌زنند؟ ثالثاً اگر نوشتنِ مطلب موثق درباره تاریخ شهر مکه، ممکن نباشد، قاعدتاً انکار و تکذیب گزاره‌ها (قضاوت‌های سَلبی نیز -به دلیل عدم وجود مقدماتِ لازم- ممکن نخواهد بود. جناب مهدیخانی مدعی می‌شوند که هیچ پیشینه ای برای مکه وجود ندارد، سپس کلام خود را مستدل به عبارت «ما نمی‌دانیم...» می‌کنند. یعنی چون ایشان "نمی‌دانند" پس مکه پیشینه‌ای ندارد. در حالیکه امروزه از جهت علمی هم ثابت شده که مکه و کعبه محصول دقت‌های ریاضی و گاهشماری است و این فناوری در ساخت کعبه و زاویه دیوارهای آن در ارتباطی نزدیک با فناوری‌ گاهمشاری در ایران و بین النهرین است که این نیز خود نشانگر ارتباط کعبه با اقوام ایرانی و بین النهرینی است: [http://ghiasabadi.com/kabe.html] جناب مهدیخانی به توصیه استادتان مربوط به "خودمشت‌ومالی" دقت بیشتری مبذول فرمایید.

بی احترامی به متخصصین کار صحیحی نیست. اگر نظری دارید که معتقدید ارزش بیان علمی دارد، آن را با استدلال علمی مطرح کنید. اولا، مسلماً نظر کسانی که سالها در یک رشته دانشگاهی تحصیل کرده و در آن با تمرکز بر موضوعات آن رشته، تخصصی به دست آورده اند به هر حال از نظرات کسانی که هیچ سند و مدرکی لااقل برای همان مقدار مطالعه و تحقیق و تخصص ندارند، ارزشمندتر است. اگر ما مدرک یک متخصص تاریخ را بی ارزش بدانیم و برای نظر او ارزش و احترامی قائل نشویم، پس لابد برای مدرک پزشکان و پرستاران و مهندسان و سایر کسانی که سالها از عمر خود را به جای پرداختن به تبلیغ امور موهوم صرف تحصیل و آموختن علم کرده اند هم نباید ارزشی قائل شویم و در آنچه به تخصص آنها مربوط است به آنان مراجعه نکنیم. برادر عزیز، تکبر را کسانی دارند که بدون تخصص، پای در کفش متخصصان میکنند و به جای آنکه سعی کنند چیزی از آنان بیاموزند به آنان ایراد میگیرند که چرا حاضر به پذیرفتن ادعاهای بی دلیل و کنار گذاشتن اصول علمی رشته مورد تخصص خود نیستند!! ثانیاً، اگر قرار باشد بپذیریم که مدرک دانشگاهی در یک رشته خاص چیز بی ارزشی است، فریاد آن را باید بر سر کسانی بکشیم که با داشتن همین نوع عقاید دینی، مدعی برنامه ریزی و تعیین خط مشی برای دانشگاهها شده اند و با استفاده از انواع روشهای سانسور و تحریف، جلوی ارتباط آزاد جامعه علمی ما با دنیا را گرفته اند. در مورد باکه مورد اشاره در کتاب مزامیر و دلایل قطعی بر اینکه باکه همان مکه نیست، به حد کافی در دایره المعارفها و منابع معتبر علمی سخن گفته شده است. نگاهی بیندازید به دایره المعارف جوداییکا که توضیحات مفصل درباره آن داده است.

علیرضای گرامی؛ کسی که پشت یک برگه کاغذ -به نام مدرک- مخفی شده و با بی‌دقتی و تکبر تخت‌گاز می‌رود، نامش متخصص نیست. متأسفانه این باور زشت و مستهجن در دانشگاه‌ها بی‌داد می‌کند که هر کس یک برگه کاغذ به نام مدرک داشته باشد، نظرش از کسی که مدرک ندارد، ارزشمندتر است. گذشته از اینکه نگارنده این نوشتار خود دارای مدرک در زمینه پژوهش‌های تاریخی است، هرچند برای این کاغذبازی‌ها ارزشی قائل نیست. علیرضای گرامی، شما و جناب مهدیخانی را به مطالعه بیشتر و پایین آمدن از خر شیطان و کنار گذاشتن تکبر دعوت می‌کنم. قدم اول این است که کاغذبازی و مدرک‌پرستی -که امروز در جامعه ما بی‌ارزشی‌اش مشخص شده- را کنار بگذارید. اگر هم مدرک برای شما اهمیت دارد، پس لا اقل بر همین عقیده خود استوار باشید و نوشتار دکتر غیاث آبادی پیرامون محاسبات نجومی و شباهت کعبه با بناهای گاهشماری و تشابهاتِ محاسباتی آنان با یکدیگر (که لاجرم نشانگر ارتباط سازندگان با یکدیگر است) را بخوانید تا اینگونه یک تنه و دگم اندیشانه به انکار موضوعات نپردازید. درباره تناقضات منکرین ارتباط بَکَه و کعبه هم در مقاله فوق توضیح دادم که چگونه دستگاه‌های تبلیغی مسیحی و یهودی، متن صریح مزامیر را انکار کرده و حتی کلماتی را در بررسی‌های خود سانسور می‌کنند (در مقاله فوق اشاره کردم و دقیقا کلمات عبرانی مزامیر را آوردم). متأسفانه دگم‌اندیشی سبب می‌شود که افرادی مانند شما مدرک را بر "دلیل" ترجیح دهند. دست از این شیوه بردارید. حقیر نقدی بر منابع مورد تدریس و تحقیق در دکتری باستان‌شناسی نیز نوشته ام. از جمله اینکه امروز شما به یک باستان‌شناس در مقطع دکتری بگویید دوره گرگ‌خواری... متوجه یک دوره از زندگانی بشر می‌شوند. در حالیکه در هیچ‌جای دنیا و در هیچ دانشگاهی چنین چیزی تدریس نمی‌شود. فی الواقع این مسئله برآمده از یک اشتباه تایپی است! که سال‌هاست همین اشتباه تایپی در دانشگاه‌های ما تدریس می‌شود و هیچ‌کس متوجه آن نشد! و همین طور این اشتباه به پیش می‌رود! یک مترجم که از قرار معلوم خودش هم دکترای باستان‌شناسی داشت، اشتباهاً واژه Vole (موش صحرایی) را با wolf (به معنی گرگ) اشتباه گرفته و این اشتباه همچنان تخت‌گاز (!) پیش می‌رود. برادر گرامی؛ علیرضای گرامی؛ متخصص گرامی؛ صاحب مدارک مختلف... این وضعیت دانشگاه‌های ما هست که از قرار معلوم در رشته فوق هیچ مقام حکومتی در مقام تدریس دخالتی هم ندارد. اما وضعیت اینقدر مبتذل و مفتضح است. حال شما مدرک خود را به رخ ما بکشید، حال آن که ما نیز خود مدرک داریم. ولی برای آن ارزشی قائل نیستیم (به دلیل همین افتضاحاتی که در جامعه دانشگاهی می‌بینیم و جالب اینکه هر کس بخواهد کمترین نقدی حتی با "دلیل" ارائه کند، سریعاً سرکوب می‌شود. با این عنوان که «توی دانشجو چه حق داری به استاد، نقدی وارد کنی؟!» «توی بی‌سواد چه حق داری با یک باسواد، نقدی وارد کنی؟» و... اینگونه است که اشتباهات و افتضاحات همچنان به راه خود می‌روند و کسی هم حق جلوگیری از آن ندارد. جناب علیرضا... خودمشت‌ومالی فراموش نشود.

صفحه‌ها

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.