سایر مسائل
سید حسین موسوی زنجانی تصور کرده که حدیث «سلسلة الذهب» انسان را از عمل به قرآن و سنت بازمیدارد؛ در حالی که حدیث «سلسلةالذهب» امامت حضرات معصومین علیهمالسلام را راه صحیح رسیدن به توحید معرفی میکند.
سید حسین موسوی زنجانی، مدعی شده حدیث «سلسلةالذهب» ساخته صوفیه بوده؛ در صورتی که شیخ صدوق رحمةاللهعلیه این حدیث را با ذکر اسناد مختلف نقل کرده، پس سخن موسوی زنجانی ادعای بدون دلیلی است.
یکی از راه های شناختن افراد، کسب اطلاعات دقیق از زندگی آنها می باشد. زندگی نامه سلطان محمد گنابادی نشان دهنده روند شگل گیری شخصیت اوست و می توان با دانستن زندگی نامه او بخصوص دوران جذب به تصوف و زمان قطبیت او، میزان اعتبار اطلاعات نادرستی که در بعضی از سایت ها در مورد او منتشر شده است را به درستی درک نمود.
طبق نظر صوفیه متولی شریعت، مجتهدان و عالمان دینی هستند و اقطاب صوفیه متولی طریقت می باشند. لذا اقطاب صوفیه نباید در امور فقهی اظهار نظر کنند چون در حیطه وظایف آنها نیست. نورعلی تابنده درباره استهلال ماه رمضان اظهار نظری داشته که ملاک در فهمیدن اولین روز ماه، رویت ماه نیست؛ در صورتی که روایات اهل بیت(ع) ملاک را رؤیت ماه می دانند.
با پیدایش تصوف در بین مسلمانان، معصومین(ع) به نقد آنها پرداخته اند. بعد از عصر معصومین(ع)، تصوف رشد بیشتری پیدا کرد. در اینجا بود که عالمان دینی وظیفه خود دیدند که در نقد تصوف دست به قلم شده و انحرافات آنها را برای مردم روشن کرده تا در دام آنها نیفتند.
برخی از مردم از این جمله علامه حسن زاده که می گوید: «الهی شکرت که از تقلید رستم و به تحقیق پیوستم» برداشت درستی نداشته و گمان کردند که تقلید کار درستی نیست. درحالی که این سخن علامه حسن زاد آملی و این گونه سخنان از عرفای شیعه دارای تفسیر و تاویلات خاصی است و سخن ایشان در جهت تقبیح و تحقیر مسئله تقلید نیست. بلکه نشان دهنده گذر از مرحله ای و رفتن به مرحله بالاتر دارد.
محمد اسماعیل صلاحی ادعای امامت خود را مسئله ای شخصی نمی داند و معتقد است که طبق فرهنگ، عقاید و روایات، سلسله امامت به 12 نفر ختم نمی شود و این سخن را به کتاب مکتب در فرآیند تکامل نسبت می دهد. اما این مسئله نه جزء مسلمات شیعه، بلکه جزء مسلمات برخی از فرقه های صوفیه است و مستند کردن این ادعا به نویسنده این کتاب دروغ محض است.
صلاحی قطب خود خوانده دراویش گنابادی که چند روز پیش ادله ای برای ادعای امامت خود ذکر کرده بود وقتی با نقد و روشنگری ما روبرو شد به این مسئله واکنش نشان داد و نه تنها ادعای امامت خود را تکذیب نکرد بلکه برای آن دلایلی از جمله اینکه امامت منحصر در 12 نفر نیست را ذکر کرد.
همواره تصوف و حمایت از آن ازجمله ابزارهای دشمنان اسلام برای ایجاد تغییر در ماهیت دین و استحاله اسلام بوده است. نویسنده و تحلیلگر غربی فاش میکند که یکی از هفت هدف دنیای غرب برای موفق شدن در دنیای اسلام، کمک به بازگشت تصوف به این جوامع است. زیرا دشمنان اسلام به دنبال اسلامی هستند که سیاست در آن نقشی نداشته باشد و از این نظر، تصوف بهترین گزینه است.
بی توجهی به سیاست، اصلی انکار ناپذیر در تصوف بود که به تدریج به ورطه فراموشی سپرده شد و صوفیان به مناصب سیاسی و مملکتی روی آوردند. کما اینکه صوفیان در قاره آفریقا بعضاً از جایگاه اجتماعی و سیاسی ویژه ای برخوردار هستند. فرقه سنوسیه یکی از فرقه های متأثر از سلفیت و مورد حمایت وهابیت است که رنگ و بوی سلفی به خودگرفته اند.
محمد اسماعیل صلاحی از مدعیان قطبیت در فرقه دراویش گنابادی با خلط دو موضوع متفاوت، یعنی عرفان و تصوف مدعی است که تنها راه شناخت اسلام، عرفان و تصوف است. وی نامه حضرت امام خمینی (ره) به گورباچف و نام بردن از ابن عربی را به عنوان شاهد مدعای خویش ذکر کرده است.
حمایت از فرقههای درویشی در کنار حمایت از جریان بهائیت، نواندیشان غرب زده ازجمله راهکارهای دشمنان برای ایجاد تغییر در تفکر اسلامی و به انحراف کشاندن مذهب تشیع است. با تأکیدی که سردمداران نظام سلطه در نوشته ها و گفته های خویش بر حمایت از این جریان و کمک به رشد و گسترش آن در جامعه اسلامی کردند، به طور قطع تصوف معاصر، یکی از ابزارهای غرب در گستره جنگ نرم است.
محمد اسماعیل صلاحی درحالی آلوده شدن به سیاست و مادیات را سبب به انحطاط رفتن درویشی میداند که نورعلی تابنده در عین حالی که دم از ممنوعیت ورود به سیاست می زد ولی غرق در سیاست بود و با احزاب و سیاسیون اصلاح طلب، نشست و برخواست داشت. خود او نیز روابط تنگاتنگی با اصلاح طلبان داشت و بعد از مرگ نورعلی تابنده نیز بارها در مسائل سیاسی دخالت کرده است.
هنوز هم هستند دراویشی که از روزگار خوشی که در سلطنت ستمشاهی داشتند میگویند و هنوز هم به آنها اظهار ارادت می کنند. صلاحی بارها در سخنان خویش شاه را اعلیحضرت خوانده و در جدیدترین صحبت خویش به دنبال تطهیر چهره ضد دین رضاخان بوده و مدعی است که کتاب پند صالح به سفارش رضاخان نوشته شده است! درحالی که بی دینی رضاخان شهره آفاق است.