سلفیت و وهابیت
تبرک به قبور اولیاء الهی، امری مشروع است که مورد تایید بزرگان فریقین است، اما در مورد قبر امام حسین (علیهالسلام) در منابع تاکید ویژهای شده است و بسیار مشاهده شده است که افراد زیادی با تبرک جویی از تربت پاک ایشان شفا یافتهاند.
وهابیون هرگونه خضوع و خشوعی در برابر مخلوقات را از مصادیق عبادت غیرالله و شرک به خدا دانستهاند؛ حال آنکه به تصریح مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) تحقق عبادت، وابسته به نیات افراد است و تا زمانی که انسان در نیت افعالی که انجام میدهد، قصد عبادت نداشته باشد، مرتکب عبادت غیرالله نشده است.
باورهای شیعیان، افزون بر اثبات از کلمات اهلبیت (علیهمالسلام) از کتب بزرگان وهابیت نیز قابل اثبات است؛ به عنوان مثال مساله توسل، از جمله مسائلی است که وهابیت بر عدم جواز آن پافشاری میکند و این در حالی است که ابنتیمیه بر مشروعیت آن تصریح کرده است.
شیخ جعفر کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) در بخشی از نامه ای که خطاب به عبدالعزیز بن سعود نوشته است، مراد از «کفر» که در لسان ادله شرعی، درباره برخی از معاصی به کار رفته است، را کفر صغیر دانسته که از دایره دین خارج نمیکند.
مرحوم کاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) در فصل دوم نامهاش به عبدالعزیز بن سعود، با استناد به مثالهایی از آیات قرآن، تصریح میکند که ظاهر برخی از آیات و روایات با یکدیگر اختلاف دارد؛ لذا نمیتوان صرفا به ظاهرگرایی روی آورد. در فصل سوم نیز بیان میکند هنگام بروز اختلافات باید به سلف صالح و اجماع امت اسلامی رجوع کرد.
شیخ جعفرکاشف الغطاء (رحمهاللهعلیه) در نامه مهمی که برای عبدالعزیز بن سعود نگاشت، به مطالب مهمی متذکر میشود؛ در فصل اول این نامه، آمده نیت انسان در حکم اقوال و افعالش دخیل است. بنابراین اگر انسان، در قول و یا فعلش، قائل به الوهیت و ربوبیت غیرالله باشد، دچار شرک و عصیان شده است، ولی اگر چنین اعتقادی در کار نباشد، اشکالی بر قول و یا فعل انسان بار نمیشود.
وهابیت با کج فهمی که نسبت به توحید و شرک مشرکین دارند، قائل هستند، مشرکین توحید ربوبی داشتند، ولی توحید الوهی (عبادی) نداشتند؛ چنانچه مسلمانان امروزی، توحید الوهی و توحید ربوبی ندارند؛ لذا شرک آنها بدتر از شرک مشرکین زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بوده است؛ درحالیکه خداوند وجوه شرک ربوبی مشرکین را در قرآن بیان کرده است.
محدثین شیعه، روایات فراوانی را از ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) نقل کردهاند که بر مشروعیت استغاثه از اموات دلالت میکنند؛ از همینرو مشخص میشود قول وهابیون مبنی بر ممنوعیت استغاثه از اموات، قولی باطل و به دور از حق بوده است.
وهابیون اختلافات جدی فراوانی با امامان اهل بیت (علیهمالسلام) دارند؛ به عنوان نمونه، وهابیت، توسل به ذات اولیاء الهی را ممنوع دانستهاند، ولیکن ائمه اطهار (علیهمالسلام) فراوان توصیه به چنین توسلی فرمودهاند؛ همین امر گواه مناسبی است که نشان میدهد وهابیون از مسیر اصیل اسلام ناب خارج شده و به انحراف رفتهاند.
وهابیت برای مشرک دانستن مسلمانان، افعال انسانها را به دو قسم تقسیم کردند: افعالی را که فقط خدا میتواند انجام بدهد، لذا خواستن آن از غیر خدا شرک است و افعالی را که انسانها هم میتوانند انجام دهند، لذا خواستن آن از غیر خدا شرک نیست؛ در حالیکه طبق آیات و روایات، این تقسیم بندی وهابیت از اساس بدعت است و سر از شرک در میآورد.
سردمداران وهابی، توسل به حق صالحین را ممنوع دانسته و از مصادیق بدعت تلقی کردهاند؛ حال آنکه ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) از طرفداران توسل به حق صالحین بوده و حتی بدان توصیه فرمودهاند.
یکی از بدعتهای وهابیها این است که اعمال مستحبی و مباح مسلمانان، همچون استغاثه، توسل، طلب شفاعت و ... را شرک و بدعت میدانند، و افکار و رفتار مشرکین را بر اعمال مسلمانان تطبیق میدهند و آنها همچون خوارج، آیاتی را که در حق مشرکین نازل شده را حمل بر مسلمان میکنند.
جان، مال و ناموس مسلمانان و گویندگان شهادتین محترم است و کسی حق تعرض به آن را ندارد، اما وهابیها با دلایل واهی، اقدام به تکفیر مسلمانان بیگناه کرده و مسلمانان زیادی را کشتند از جمله اینکه در دوره اول این فرقه، مسلمانانِ مناطقی از حجاز بهدست این گروه سفاک بیگناه کشته شدند.
وهابیت در بسیاری از مسائل، از جمله در مسئله شفابخشی تربت کربلا و سجده بر آن تربت مطهر، با روش و سیره ائمه اهل بیت (علیهمالسلام) به مخالفت پرداختهاند که این خود نشانگر انحراف آئین وهابیت است؛ چرا که به گواه بسیاری از ادله، ائمه اطهار (علیهمالسلام) همسان با قرآن، راهنمای به سوی حق هستند.