مقایسه نظر تصوف و اسلام در مورد انسان کامل
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ موضوع انسان کامل یکی از مهمترین مسائل اعتقادیست که در مباحث عرفانی مورد بررسی قرار گرفته است. متصوفه برای انسان کامل ویژگیهایی بیان مینمایند و این ویژگیها باید با مبانی دینی سنجیده شود تا صحت آنها مشخص شود.
باید توجه داشت که اصطلاح انسان کامل در متون دینی وارد نشده و اولین بار توسط ابن عربی به کار گرفته شده و بعد از او به وسیله شاگردانش در کتابهای متصوفه رواج پیدا نموده است.[1] ولی طبق نظر استاد مطهری در متون دینی عناوینی همچون مسلمان کامل یا مومن کامل وجود دارد که میتوان بر انسان کامل منطبق دانست.
استاد مطهری در تعریف انسان کامل از منظر متصوفه، به این نکته اشاره مینماید که آنها کمال انسان را در عشق به ذات حق میدانند و در این راستا عقل انسان را تحقیر میکنند و به عقل، اهمیت نمیدهند و آن را مانع سیر خویش میبینند. نهایت سیر انسان در تصوف این است که عین خدا شود. « توحید آنها وحدت وجود، است توحیدی است که اگر انسان به آنجا برسد همه چیز شکل [ حرفی و غیراصیل] پیدا میکند. در این مکتب انسان کامل در آخر عین خدا میشود؛ اصلاً انسان کامل حقیقی، خودِ خداست و هر انسانی که انسان کامل میشود از خودش فانی میشود و به خدا میرسد.»[2]
استاد مطهری معتقد است راهی که مکتب تصوف، برای رسیدن انسان به مقام انسان کامل معرفی میکند، اصلاح و تهذیب نفس و توجه به خداوند با عزلت نشینی و انجام ریاضتهای غیرشرعی است. هرچه بیشتر انسان به خدا توجه کند و هرچه بیشتر توجه به غیر خدا را از ذهن خود دور کند و هرچه بیشتر به درون خود فرو رود و هرچه ارتباط خود را از بیرون بیشتر قطع کند، به مقام انسان کامل نزدیکتر میشود. این طرز تفکر افراطی در بین متصوفه باعث ایجاد اشکالات متعددی از جمله تحقیر عقل، درونگرائی مطلق و نفسکشی در این شیوه سلوکی میشود که این امور، هیچگونه تناسبی با تعالیم ناب اهل بیت (علیهم السلام) ندارد.
امیرالمومنین (علیه السلام) ریشه افراط در امور را جهالت میداند و میفرماید: «لاَ تَرَى اَلْجَاهِلَ إِلاَّ مُفْرِطاً أَوْ مُفَرِّطاً [3] شخص نادان جز در يكى از دو حالت تندروى و يا كندروى مشاهده نمىشود.» پس این افراط در تهذیب نفس، باعث ایجاد انحرافاتی در بین متصوفه شده است.
باید دقت نمود که در اسلام، تهذیب نفس به هر قیمتی مورد پذیرش نمیباشد، بلکه باید طبق اصولی که توسط معصومین (علیهم السلام) بیان شده، تنظیم شود. همانگونه که در نقلی وجود دارد، عثمان بن مظعون برای تهذیب نفس، تصمیم بر انجام رهبانیت، ترک خوردن گوشت و از بین بردن میل جنسی خویش داشته که با ممانعت پیامبراکرم (صلی الله علیه و آله) مواجهه شد.
امیرالمومنین (علیه السلام) فرمود: «عثمان بن مَظعون، نزد پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) آمد و گفت: ای پیامبر خدا! وسوسه، بر من چیره گشته است؛ امّا دست به هیچ کاری نمیزنم تا اینکه از شما دستور بگیرم. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمود: به چه چیزی وسوسه شدهای، ای عثمان؟ گفت: در این اندیشه ام که زمین گَردی (و رهبانیت سیار) در پیش گیرم. فرمود:زمین گردی مکن؛ زیرا زمین گردی امّت من، مسجدهاست. گفت: و در این اندیشهام که گوشت خوردن را بر خود حرام سازم. پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: «چنین مکن. من خود، گوشت دوست دارم و میخورم. اگر از خدا میخواستم که هر روز به من گوشت بخورانَد، این کار را میکرد. (عثمان بن مَظعون) گفت: و در این اندیشهام که خود را خواجه سازم. (پیامبر خدا (ص)) فرمود: «ای عثمان! از ما نیست کسی که با خود یا هرکس دیگری چنین کند. خواجگی امّت من، روزه است. (عثمان بن مَظعون) گفت: در این اندیشهام که خوله، همسرم، را بر خود، حرام سازم. (پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) فرمود: چنین مکن ـ ای عثمان ـ؛ زیرا بنده مؤمن، هرگاه دست همسرش را بگیرد، خداوند عزوجل، ده حسنه برایش مینویسد و ده گناه از او پاک میکند. چنانچه او را ببوسد، خداوند، صد حسنه برایش مینویسد و صد گناه از او میزداید. هرگاه با او در آمیزد، خداوند، هزار حسنه برایش مینویسد و هزار گناه از او میزداید، و فرشتگان بر ایشان حاضر میشوند. چون غسل کنند، آب بر هر تارِ مویی از آن دو نمیگذرد، مگر آن که خداوند [به ازای هر تارِ مو] یک حسنه برایشان مینویسد و یک گناه میزداید. اگر این، در شبی سرد باشد، خداوند متعال به فرشتگان میفرماید: بنگرید این دو بندهام را که در این شب سرد، غسل کردند، از آن روی که یقین دارند من پروردگار آنان هستم. شما را گواه میگیرم که آن دو را آمرزیدم. پس اگر در این آمیزش، برای آن دو فرزندی بود، آن فرزند، خدمتکار ایشان در بهشت است. آنگاه، پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله) با دستش به سینه عثمان زد و فرمود: ای عثمان! از روش من، روی بر متاب که هرکس از روش من روی برتابد، روز قیامت، فرشتگان، راه را بر او میگیرند و روی او را از حوض من میگردانند.»[4]
در نتیجه باید دقت نمود که لازمه اندیشه انسان کاملی که متصوفه عرضه داشته است، تحقیر عقل و افراط در ریاضات غیر شرعی میباشد که در روایات معصومین (علیهم السلام) مورد نهی واقع شده است و راهی که از معصومین (علیهم السلام) برای رسیدن به مقام مومن کامل در متون دینی بیان شده است، همان راه مستقیمی است که هر روز از خداوند خواهانیم؛ که در آن مسیر قرار بگیریم.
پینوشت:
[1] . مطهری ،مرتضی انسان کامل، انشارات صدرا، آذر 1367، ص 12.
[2]. همان، ص 108.
[3]. شريف الرضى، محمد بن حسين، نهج البلاغة (للصبحي صالح)، هجرت، قم، اول، 1414، ص479.
[4]. ابن حيون، نعمان بن محمد مغربى، دعائم الإسلام، ج ۲، ص ۱۹۰، ح ۶۸۸.
افزودن نظر جدید