تفسیر غلط مصطفی آزمایش از یستمعون القول فیتبعون أحسنه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ مصطفی آزمایش شیخ دراویش گنابادی که مدعی است توانایی تفسیر قرآن را دارد، در تفسیر آیه: «وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یعْبُدُوهَا [زمر / 17] و کسانی که از پرستیدن طاغوت [یعنی بتها، اربابان کفر و شیطانهای سرکش] دوری کردند» سپس آیه: «الَّذِینَ یسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ [زمر / 18] آن بندگانی که سخن بشنوند و به نیکوتر آن عمل کنند، آنان هستند که خدا آنها را (به لطف خاص خود) هدایت فرموده و هم آنان به حقیقت خردمندان عالماند.» گفت: «نخستین ویژگی که قران برای رسیدن به مقام أُولُوالْأَلْبَابِ ذکر میکند: کسانی هستند که اجتناب میکنند از پیروی طاغوت. طاغوت کیست؟ کسی که تو را منع میکند از استماع قول و میگوید باید تقلید کنی و میگوید تو باید پیروی کورکورانه کنی و وظیفه تو اطاعت مطلق است. طاغوت آنکسی که میگوید تو نباید به صحبت فلان شخص، گوش کنی، این طاغوت است. حالا هرکسی هست میخواهد باشد این طاغوت است. بشناسش این دارد خلاف قرآن و خردورزی و اصل اندیشیدن صحبت میکند و میخواهد انسان را به یک موجود مسخ شده، تبدیل کند که وظیفهاش فقط تقلید و اطاعت کورکورانه است.». [1]
اولاً این تفسیر از طاغوت اشتباه است و مفسرین طاغوت را به مصادیق شرک و کفر (بتها، اربابان کفر و شیطانهای سرکش) معنا و تفسیر کردهاند. [2]
ثانیاً مصطفی آزمایش، طاغوت را به شخص منعکننده از شنیدن اقوال و اجبار کننده به تقلید تفسیر کرده و بهنوعی ریشه تقلید را زده است. همچنین وی معتقد است که اصل قرآن و اصل خردورزی بر این است که انسان باید به هر سخنی گوش دهد و منع انسان، از گوش دادن به سخنان دیگران مخالف قرآن و مخالف خردورزی است. اما این تفسیر و این اعتقاد، خلاف قرآن کریم و روایات ائمه اطهار (علیهم السلام) است. چنانچه امام صادق (علیه السلام) میفرماید: «خداوند بر گوش نیز چیزهایی واجب کرده است، و آن این است که نخست گوشهای خود را از آنچه پروردگار حرام کرده است بازدارد، و از منهیات دوری کند، و به سخنانی که مورد خشم خداوند میگردد گوش فرا ندهد [و از لهویات و شنیدن سخنان بیفایده خودداری نماید]. خداوند در قرآن فرمود: و خداوند [این حکم را] در قرآن بر شما نازل کرده که هرگاه بشنوید افرادی آیات خدا را انکار و استهزا میکنند، با آنها ننشینید تا به سخن دیگری بپردازند!. (نساء/۱۴۰) امّا خداوند، آن موردی را که بهواسطهٔ فراموشی، اشتباه کند را استثناء کرده و فرمود: و اگر شیطان از یاد تو ببرد، هرگز پس از یاد آمدن با این جمعیت ستمگر منشین!. (انعام/۶۸) و فرمود: فَبَشِّرْ عِبادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُولئِکَ الَّذِینَ هَداهُمُ اللهُ وَ أُولئِکَ هُمْ أُولُوا الْأَلْباب. این بود آنچه خداوند بر گوش واجب کرده که باید، از گوش فرادادن به آنچه که شنیدنش حلال نیست اجتناب کند و اینها عمل گوش میباشد. [و ایمان گوش محسوب میشود] و آن جزئی از ایمان است. [3] لذا بنابراین روایت، گوش دادن به هر سخنی لازم و صحیح نیست و ائمه اطهار (علیهم السلام) نیز ما را از شنیدن هر سخنی منع کردهاند.
ثالثاً همچنین آیه: یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ در صورتی میتواند دلیلی بر شنیدن همه سخنان حتی سخنان انحرافی و غلط باشد که «آل» در «القول»، برای استغراق باشد که در این صورت مفهوم آیه چنین خواهد بود: «بشارت باد بر بندگانی که به همه سخنان یا سخن همگان، (اعم از هادی و گمراه) گوش فراداده و نیکوترین آنها را برمیگزینند.» درحالیکه اینچنین نیست و آیات و روایات، دایره شمول آیه را محدود کردهاند. چنانچه آیاتی همچون آیه: «وَ إِذَا سَمِعُواْ اللَّغْوَ أَعْرَضُواْ عَنْه [قصص / 55] و [مؤمنان] چون سخن لغوی بشنوند، از آن روی میگردانند. یا آیاتی همچون آیه 140 سوره نساء و 68 انعام و آیه 3 سوره مؤمنون نشان میدهند که خداوند حتی برای شنیدن، نیز حریم قرار داده و همه انسانها را از شنیدن سخنان لغو، بیهوده و انحرافی و خلاف و ... بر حذر داشته است.
همچنین ابو بصیر از امام صادق علیه السلام درباره تفسیر آیه «الذین یستمعون القول» پرسید؛ امام فرمود: «مقصود از کسانی که سخن را میشنوند و پیروی احسن میکنند، تسلیمشدگان در برابر اهلبیت علیهم السلام هستند که هرگاه حدیثی را بشنوند، بدون کموکاست آن را حفظ و نقل میکنند.» [4] لذا باید گفت که نهتنها آیات قرآن و کلام اهلبیت (علیهم السّلام) بلکه حتی عقل نیز چنین اجازهای را برای شنیدن هر سخن (و یا سخن هر کس) را به هر انسان عاقل منصف نداده و آنها را به رعایت حریمهای الهی حتی در استماع سخنان دیگران فراخوانده است.
پینوشت:
[1]. صفحه شخصی مصطفی آزمایش در فضای مجازی، 14/ 5/ 1400
[2]. ترجمه انصاریان
[3]. برازش، علیرضا، تفسیر اهلبیت علیهم السلام، نشر امیرکبیر، تهران، 1394، ج ۱۳، ص ۲۰۶
[4]. شیخ کلینی، الکافی، نشر دار الکتب الإسلامیه، تهران، 1407 ق، ج ۱، ص ۳۹۱
افزودن نظر جدید