دیدگاه استاد مطهری در مورد تصوف
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ عالمان دینی در عصر غیبت کبری محافظان جامعه دینی از انحراف و انحطاط هستند به این خاطر است که در روایتی امام هادی (علیه السلام) آنها را برترین اشخاص نزد خدا می داند « بعد از غیبت قائم ما اگر کسانی از علماء باقی نمانند که مردم را به سوی آن حضرت بخوانند و به ایشان راهنمایی کنند و از دین او با دلائل الهی دفاع کنند و ضعفاء بندگان خدا را از دام های شیطان و فاسقان و کمین گاه های دشمنان اهل بیت نجات دهند، هیچ کس نمیماند مگر آن که از دین خدا باز میگردد. لیکن این علماء هستند که سررشته قلوب ضعفاء شیعه را با جدیت نگاه می دارند همانگونه که ناخدای کشتی سکان آن را در چنگ می گیرد. تنها اینان نزد خداوند برتریناند.»[1]
استاد مطهری یکی ازاین عالمان دینی است که در شناخت جریانهای انحرافی تبحر خاصی از خویش نشان داد و در مقام بیان نیز بدون هیچ گونه مسامحهای، انحرافات و اشکالهایی را که درک کرده بود با دیدی منصفانه بازگو میکرد. استاد مطهری از سال 1341 كه نهضت امام خمینى (ره) آغاز شد به طور فعال در كنار امام بوده است. از مهمترین خدمات استاد مطهرى در طول حیات پربركتش ارائه تفکر اصیل اسلامى و شناخت دقیق جریانهای انحرافی و بیان نقد آنها در مجالس علمی بود و روشنگریهای او باعث شد که او همچون خاری در چشم جریانهای انحرافی باشد و وجودش را بر نمیتافتند به خاطر این مسئله خاطر، گروه منحرف و جنایتكار فرقان در یازدهم اردیبهشت ماه سال 1358 با گلوله آن متفکر شجاع را به شهادت رساندند
یکی از جریانهایی که استاد مطهری با دید تیزبین خوییش مورد بررسی قرار داده، مسلک تصوف میباشد و استاد در این بررسیهای خویش اشکالهای را در حیطه اعتقادی و عملی بر این مسلک شناسایی نموده است و در ضمن ایشان عرفان حقیقی را که برخاسته از منابع دینی بوده، تایید نموده است. بعضی از سایتها به استاد مطهری انتسابهای نادرستی در مورد تایید تصوف انحرافی دادهاند و در سایت خویش از زبان استاد مطهری بیان داشتهاند که «عرفا چه در بخش عملی و چه در بخش نظری همواره به کتاب و سنّت و سیره نبوی و ائمّه و اکابر صحابه استناد کردهاند و از مسیر درست منحرف نشدهاند.»
این سوء برداشت به خاطر این است که استاد مطهری در کتاب کلیات علوم اسلامی قسمت عرفان و حکمت عملی در حال توصیف تاریخ تصوف بوده و فقط توصیف آنچه که در عالم اسلام اتقاق افتاده است را بیان نموده است و نقدهای خویش را به جریان تصوف بیان ننمودهاند و در کتابهای دیگر خویش، نقدهایش را در حیطه اعتقادی و عملی بر این جریان بیان داشته است و این سایتها، با گزینش یک بخش از مطالب استاد دچار اشتباه فاحش شدهاند. پس این ادعا که استاد را تایید کننده تمام صوفیه می داند، ادعای بدون دلیل و خطا می باشد.
ای کاش این افراد مقدمه کتاب مورد بحث را با دقت مطالعه مینمودند تا دچار چنین سخن نسنجیدهای نشوند، زیرا استاد در آنجا بیان مینماید این مسلک دارای اشکالات متعددی است و مینویسند: «عرفا و متصوفه هرچند يک انشعاب مذهبى در اسلام تلقى نمیشوند ... در عين حال يک گروه وابسته و بهم پيوسته اجتماعى هستند. يک سلسله افكار و انديشهها و حتى آداب مخصوص در معاشرتها و لباس پوشيدنها و احياناً آرايش سر و صورت و سكونت در خانقاهها و غيره، به آنها به عنوان يك فرقه مخصوص مذهبى و اجتماعى رنگ مخصوص داده و مىدهد و البته همواره- خصوصاً در ميان شيعه- عرفايى بوده و هستند كه هيچ امتياز ظاهرى با ديگران ندارند و در عين حال عميقاً اهل سير و سلوك عرفانى مىباشند و در حقيقت عرفاى حقيقى اين طبقهاند نه گروههايى كه صدها آداب از خود اختراع كرده و بدعتها ايجاد كردهاند.»[2] عبارات استاد بیان کننده این مسئله میباشد که متصوفه برای مسلک خویش آداب مخصوصی ایجاد نمودهاند به همین علت این گروهها ، از منظر او عارف حقیقی نمیباشند و فقط عدهای خاص را که مقید به دستورات دینی هستند عارف واقعی میداند.
در لابه لای دیگر مباحث این کتاب، استاد بیان مینماید که این کتاب، متکفل پرداختن به تصوف به عنوان يک علم و يك شاخه از شاخههاى فرهنگ اسلامى نظر دارد، نه به عنوان يك روش و طريقه كه فرقهاى اجتماعى پيرو آن هستند، به این خاطر در این کتاب به نقدهای پیرامون این مسلک نپرداختهاند ولی در آثار دیگر استاد نقدهای جدی را به جریان تصوف، مطرح شده است.
[1]. حسن بن على عليه السلام، التفسير المنسوب إلى الإمام الحسن العسكري عليه السلام، مدرسة الإمام المهدي؛ قم، چاپ: اول، 1409 ق، ص: 345.
[2]. آيت الله شهيد مطهرى، مجموعه آثار شهيد مطهرى، صدرا - تهران، چاپ: هشتم، 1377، جلد 23، ص26.
افزودن نظر جدید