تصوف
یکی از مهمترین کارهایی که ائمه اطهار (ع) در جهت روشنگری نسبت به انحراف تصوف انجام دادند، معرفی چهره واقعی صوفیان زمان خود بود. حسن بصری اولین نفری بود که توسط حضرت علی (ع) بهعنوان انسانی به ظاهر مذهبی ولی منحرف و به عنوان سامری امت معرفی شد. همچنین ائمه اطهار (ع) از ابوهاشم کوفی و سفیان ثوری به عنوان دیگر صوفیان منحرف و بدعت گذار نام بردند.
در طول تاریخ همواره عملکرد مردم و علما مورد اعتراض صوفیان بوده است. حتی ائمه اطهار (ع) نیز از اعتراضات مکرر آنها در امان نمادند. چنانچه حسن بصری عملکرد امام علی (ع) در جنگ جمل را زیر سؤال برد و سفیان ثوری چندین بار عملکرد امام صادق (ع) را خلاف سیره و روش رسول خدا (ص) خواند. امام رضا (ع) نیز از دیگر ائمهای است که مورد طعن و اعتراض صوفیان واقع شده است.
اقطاب دراویش گنابادی مدعی نیابت خاصه از امام زمان (عج) هستند و ادعا میکنند که سلسله اقطاب آنها با واسطه به امام زمان (عج) میرسد و آنها در عصر غیبت کبری موظف به دستگیری در امور قلبی و عرفانی و گرفتن بیعت، برای حضرت و به نیابت از ایشان هستند. اما مصطفی آزمایش در سخنانی منکر نیابت خاصه در عصر غیبت کبری شده است و قائل به نیابت عامه ای میشود که آنهم در مورد فقها است.
شیخ دراویش گنابادی در اعتراض به طرح ساماندهی فضای مجازی با تفسیر بهرأی، بهصورت غیرمستقیم جمهوری اسلامی ایران را طاغوت خواند. وی طاغوت را کسی میداند که میخواهد انسان را به تقلید و اطاعت کورکورانه وادار کند. درحالی وی چنین ادعایی در مورد جمهوری اسلامی دارد که تبعیت محض و اطاعت کورکورانه مریدان از قطب، از اصول اساسی در تصوف است.
مولوی ازجمله صوفیانی است که همانند هم مسلکان خود در مکتب تصوف، نگاه نقادانهای به عزاداری و گریه بر امام حسین (علیه السلام) دارد. علامه جعفری این اشعار مولوی را به نقد کشیده و معتقد است که واقعه به این عظیمی، نباید با نگاه عاطفی و احساسی مورد تحقیر قرار گیرد. وی معتقد است که مولوی دو موضوع فرد و اجتماع را، در این داستان به هم مخلوط نموده و به نتیجه نادرستی رسیده است.
مصطفی آزمایش، طاغوت را به شخص منعکننده از شنیدن اقوال و اجبار کننده به تقلید تفسیر کرده و بهنوعی ریشه تقلید را زده است. همچنین وی معتقد است که اصل قرآن و خردورزی بر این است که انسان باید به هر سخنی گوش دهد. اما نهتنها آیات قرآن و کلام اهلبیت (ع) بلکه حتی عقل نیز چنین اجازهای را برای شنیدن هر سخن را به هر انسان عاقل منصف نداده و آنها را به رعایت حریمهای الهی فراخوانده است.
مصطفی آزمایش شیخ دراویش گنابادی با تفسیر به رأی در مذمت تقلید سخن راند و تقلید کردن را به قافله شتری تشبیه کرد که پشت سر شتر اول که توسط ساربان مهار شده است حرکت میکنند. در حالی وی با تفسیر به رأی خود "طاغوت" را کسی خوانده است که دیگران را به تقلید وادار میکند که کلمه طاغوت به مظاهر شرک و کفر تفسیر شده است.
در قرن چهارم واقعهای بهوقوع پیوست که نقطه عطف برای تصوف بود و آن ایجاد اوّلین خانقاه است. اندکاندک صوفیان هرکجا رفتند، خانقاهی ساختند. صوفیه با تغییر محل عبادت خود از مسجد به خانقاه، در حقیقت راه خود را از دین و شریعت محمدی (صلی الله علیه و آله) که با محوریت مسجد به حیات خود ادامه میدهد، جدا کرده و کمکم همانند تافتهای جدا بافته از آموزههای اسلامی دور شدند.
یکی از ابزارهایی که دشمنان برای تغییر در اسلام استفاده کردند، حمایت از تصوف و دراویش بوده است. زیرا دشمنان اسلام به دنبال اسلامی هستند که سیاست در آن نقشی نداشته باشد و از این نظر، تصوف بهترین گزینه است. چراکه با شعار انزواگزینی از زیر بار مسئولیتهای اجتماعی، سیاسی و عمل به وظایف خویش در برابر دیگر مسلمانان و مقابله با دشمنان اسلام شانه خالی میکنند.
اقطاب دراویش گنابادی ادعا میکنند که جنید بغدادی نائب امام زمان (عج) برای دستگیری و گرفتن بیعت در غیبت کبری بوده است ولی نورعلی تابنده نهتنها او را نائب امام زمان (عج) بلکه او را یکی از نواب اربعه معرفی میکند. اما مصطفی آزمایش درست برخلاف همه اقطاب این فرقه خصوصا نورعلی تابنده، بحث نیابت خاصه را تمام شده میداند و به نوعی نیابت جنید بغدادی از امام زمان (عج) را منکر میشود.
درحالی محمد اسماعیل صلاحی در سالگرد وفات محمدکاظم تنباکوفروش اصفهانی ملقب به سعادت علیشاه وی را قطبی عالم و دانشمند و مسلط به ادبیات عرب معرفی میکند که صاحب رساله سعادتیه در کتاب خود، چندین بار سعادت علیشاه را شخصی عامی و بیسواد معرفی میکند که رقبای وی در جانشینی رحمت علیشاه همین بیسوادی وی را بهانه قرار داده بودند.
یکی از رسوم صوفیان که در متصوفه قدیم بسیار رایج بوده، گدایی است. درحالی که دراویش و بزرگان صوفیه، فقر را افتخاری برای خود و وسیلهای برای سیروسلوک الیالله میدانستند، شاهد آن هستیم که به یکباره برخی از اقطاب فرقه دراویش گنابادی حاضر به تحمل فقرا در جمع خود نیستند و حتی از جمع آوری کمک برای نیازمندان در مجالس خویش ممانعت میکنند.
هنوز هم هستند دراویشی که از روزگار خوشی که در سلطنت ستمشاهی داشتند میگویند و هنوز هم به آنها اظهار ارادت می کنند. صلاحی بارها در سخنان خویش شاه را اعلیحضرت خوانده و در جدیدترین صحبت خویش به دنبال تطهیر چهره ضد دین رضاخان بوده و مدعی است که کتاب پند صالح به سفارش رضاخان نوشته شده است! درحالی که بی دینی رضاخان شهره آفاق است.
مصطفی آزمایش شیخ دراویش گنابادی ادعا میکند که نورعلی تابنده اختیار و اراده کافی برای انتخاب جانشین را نداشته است، لذا فرمانهای ایشان را نمیتوان نص صحیحی دانست. وی این مسئله را به مسئله ولایت ائمه اطهار (علیهم السلام) و غیبت امام زمان (عج) تشبیه و مقایسه کرده و به نوعی حکومت اموی و عباسی را به حکومت فعلی ایران تشبیه کرده است.