اهل حق

روزه عملی است که در ادیان آسمانی از جایگاه خاصی برخوردار است. آیینهای خود ساخته به تبعیت از ادیان آسمانی این عملی الهی را در چارچوب اعمال خود گنجاندهاند، اما وقتی در بیان علت برای آن برآمدند، خرافاتی باور نکردنی به جای دلیل آن عمل به مخاطب عرضه میکنند. یکی از فرقههای خودساخته اهلحق است که دلایل عجیبی برای روزه خود بیان کرده است.

از اقدامات وبدعت های سلطان اسحاق دستور گرفتن سه روز روزه معروف به "روزه قولتاس"، به شکرانه نجات تعداری از یاران خود به تمامی افراد اهل حق است. این روزه که بدون هیچ پشتوانه شرعی و وحیانی بر اهل حق واجب شده است در اواخر فصل زمستان کُردی انجام می گیرد.

برخی از نویسندگان گذشته اهل حق در ذکر داستانهای دینی جانب انصاف را رعایت نکرده و برخلاف روند حاکم، داستانهای عوامانه را به جای حکایتهای اصیل معرفی کردهاند. همین امر سبب شده اعتنا به منابع متنی اهل حق کاسته شود و نویسندگان اهل حق را به مهملگویی متهم کنند.

در باورهای فرقه اهل حق در ارتباط با زندگی پس از مرگ به دو دیدگاه متفاوت اشاره شده است، از طرفی بهگونهای از تناسخ معتقدند و از طرفی دیگر اعتقاد به محشر و معاد نیز در متون این فرقه دیده میشود.

با بررسی مطالبی که درباره سیادت از سوی بزرگان فرقه اهل حق اظهار شده است، معلوم میشود که سیادت در مرام اهل حق مبنای مشخصی ندارد، چرا که گاهی با خواب دیدن سید میشود و گاهی دیگران برای او خواب میبینند. گاهی نیز با مراسم مخصوص و غیره سید میگردند.

فرقه اهل حق در کلام خود به حضرت علی (ع) اظهار محبت میکنند ولی بسیاری از آموزهها و اعمال مذهبی این فرقه با سیره عملی و رهنمودهای آن حضرت بیگانه بوده و حتی گاهی این آموزهها با فرهنگ علوی در تضاد است.

حضرت علی (ع) در میان فرقه اهل حق از قداستی والا برخوردار است. میتوان منشأ این قداست را از نگاه این فرقه در چند امر جستجو کرد، که مهمترین این مبانی، عقیده حلول میباشد.

شخص پرستی یکی از آسیبهای جدی در فرقه اهل حق است. در این فرقه افرادی را چنان تشخص دادهاند که آنها را تا مقام الوهیت بالا برده و سخنان آنها را در حکم وحی منزل تلقی میکنند. این در حالی است که کرامت و قداست این اغلب افراد ریشه در افسانهها داشته و در هیچ یک از منابع تاریخی و متون دینی نامی از این افراد برده نشده است.

از جمله روشهای جذب افراد و تسلط بر آنها توسط برخی از رهبران فرقههای انحرافی، روی آوردن به سحر، جادو و امور خارقالعاده و علوم غریبه است که گاهی برای فریب افراد، از این امور بهعنوان عرفان یاد میکنند.

در عرفانهای کاذب و فرقههای انحرافی نگاهی متناقض به موضوع تمایلات جنسی مشاهده میشود از طرفی برخی از آنها پیروان خود را از غلتیدن در مسائل جنسی، حتی به شکل حلال آن بازداشتهاند از طرفی دیگر برخی دیگر از فرقهها، آلودگی به روابط آزاد جنسی را عامل رشد میدانند.

آموزههای فرقههای انحرافی سرشار از تعارضها و مخالفتها با شریعت الهی و احکام عقلی است؛ از طرفی این تعارضها و مخالفتها برای افراد عادی نیز قابل درک و فهم است، به همین جهت، به شیوه مخفی کاری روی آوردهاند.

فرقههای انحرافی با ادعاهای عرفانی و معنوی به دنبال جذب مخاطب هستند، اگر چه این ادعاها بهظاهر پسندیده جلوه میکنند؛ اما با تطبیق آنها با اصول عرفان توحیدی، درمییابیم که شعاری بیش نیستند و چه بسا عرفانهای کاذب و القائات شیطانی در این فرقهها بهعنوان عرفان ناب به پیروان عرضه گردد.

از جمله روشهای تبلیغی فرقه های انحرافی برای جذب افراد به فرقه و بستن باب تفکر و اندیشه به روی پیروان خود، ترویج و جانبداری از نظریه کثرت گرایی دینی و صراطهای مستقیم است.

از نشانههای عرفانهای کاذب و فرقههای انحرافی بیتوجهی به احکام شرعی و تکالیف الهی به بهانههای مختلف از جمله پوسته انگاری شریعت است با این توجیه که شریعت پوسته و حقیقت مغز آن است و هر گاه به مغز رسیدیم دیگر نیازی به پوست نداریم و آن را دور میاندازیم.