تصوف
متصوفه تلاش دارند برای رسوخ آموزههای خویش در جامعه شیعی، این باور را القا کنند که بزرگان متصوفه، شاگردان و از مرتبطین با حضرات معصومین (ع) بودهاند؛ به این خاطر، در کتابهای خویش، به داستانهایی همچون دیدار شقیق بلخی با امام کاظم (ع) استناد کرده، در صورتی که اعتبار چنین داستانهایی، در نهایت ضعف است.
متصوفه برای انتشار افکار نادرست خویش در طی تاریخ، با ابزار هنری همچون سماع، اشعار صوفیانه، نثرهای مسجّع و استفاده از آلات موسیقی، عقائد نادرست خویش را بین نسلهای مختلف نفوذ دادهاند. اسلام با بعضی از این ابزارها همچون سماع مخالف است، ولی آنها برای پیشبرد افکار خویش از این ابزار استفاده بردهاند.
متصوفه، تعالیم خویش را باطن اسلام دانسته و در جامعه، مخالفشان را مخالف اسلام معرفی نمودهاند؛ این درحالی است که معصومین(ع) به عنوان مروجان واقعی اسلام، در زمانهای مختلف، انحرافات مسلک تصوف را برای شیعیان بیان نمودهاند تا جامعه شیعی، دچار آسیبهای عملی و اعتقادی این مسلک انحرافی نشود.
انسان کامل، یکی از مهمترین اعتقادات متصوفه است که برای رسیدن به این جایگاه، لوازمی از جمله تحقیر عقل، ریاضات افراطی و خود تحقیری وجود دارند که این لوازم مورد تایید مبانی دینی نیست و با این سیری که آنها مشخص نمودهاند؛ انسان سالک به آن هدفی که اسلام برای سیر معنوی تنظیم کرده است؛ نخواهد رسید.
اگر حضرت امام در مورد هیچ کدام از فرق درویشی اظهار نظری نداشته باشند، لااقل در مورد فرقه منحرف گنابادیه با نام بردن از اقطاب ایشان، ابراز انزجار فرموده است.
استاد مطهری به عنوان عالمی که در مقام شناخت جریانهای انحرافی تبحر خاصی داشت و در مقام بیان نیز با انصاف مخصوص به خویش جریانها را نقد مینمود. تصوف یکی از این جریانهایی میباشد که استاد با دقت فراوان مورد بررسی قرار داده است و در کتابهای مختلف خویش، نقدهای این مسلک انحرافی را بیان نمودهاند.
فراماسونری، انجمن سری است که با جذب نخبگان جوامع مختلف، تلاش برای اداره تمام جهان را در سر می پروراند. مسلک تصوف از زمان دوره قاجار با تشکیل انجمن اخوت با فراماسونری پیوند تشکیلاتی برقرار نمود و تا امروز رد و پای این ارتباط در زندگی بعضی از اقطاب صوفیه، قابل ردیابی میباشد.
تصوف در برهههای مختلفی به وسیله کمک غیر مسلمانها رشد پیدا کرده است و از تأسیس اولین خانقاه گرفته تا ترویج روحیه صوفیگرایانه در سطح جهان به وسیله شبکه مختلف میتواند شاهدی بر نکته بیان شده باشد و استفاده ابزاری استعمار از بعضی از فرقه های صوفیه در معارضه با نظام اسلامی شاهدی دیگر بر این مدعی است.
یکی از اصول در سلسلههای تصوف، بیعت کردن با قطب میباشد. بدعتی که با آن، قطب را هم ردیف امام معصوم(ع) نمودهاند در صورتی که هیچ گونه دلیلی بر هم طرازی قطب و امام معصوم(ع) وجود ندارد.
اتاق فکرهایی که با واسطه یا بدون واسطه تمام فرقه های انحرافی را در زمان کنونی کنترل می کنند، سرویس های جاسوسی کشورهای استعمارگر می باشد و این باعث شده است که فرقه های انحرافی با تمام تفاوت و اختلافی که در مبانی با یکدیگر دارند، در زمان های حساس، این اختلاف ها را کنار گذاشته و با یکدیگر دست دوستی داده و با یکیدیگر در مقابل نظام اسلامی ایران متحد می شوند.
پیروان فرقه قادریه صادقیه، قطب خویش را مجدّد دین در عصر حاضر می دانند، در صورتی که باید گفت که دیدگاه آنها به علل متعدد از جمله این که آن روایتی که بیان کننده آمدن مجدّد در هر صد سال می باشد، فقط از طریق ابوهریره نقل شده است، پس از حیث سند ضعیف می باشد و از حیث معنی نیز دارای معنای صحیحی نمی باشد.
متصوفه معاصر به بزرگان سلف خویش می نازند. یکی از این اشخاص که برخی از صوفیه سلسله خویش را به او می رسانند ابوالقاسم گورکانی است. وی از جمله صوفیانی است که به ترویج انحرافات متعددی همچون تایید سماع، تقدیس ابلیس و سیدالموحدین دانستن ابلیس و... پرداخته است.
متصوفه برای اقطاب خویش مناصبی قائل هستند که از آن جمله می توان به دادن اجازه های مختلف به مریدان و مشایخ خویش مانند اجازه امام بودن برای نماز جماعت، قضاوت و ارشاد، اشاره کرد.
در بین ما سخنان و آموزه هایی وجود دارد که تصور ما بر این است که از سرچشمه وحی و از زبان معصومین(ع) صادر شده است اما با اندک پژوهشی، در می یابیم که آن سخن از معصومین(ع) نیست. البته باید خاطر نشان کرد که تمام مشهورات این گونه نیستند و نمی توان به صورت کلی تمام مشهورات را بی اساس دانست.