معرفی صوفیان منحرف توسط ائمه اطهار (ع)
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ برخی ادعا میکنند که دراویش و متصوفه از همان قرون اول، رابطه خوبی با ائمه اطهار (علیهم السلام) داشتند و آنها را از شاگردان خاص ائمه اطهار (علیهم السلام) میدانند. خود متصوفه نیز در ادعایی بزرگ، سلسله خویش را به ائمه اطهار (علیهم السلام) میرسانند و ادعای نیابت از ایشان را دارند. چنانچه در بین سلاسل صوفی، نام برخی از ائمه اطهار (علیهم السلام) بهعنوان درویش و شیخ این سلسله دیده میشود. اما واقعیت امر این است که ائمه اطهار (علیهم السلام) که از انحرافات و کجرویهای صوفیان و از نیت شوم آنها مطلع بودند از همان آغاز تصوف و آغاز انحرافات آنها، به مبارزه با آنها برخواستند و به دنبال برملا کردن چهره واقعی ایشان و آشکار کردن هدف و نیت آنها بودند، تا مردم را از افتادن در ورطه انحراف و کج روی دور سازند.
یکی از مهمترین کارهایی که ائمه اطهار (علیهم السلام) در جهت روشنگری نسبت به انحرافی بزرگ به نام تصوف، انجام دادند، معرفی چهره واقعی آن افراد به عموم مردم و جامعه بود. اولین نفری که در شکلگیری و بهوجود آمدن تصوف، نقش بسزایی داشت حسن بصری بود که حضرت علی (علیه السلام) چهره واقعی او را برای همگان برملا کرد. در زمان حکومت امیرالمؤمنین (علیه السلام) حسن بصری، جوان بود. بعد از پایان جنگ جمل و فتح بصره، هنگامیکه حضرت امیر (علیه السلام) در هیاهوی مردم و موج جمعیت وارد بصره میشدند؛ در لا بلای مردم، جوانی را دیدند که قلم و پوستی به دست گرفته و چیزهایی را که امام میفرمایند را یادداشت میکند، حضرت با صدای بلند خطاب به او صدا زدند؛ چه میکنی؟! حسن بصری جواب داد: آثار شما را یادداشت میکنم، که پس از شما برای مردم بازگو کنم. امام (علیه السلام) اینجا جملهای را فرمودند که جالب و قابل توجّه است!! حضرت فرمودند: مردم! آگاه باشید که هر ملتی یک سامری دارد که با تزویر خود و با چهره مذهبیاش، جامعه را از مسیر واقعی خودش منحرف میکند و این «حسن بصری» سامری این اُمّت است! و تنها تفاوتش با سامری زمان موسی کلیم (علیه السلام) این است؛ که او میگفت: «لامساس= کسی با من تماس نگیرد» و این میگوید: (لاقتال= مبارزه با حکومت جنایتکار بنیامیه غلط است.» [1] درنتیجه امام (علیه السلام) برای روشنگری مردم و جلوگیری از افتادن در وادی انحراف، حسن بصری را که از موافقان حکومت بنیامیه و از مخالفین مبارزه با بنیامیه بود [2] را در جمع مردم معرفی و او را انسانی با ظاهری مذهبی ولی منحرف معرفی کرد.
ابوهاشم کوفی صوفی دومین نفری است که ائمه اطهار (علیهم السلام) او را بهعنوان صوفی منحرف و بدعتگذار به مردم معرفی کردند. امام حسن عسکری (علیه السلام) درباره ابوهاشم کوفی میفرمایند: «سُئل جدّی أبو عبداللَّه جعفر بن محمّد (علیهما السلام) عن حال عثمان بن شریک الصوفی أبی هاشم الکـــوفی، فقال: «إنّه کان فاسد العقیدة جدّاً، وهو الذی ابتدع مذهباً یقال له: التصوّف، وجعله مفرّاً لعقیدته الخبیثة [3] از جدم امام صادق (علیه السلام) از حال عثمان بن شریک کوفی سؤال شد، ایشان فرمودند: او جداً فاسد العقیده است و کسی است که مذهبی را به نام تصوف بنیان نهاد تا مفری برای عقیده خبیث خود قرار داده باشد.»
سفیان ثوری نیز سومین نفری است که از او بهعنوان یک صوفی منحرف و صدّ عن سبیل الله یاد و معرفی شده است. کما اینکه کُلِینی به سند معتبر از «سدیر صیرفی» روایت کرده که: «روزی از مسجد بیرون میآمدم و امام باقر (علیه السلام) داخل مسجد میشد، حضرت دست مرا گرفت، و رو به کعبه نمود و فرمود: ای سدیر! مردم از جانب خداوند مأمور شدهاند که بیایند و این خانه را طواف کنند و به نزد ما آیند و ولایت خود را بر ما عرضه نمایند. سپس فرمود: ای سدیر میخواهی کسانی را که مردم را از دین خدا جلوگیری میکنند به تو نشان دهم؟ آنگاه به ابوحنیفه و سفیان که در مسجد حلقه زده بودند، نگریست و فرمود: اینها کسانی هستند که بدون هدایت از جانب خداوند و سندی آشکار، از دین خدا جلوگیری میکنند. اگر این پلیدان در خانههای خود بنشینند و مردم را گمراه نکنند، مردم بهسوی ما میآیند و ما ایشان را از جانب خدا و رسول خبر میدهیم» [4]
پینوشت:
[1]. قمی، شیخ عباس، سفینه البحار، 1414 ق، ج ا، ص 262
[2]. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان، ج 2، ص 246
[3]. شیخ حر عاملی، الاثنی عشریه، انصاریان، 1390، ص 33
[4]. كلينى، محمد بن يعقوب بن اسحاق، الكافي (ط - دارالحديث)، 15جلد، دار الحديث - قم، چاپ: اول، ق1429. ج2 ؛ ص309
افزودن نظر جدید