سعادت علیشاه قطب بیسواد سلسله نعمت اللهیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ محمد اسماعیل صلاحی مدعی قطبیت فرقه صوفیه گنابادی در سالگرد وفات یکی از اقطاب این فرقه به نام محمدکاظم تنباکوفروش اصفهانی، ملقب به سعادت علیشاه به تشریح موقعیت وی در زمان قطبیتش پرداخت. صلاحی در این سخنان، اگرچه در اعترافی تلخ، اقبال مریدان رحمت علیشاه به سعادت علیشاه را بسیار بسیار ناچیز و کمتر از یک درصد اعلام میکند ولی در عوض، سعی میکند بر روی بزرگترین نقطه ضعف سعادت علیشاه که بیسوادی وی است، سرپوش گذاشته و سعادت علیشاه را شخصی عالم و دانشمند معرفی کند. صلاحی در دفاع از سعادت علیشاه میگوید: «حضرت سعادت علیشاه سعی داشتند که افراد خالص مخلص را جذب کنند. بعد از رحلت رحمت علیشاه 99 درصد مریدان به عموی رحمت علیشاه روی آوردند و تجدید بیعت کردند با ایشان بهعنوان جانشین رحمت علیشاه و کمتر از یک درصد، خدمت سعادت علیشاه آمدند. اینها افراد خالص و مخلص بودند خیلی محدود. درواقع جناب سعادت علیشاه واسطهای بود و امانتداری بود که امانت الهی را به دست اهلش یعنی سلطان علیشاه برساند. خود آن حضرت ظهور و بروزی و خروجی از خودشان نداشتند، بااینکه عالم و دانشمند بودند و هم علوم باطنی را اشراف داشتند و هم مطالعات زیاد فلسفی و عرفانی داشتند. ولی سعی داشتند خود را عامی نشان دهند ... و خود را در زمره علما نگیرند، هرچند عالم و ملا بودند و در علوم ادبیات و عربی کمال تبحر را داشتند.»
اما آنچه صلاحی از سعادت علیشاه میگوید با واقعیت، فرسنگها فاصله دارد. زیرا محمدکاظم اصفهانی در اوایل جوانی به تجارت اشتغال داشت و بهطور کامل بیسواد بود و خواندن و نوشتن بلد نبود، ولی از جوانی در کنار مست علیشاه و در سفرها ملازم و خدمتکار وی بود و پس از مرگ مست علیشاه در سال 1253 نقش خدمتکار قطب بعدی یعنی رحمت علیشاه شیرازی را داشت و به همین جهت بدون برخورداری از بهرهٔ علمی و عرفانی در سال 1271 بهعنوان شیخ خطهٔ اصفهان معرفی و در سال 1276 ه ق با لقب سعادت علیشاه به جانشینی رحمت علیشاه انتخاب شد، پس از مرگ رحمت علیشاه، رابطهٔ این قطب بیسواد با دربار قاجار بسیار صمیمی بود، بهنحویکه محمدشاه قاجار به او لقب "طاووس العرفاء" را داد.
دروغگویی محمد اسماعیل صلاحی درباره سعادت علیشاه از آنجا فاش و آشکار میشود که صلاحی اگرچه درباره نحوه مرگ سعادت علیشاه به نقلقول عبدالغفار اصفهانی صاحب رساله سعادتیه استناد میکند، ولی نقلقول وی درباره بیسوادی سعادت علیشاه را که در همین کتاب آمده است را نادیده میگیرد. عبدالغفار اصفهانی در همین کتاب مینویسد: «چون سعادت علیشاه به علوم دینی رایج زمان خود آشنایی نداشت مورد حسد بعضی که کمال معنوی را در فضل ظاهری میپنداشتند واقع شد.» [1] جالب اینکه صاحب رساله سعادتیه از اقوام سعادت علیشاه است و درباره اولین دیدار ملاسلطان گنابادی با سعادت علیشاه مینویسد: «همچنین به هنگام اولین ملاقات جناب حاج ملاسلطان محمد با جناب آقای سعادت علیشاه، ایشان از آقای سعادت علیشاه معنی حدیث «السعید سعیدٌ فی بطن امّه و الشقی فی بطن امّه» را میپرسند. ایشان (سعادت علیشاه) جواب میدهند: «من که سواد صوری و اطلاعات علمی ندارم، ولی گمان میکنم مراد فی بطن الولایه باشد.» [2]
وی درجایی دیگر از این کتاب نیز اعتراف میکند که بیسوادی سعادت علیشاه موجب بهانه دیگر مدعیان جانشینی رحمت علیشاه نیز بوده است. چنانچه مینویسد: «در زمان طاووس العرفاء منور علیشاه و حاج میرزا حسن صفی علیشاه، ادعای قطبیت کردند و با بهانه قرار دادن بیسوادی طاووس العرفا مقام عرفانی او را منکر شدند.» [3] صاحب این کتاب سعی میکند با اشاره به شعر حافظ، بیسوادی قطب را با امّی بودن انبیاء توجیه کند و ضمن نقل سخنان صفی علیشاه در اعتراض به بیسوادی سعادت علیشاه مینویسد: «خدا بیامرزد حاج محمدکاظم اصفهانی را، آدم بیعلم و بیاطلاعی بود و به قول صاحب الطرائق حضرتش امّی بود و این امر بر دیگران که به لحاظ علوم ظاهری و موقعیت اجتماعی دارای تشخیص بودند، ناگوار بود که از او تبعیت کنند.» [4]
پینوشت:
[1]. اصفهانی، عبدالغفار، رساله سعادتیه، نشر حقیقت، 1372، ص 7
[2]. همان، ص 11
[3]. همان، ص 28
[4]. همان
افزودن نظر جدید