نقد علامه جعفری بر اشعار مولوی درباره گریه بر امام حسین (ع)

  • 1400/06/23 - 13:55
مولوی ازجمله صوفیانی است که همانند هم مسلکان خود در مکتب تصوف، نگاه نقادانه‌ای به عزاداری و گریه بر امام حسین (علیه السلام) دارد. علامه جعفری این اشعار مولوی را به نقد کشیده و معتقد است که واقعه به این عظیمی، نباید با نگاه عاطفی و احساسی مورد تحقیر قرار گیرد. وی معتقد است که مولوی دو موضوع فرد و اجتماع را، در این داستان به هم مخلوط نموده و به نتیجه نادرستی رسیده است.
علامه جعفری، امام حسین (ع)، گریه, اشعار مولوی, عزاداری بر حسین (ع)

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مولوی شاعر پرآوازه صوفی، همانند هم‌مسلکان خود در مکتب تصوف، نوع نگاه خود به عزاداری و گریه بر امام حسین (علیه السلام) را در کتاب مثنوی معنوی به نگارش درآورده است. وی ابتدا در دفتر سوم مثنوی و سپس در دفتر ششم در قالب حکایتی به ترسیم عزاداری امام حسین (علیه السلام) پرداخته و سپس آن را به نقد کشیده است.

روز عاشورا همه اهل حلب /// باب انطاکیه اندر تا به شب
گرد آید مرد و زن جمعی عظیم /// ماتم آن خاندان دارد مقیم
ناله و نوحه کند اندر بکا /// شیعه عاشورا برای کربلا
بشمرند آن ظلم‌ها و امتحان /// کز یزید و شمر دید آن خاندان
نعره‌هاشان می‌رود در ویل و وشت /// پر همی گردد همه صحرا و دشت
همچنین در دفتر ششم:
گفت آری لیک کو دور یزید /// کی بدست این غم چه دیر اینجا رسید
چشم کوران آن خسارت را بدید /// گوش کران آن حکایت را شنید
خفته بودستید تا اکنون شما /// که کنون جامه دریدیت از عزا
پس عزا بر خود کنید ای خفتگان /// زانکه بد مرگی است این خواب گران [1]

عالم بزرگ شیعه حضرت آیت‌الله علامه محمدتقی جعفری از بزرگان و فیلسوفانی است که به اشعار مولوی درباره امام حسین (علیه السلام) و ورود ایشان به کربلا و گریه بر ایشان واکنش نشان داده و اشعار ایشان را به نقد کشیده است. علامه جعفری در کتاب خویش در نقد اشعار مولوی می‌نویسد: «جلال‌الدین به مردم می‌گوید: بروید به حال خودتان گریه کنید، زیرا که در خواب سنگینی فرورفته‌اید. گمان نمی‌کنم عاقل باایمانی پیدا شود و این حقیقت را که خواب‌های سنگین ما، سزاوار هزاران گریه‌ها است، تأملی داشته باشد. این حقیقت را از حق تعالی شنیده‌ام که فرموده است: «فلیَضحکوا قلیلاً و لْیَبکوُا کثیراً جزاءً بما کانوا یکسبون [توبه / 82] کمی بخندند و بایستی زیاد بگریند، زیرا مجازات اندوخته‌های آنان چنین است.» [2]

علامه جعفری این نوع نگاه تحقیرآمیز به گریه و عزای برای حضرت را مورد نقد قرار داده و معتقد است که با نگاه عاطفی و احساساتی نباید این واقعه عظیم را تحقیر کرد. وی دراین‌باره می‌نویسد: «این حقیقت را هم نباید فراموش کنیم که گریه و ناله بر حسین (علیه‌السلام) جنبهٔ عاطفی و معمولی ندارد که مورد تحقیر مافوق عاطفه و احساسات قرار بگیرد، زیرا روشن است که خاک تیرهٔ گور، آن‌هم با گذشت سیزده قرن و اندی، عاطفه طبیعی و گریه‌هایی را که از احساسات طبیعی فوران می‌کند، خاموش می‌کند، چنان‌که در مرگ پدران و فرزندان خود می‌بینیم. بلکه این گریه‌ایست به حال حق و عدالت، که دستخوش هوای نفس یزید نابکار و پیروانش گشته است. بگذارید دفاع انسان‌ها از حق و عدالت در صورت اشک تحول آور از اعماق جانشان برآید، تا آشکار شود که حق و عدالت از اعماق جان‌ها سرچشمه می‌گیرد. نه از رسوم و قراردادهای اعتباری و صوری و زودگذر.

