سیر تاریخی تاکنون
فرقه اهل حق، به نامهای مختلفی خوانده میشود که «اهل حق» و «یارسان» دو نام مشهور برای این فرقه است. یارسان واژه مرکبی است که در متون این فرقه به دو معنای یاران حق و نیز معنای یاران سلطان اسحاق تعریف شده است.
فرقه اهل حق از یازده خاندان مختلف شکل گرفته است. پیشینه و چگونگی شکل گیری خاندان های اهل حق را باید در منابع این فرقه جستجو کرد؛ چرا که در هیچ کتب معتبر تاریخی به این موضوع اشاره ای نشده است. بر اساس منابع اهل حق پایه گذاری این خاندان ها شخص سلطان اسحاق می باشد.
با توجه به التقاطی بودن آراء و عقاید فرقه اهل حق و خاستگاه جغرافیایی آن به نظر می رسد می توان ریشه ها و درون مایه های اصلی عقاید اهل حق را در آموزه های ایران باستان از جمله آیین مهرپرستی جستجو کرد. تکریم خورشید که در میترائیسم نماد مهر و در نزد اهل حق نماد قدرت مطلق و یا جایگاه حضرت حق است، همچنین عقد اخوتی که در اهل حق میان یارسان بسته می شود، همانند پیمانی است که میان مهرپرستان برقرار بود.
برخی از نو اهل حقها تحت عنوان "یارسانیها"، داعیه استقلال مسلک اهل حق از سایر ادیان مخصوصاً دین مبین اسلام را دارند. اما بررسی محتوای برخی از کتابهای منسوب به فرقه اهل حق مثل کتاب "تذکرةالاعلی"، سخن آنان را رد میکند.
از تطبیق مبانی اعتقادی آیین یاری با برخی از نحلهها و فرق غالی روشن میشود وجه اشتراک غلات و آیین یاری، در موضوعاتی مانند: "ظهور و تجلی"، "دونادون" و "حلول" امری غیرقابلانکار است و پیشینه اعتقادی غلات، گویای این واقعیت است که رد پای آرای زرتشتی، مجوسی و مانویی در آن هویدا است.
در برخی از متون فرقه اهل حق، آمده است که بزرگان این فرقه، پیرو دین «نُصیر» هستند. در اینکه نصیر کیست، در منابع مطالعاتی اهل حق دو شخصیت ذکرشده است؛ شخصیت اول: نصیر، غلام امیرالمؤمنین علی(ع) و شخصیت دوم: محمد بن نصیر نمیری، که هردو از غلات شیعه بودهاند. بنابراین نظریه دین مستقل اهل حق، صحیح نیست.
بنا بر افسانههای اهل حق سلطان اسحاق بعد از فوت پدر خود، به خاطر اختلافاتی که با برادران ناتنی خود داشت همراه با چند نفر از یارانش، مورد تعقیب برادران خود با سپاهی از ایلات کرُد، بنام «چِیچَک»، قرار میگیرد درحالیکه اصل وجود چنین سپاهی به عقیده از پژوهشگران مورد تردید است.
اغلب یارسانیان که خود را مسلمان میدانند درباره ظهور آیین یارسان بر این باورند که بعد از ظهور آخرین پیامبر الهی که شریعت کامل گردید خداوند متعال در برخی از عارفان تجلی پیداکرده است که به دوره حقیقت معروف است و رهآورد آن آیین یارسان است.
در رد ادعای کسانی که اهل حق را دینی مستقل میدانند باید گفت: تمامی آثار اهل حق مربوط به دوران اسلامی است، هرچند که بسیاری از عقاید اهل حق بر اساس اساطیر افسانهای استوار است، اما این نکته نمیتواند دین مستقل اهل حق را اثبات کند. بلکه اهل حق ادامه فِرق غالی شیعه است که در طول تاریخ و در سیر تطور خود بهصورت ساختار فعلی درآمده است.
«رشید شهمردان» و برخی دیگر از نویسندگان بر زرتشتی بودن اهل حق، تأکید دارند و برای مدعای خود به وجود برخی از اندیشههای باستانی در میان پیروان فرقه اهل حق وعدم پایبندی آنان به آدابورسوم اسلامی استناد میکنند و حالآنکه اهل حق علیرغم عدم پایبندی به برخی از اندیشههای اسلامی منکر اصل آنان نیستند و توجه به آدابورسوم ایرانی نمیتواند زرتشتی بودن اهل حق را اثبات کند.
گروهی نوظهور در فرقه اهل حق موسوم به "یارسانیزم" یا "یارسانیها" معتقد هستند که اهل حق دینی مستقل از سایر ادیان مخصوصاً دین مبین اسلام است. درحالیکه احیاگر و مُقنن این فرقه "سلطان اسحاق برزنجهای" پیرو مذهب اهل سنت و فقه شافعی و تحت تأثیر گروهی از غلات نُصیری بوده است.
اهل حق بنا بر دفاتر و آثار آیینی خود، معتقد هستند که مجموعه عقاید اهل حق توسط حضرت علی (ع) به یارانش آموختهشده و سپس سینهبهسینه تا امروز نقلشده است و این عقیده، خط بطلانی است بر کسانی که معتقد هستند، اهل حق دینی مستقل از اسلام است.
در اهل حق چهار اصل از خلاقی "راستی، پاکی، نیستی و ردا" وجود دارد. اغلب کلام دانان اهل حق این چهار رکن را برگرفته نیاز شعار"گفتار نیک، کردار نیک و پندار نیک" در دین زرتشت تلقی میکنند و وجود این آموزهها را دستاویز ارتباط تنگبین اهل حق و زرتشت قرار دادهاند و حالآنکه این اصول در آمار و مفاهیم بین این دو مسلک متفاوت است.
سلطان اسحاق برزنجهای که مُقنن و مجدد مسلک اهل حق است اقداماتی در این فرقه ایجاد کرد که منجر به تشکیلاتی شدن این مسلک شد. آنچه از قرائن و شواهد پیداست اقدامات سلطان اسحاق محصول تفکر و اندیشه خود او بوده است نه اینکه متأثر از ادیان پیش از اسلام باشد.