تصوف
غزالی در کتاب احیاءالعلوم خویش با مسلمان دانستن یزید، لعن او را جایز نمیداند. این در حالی است که از یزید، اشعاری نقل شده است که دلالت بر کفر او داشته و اینکه سراسر زندگی او در شرابخواری سپری شد و عاقبت هم در حال مستی مُرد.
شطحیات یکی از مهمترین اشکلاتی است که بر جریان تصوف مطرح میشود؛ متصوفه برای رهایی از انتقادات متشرعین، به روایات شطحگونه همچون خطبةالبیان منسوب به امام علی(ع) تمسک کرده تا گفتار نادرست بزرگان خود را توجیه کنند. این در صورتی است که صدور اینگونه خطبهها از معصومین(ع)، طبق قرائن محکم، مورد تردید جدی است.
متصوفه صحنه کربلا را رویارویی عشق و عقل دانسته و با توجه به مبنای خویش، کار حضرت را عاشقانه قلمداد کردهاند، در صورتی که حرکت حسینی از ابتدا تا انتها بر اساس مبانی عقلانی پیش رفته و هدفی جز تشکیل حکومت برای دست یابی به اصلاح جامعه و امر به معروف و نهی از منکر نداشته است.
غزالی برای تبرئه قتل امام حسین(ع) توسط یزید از حربههای دینی استفاده کرده و اعتقاد داشته که این مسئله ثابت نیست؛ در صورتی که کتابهای تاریخی متعددی به این مسئله پرداختهاند.
نورعلی تابنده با بیان اینکه بعضی اوقات حسادت، دارای محاسنی است، برای توجیه تمرُد ابلیس از سجده کردن بر حضرت آدم(ع) تلاش کرده است. در صورتی که در روایات معصومین (ع)، حسادت به طور کلی مذمت شده و اثر آن را نابودی ایمان دانستهاند. پس این توجیه نورعلی تابنده، نشاندهنده جهل او از آثار مخرب حسادت است.
استفاده از اسرائیلیات به هر نیّتی که باشد، امری نادرست است؛ زیرا باعث نفوذ مطالب ادیان دیگر در منابع اسلامی میشود. نورعلی تابنده در تبیین بعضی موضوعات، از مطالب کتاب مقدس استفاده کرده که این کار، مصداق استفاده از اسرائیلیات در تبیین مباحث دینی است.
نورعلی تابنده قطب پیشین دراویش گنابادی، علت ایمان ساحران معاصر حضرت موسی(ع) را خواب آنها دانسته و آن خواب را باعث هدایت آنها شمرده است. اما سخن تابنده، با ظاهر آیاتی که علت ایمان ساحران را معجزه حضرت موسی(ع) بیان کرده، منافات دارد. بعلاوه، در سراسر داستان بیان شده توسط نورعلی تابنده، قرائنی وجود دارد که احتمال جعل داستان را تقویت مینماید.
پیروان احمد اسماعیل بصری مدعی هستند او کسی است که در روایات، به عنوان منتقم خون امام حسین(ع) مطرح شده است؛ در صورتی که در روایات، قائمی که فرزند بلافصل امام حسن عسکری(ع) است، به عنوان منتقم خون امام حسین(ع) معرفی شده است.
جهاد در راه خدا یکی از ارزشهایی است که مورد سفارش خداوند و معصومین (ع) است و عارفان حقیقی برای دستیابی به آن از هیچ کوششی دریغ نمیکنند؛ اما صوفیه در دفاع مقدس نشان دادند که از مرگ فراری هستند و طالب این سعادت با ارزش نمیباشند.
عطار نیشابوری در الهینامه خود، صفاتی همچون صدیق اکبر و یار غار پیامبر بودن را به ابوبکر نسبت میدهد؛ در صورتی که این صفات از منظر شیعیان بر او اطلاق نمیشود؛ زیرا لقب صدیق اکبر، مختص امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است و طبق شواهد، اثبات یار غار بودن برای ابوبکر، قابل تشکیک جدی میباشد.
نورعلی تابنده، علت تمرّد ابلیس از سجده کردن بر حضرت آدم (ع) را فطرت او دانسته و گویی قائل به این شده که او، مجبور بر تخلف بوده است؛ زیرا فطرت ابلیس اجازه سجده بر غیر خدا را به او نمیداد. در صورتی که ابلیس از طایفه جن و دارای اختیار بود؛ پس توانایی بر سجده بر حضرت آدم (ع) را داشته است.
نورعلی تابنده در توجیه تمرّد ابلیس، سجده نکردن او را بر آدم (ع)، به علت عبودیت محض او دانسته است؛ در صورتی که قرآن کریم، تکبر را عامل نافرمانی ابلیس معرفی فرموده و عاقبت او و پیروانش را جهنم میداند.
صوفیه تلاش نمودهاند برای نفوذ در جامعه شیعی با ساختن داستانهایی، بزرگانشان را اصحاب خاص اهل بیت (ع) نشان دهند؛ یکی از این افراد بایزید بسطامی است که با ساخت داستانهایی او را سَقا و صاحب سِرّ امام صادق(ع) و در داستانی دیگر برای او ملاقاتی با امام جواد(ع) بیان کردهاند؛ اما به دلائل متعدد، این داستانها باطل و ساختگی هستند.
تعطیل نمودن فعالیتهای اقتصادی، یکی از آداب انحرافی بوده که در بین متصوفه رواج داشته است؛ امام باقر(ع) در کنار انتشار علوم دینی، به فعالیتهای اقتصادی برای ایجاد وسعت زندگی خانواده خویش میپرداختند و فعالیتهای اقتصادی ایشان، مبارزه عملی با جریانهای متصوفه بوده است.