استفاده ابزاری متصوفه از ادبیات و هنر
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هنر از ابزارهایی است که برای ترویج افکار و آراء، از دیرباز مورد استفاده قرار گرفته است و جریانهای حق و باطل از این ابزار استفاده بسیار نمودهاند؛ خداوند متعال در قرآن کریم و حضرات معصومین (علیهم السلام) در گفتار خویش از گونههای هنری مختلفی برای ترویج اندیشههای مختلفی (همچون بیان مراتب توحید یا ترغیب و تحریص بر مکارم اخلاق از جهاد و عبادت و پاکدامنی) استفاده کردهاند. نمونه بارز استفاده از هنر، آیات سجعگونه و آهنگینی است که در آیات قرآن وجود دارد و در عین نثر بودن، دارای اوزان زیبایی میباشد که جان همگان را مجذوب خویش مینماید.
جذابیت هنری آیات قرآنی برای مشرکین معاصر پیامبرخدا صلّی الله علیها و آله همچون «ابوسفیان»، «ابوجهل» و «اخنس بن شریق»، به حدی زیاد بود که در کتاب سیره ابن هشام نقل شده است: این سه نفر که از بزرگان مشرک بودند؛ شبانه برای شنیدن آیات الهی که دارای جذابیت بی نظیری بود به صورت مخفیانه در اطراف خانه پیامبرخدا صلی الله علیه و آله رفته و به آیات الهی گوش میدادند.[1]
در عصر اهل بیت علیهم السلام، شاعرانی همچون «حسان بن ثابت انصاری»، «سیداسماعیل حمیری»، «کمیت بن زیاد اسدی»، «دعبل خزاعی» و «فرزدق»، افرادی وجود داشتند که از ابزار شعر برای ترویج تفکر شیعی کمک گرفته و در این راه، موفقیتهایی به دست آوردهاند.
جریانهای انحرافی همچون متصوفه نیز در طی زمانهای مختلف، از ابزارهای هنری همچون نثر مسجع، شعر، استفاده از ابزارهای موسیقی و استفاده از حرکات موزون (در مجالس خویش که به سماع معروف میباشد)، برای ایجاد جذابیت در جذب افراد و ترویج عقاید و آداب انحرافی خویش استفاده نمودهاند.
اشعار صوفیان
در آیات و روایات نسبت به شعر و شاعر توجه شایانی شده است؛ در بعضی از روایات، از آن منع شده و در بعضی دیگر از روایات، استفاده از آن تأیید شده است. اگر از این ابزار هنری، برای ترویج مفاهیم والا و انسانساز، همچون ترویج نگاه توحید و موحدانه، ترغیب و تشویق بر انجام صفات پسندیده و بیان آداب انسانی و الهی استفاده شود، اینگونه اشعار مورد تأیید اهل بیت علیهم السلام میباشد.
اما علت نهی از شعر میتواند این باشد که اگر توسط شعر، خیالات و افکار گمراهکننده و عاری از حقیقت و ستایش پادشاهان و افتخارات بیهوده، ترویج شود، اینگونه اشعار مورد پذیرش اسلام نبوده و از آن نهی شده است؛ چنانکه خدای تعالی میفرماید: «والشعراء یتَّبِعُهُمُ الْغاوون [شعراء/224]؛ (پیامبر اسلام شاعر نیست؛) شاعران کسانی هستند که گمراهان از آنان پیروی میکنند»، اما اگر شعرای با ایمان، با اشعارشان، دیگران را به راه درست در زمینههای فکری و عملی نیکو دعوت کنند، از نهی بالا خارج میشوند: «إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ... [شعراء/227]؛ مگر کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام میدهند.» متصوفه در زمانهای گوناگون، از شعر به عنوان ابزاری برای ترویج افکار صوفیانه خویش در زمینههای اعتقادی و عملی، همچون وحدت وجود، ترک شریعت و...استفاده مینمودند.
سماع
یکی دیگر از ابزارهای هنری که صوفیه برای ترویج اندیشه خویش به کار بردهاند، استفاده از حرکات موزونی میباشد که در هنگام گفتن اذکار از خویش به نمایش میگذارند. حرکات موزونی که در آداب اسلامی، با سیره معصومین علیهم السلام معارض و مخالف است؛ زیرا هیچکدام از معصومین علیهم السلام مجالس ذکر الهی را با این امور برگزار نمیکردند و طبق آیه قرآن کریم، مجالس ذکر الهی باید همراه تضرع و آرام بودن صدای ذاکر برگزار شود؛ همانگونه که خداوند در سوره اعراف میفرماید: «ادْعُوا رَبَّکمْ تَضَرُّعًا وَخُفْیةً إِنَّهُ لَا یحِبُّ الْمُعْتَدِینَ؛[اعراف/55] پروردگار خود را از روی تضرع و در پنهانی بخوانید. او متجاوزان را دوست نمیدارد.» این آیه دلالت بر کراهت آنچه متصوفه میکنند از بلند کردن صدا در هنگام ذکر دارد.
در سماع صوفیانه، از ابزارهای مختلفی همچون شعرخوانی، نوزندگی با آلات موسیقی و حرکاتی رقص گونه که این امور را برای ایجاد وجد برای سالک توصیه مینمایند؛ در صورتی که عارفان واقعی این گونه امور را توصیه نمینمایند و مجالس ذکری که اهل بیت علیهم السلام توصیه نمودهاند؛ هیچ گونه تناسبی با این گونه اعمال ندارد؛ پس این اعمال صوفیان نه تنها برخلاف قرآن است بلکه ائمه اطهار علیهم السلام نیز مسلمانان را از این نحوه ذکر گفتن، منع کردهاند و مسلمانان را از حضور در مجالس صوفیه برحذر داشتهاند.
تأسیس انتشارات
فرقه صوفیه از جمله ذهبیه و نعمت اللهی گنابادی و صفیعلیشاهی برای انتشار کتابها و اندیشه خویش، انتشاراتی تأسیس نمودهاند که کتابهای صوفیانه را منتشر مینمایند.
در نتیجه باید توجه کرد که صوفیه از دیرباز با استفاده ابزار هنری همچون سماع، اشعار صوفیانه، نثرهای مسجّع و استفاده از آلات موسیقی، عقاید نادرست خویش را در بین نسلهای مختلف ترویج دادهاند.
پی نوشت:
[1]. محمد بن إسحاق، سيرة ابن إسحاق، مكتب دراسات التاريخ و المعارف الإسلامية،1، ص 189
افزودن نظر جدید