اگر گذشتن و انقراض حادثهٔ کربلا، بتواند دلیلی به عدم لزوم یادبود آن داستان باشد، حتی جلال‌الدین هم نمی‌تواند بگوید: تنها به حال خود گریه کنید، زیرا چنان‌که داستان خونین کربلا گذشته و به سلسلهٔ ابدیت پیوسته است. هم‌چنین تبهکاری‌ها و گنه‌کاری‌های ما نیز به‌حکم:
 هر نفس، نو می‌شـود دنیـا و مـــا *** بـی‌خبـر، از نـو شـدن انـدر بقــا
عمر همچونِ جوی نـو، نو می‌رسد *** مستمــری مـی‌نمایـد در جســد
 گذشته و به پشت پرده طبیعت خزیده است، دیگر جایی برای گریه نمی‌ماند.

اگر بگویید: گریه توأم با توبه و بازگشت، کثیفی‌ها و لجن‌های روح را شستشو می‌دهد، می‌گوییم: گریه بر داستان نینوا نیز کثافت‌ها و لجن‌هایی را که به روی انسان و انسانیت با دست تبهکاران کشیده می‌شود، شستشو می‌کند. ممکن است شما موضوع گذشتن تبهکاری‌ها و گناهان را با، این مطلب رد کنید، که زشتی‌ها و معاصی در اعماق جان آدمی رسوب می‌کند و می‌ماند، لذا برای زدودن آن، احتیاج به گریه و زاری و توبه داریم، ما همین مطلب را دربارهٔ داستان امام حسین (علیه‌السلام) پیش می‌کشیم و می‌گوییم: درست است که قصهٔ کربلا، قرون متمادی است که از پیش چشمان انسان‌ها گذشته است، اما وجدان تاریخ، این حادثه را که حیات آفرین انسانی است، در اعماق خود حفظ نموده و تعیین ردیف خود را در این کارزار مستمر، هر انسان در تمام زندگانی‌اش خواهان است.

جلال‌الدین دو موضوع فرد و اجتماع را، در این داستان به هم مخلوط نموده و به نتیجه نادرستی رسیده است. زیرا گریه فرد به حال خود، موقعی امکان‌پذیر است که احساس لزوم عده‌ای از اصول و قوانین برای تکامل روحی برای او ثابت شود و سپس به انحرافش از آن اصول، غمناک و گریان شود، اگر داستان امام حسین (علیه‌السلام) را بیشتر مورد دقت قرار بدهیم خواهیم دید که حمایت امام حسین (علیه‌السلام) از آن اصول و قوانین برای اجتماع بود که او را به کشته شدن، آن‌هم با آن وضع فجیع که روزگاران مثلش را نشان نمی‌دهد، کشاند. پس گریه فرد، فرعی از گریه به حال آن انسان‌ها است. که برای آنان ضرورت رشد و کمال روحی تثبیت شده است. [3]

تاریخ اسلام نشان می‌دهد که گریه و عزاداری بر حضرت، سیره و روش اهل‌بیت (علیهم السلام) بوده و برپایی عزاداری و گریه بر حضرت، همواره مورد تأکید ایشان و علما بوده است و این نشان از عظمت و اهمیت این موضوع دارد. لذا اگر امری عادی و معمولی بود هیچ‌گاه اهل‌بیت (علیهم السلام) شیعیان خویش را توصیه و سفارش به گریه و عزاداری نمی‌کردند.

پی‌نوشت:
[1]. مولوی، مثنوی، سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران، ۱۳۷۳، چاپ اول، ص ۸۴۶
[2]. محمد تقی جعفری، تفسیر و نقد و تحلیل مثنوى جلال الدین محمد مولوى، انتشارات اسلامی، تهران، ۱۳۵۳ ش، ج ۱۳، ص ۳۰۷
[3]. همان، ص ۳۱۸

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.