چهره های شاخص اهل حق
نام اصلی "نورعلی الهی" پایهگذار جریان "مکتب" در فرقه اهل حق، "فتحالله" ملقب به "کوچ علی" است که بنا بر داستانسرائی و عوام فریبی که نورعلی الهی بیان میکند، تغییر پیدا کرده است و او مدعی است که سلطان اسحاق روح سیدی را به پیکر او وارد کرده است.
نورعلی الهی مدعی است که نامش توسط سلطان اسحاق برزنجهای از «فتحالله» ملقب به «کوچ علی» به «سید نورعلی» تغییر پیداکرده است و هریک از بندهای نام او -نورعلی- مستفاد و منطبق با یکی از آیات الهی در قرآن کریم است که از طرف خداوند به خاندان او عطا گردیده است.
مهمترین شخصیت در فرقه اهل حق سلطان اسحاق برزنجهای است که در میان سرسپردگان به این فرقه در تاریخ تولد و وفات سلطان اسحاق اختلافنظر وجود دارد. سلطان اسحاق که در خانوادهای پیرو مذهب اهل سنت با گرایش به تصوف به دنیا آمده بود بعد از مرگ پدر از کردستان عراق به کردستان ایران مهاجرت نمود و قوانینی را در اهل حق وضع نموده است که تا امروز اهل حق به آن پایبند هستند.
شیخ صفیالدین اردبیلی جد پادشاهان صفوی در اهل حق جایگاه خاصی دارد.آنان معتقد هستند که شیخ صفیالدین ملقب به "صفیله"، بعدازاینکه دوازده سال شاگردی شیخ زاهد گیلانی را نمود، به دستور استاد خود، بهرسم طریقت برای بستن کمر، در سال 687 هجری قمری به "پِردیور" مسافرت نمود و به سلطان اسحاق پیوست.
بهرام الهی مسند نشین فعلی جریان مکتب، نه تنها پایبندی به آدابورسوم فرقه اهل حق ندارد، بلکه با تفکرهای خاص پدر خود نیز که منجر به ایجاد جریان مکتب در فرقه اهل حق شد فاصله فراوانی گرفته است. او در اوایل دهه شصت و در پی آشوبهایی که توسط مریدان او به پا شد به کشور فرانسه رفت وهم اکنون در آنجا مستقر است.
بعد از مرگ نورعلی الهی دراویش و پیروان جریان مکتب به خواهر او که پیرزنی سالخورده و نابینا به نام " ملک جان نعمتی" مشهور به "شیخ جانی" و "حضرت شیخ" روی آورده و او را واسطه فیض و راهنمای خود قراردادند. شیخ جانی در اواخر عمر خود توسط برادرزادهاش به کشور فرانسه رفت و در آنجا درگذشت.
نورعلی الهی بعد از چند سال ریاضت، با کنار گذاشتن یکباره آن، به مسائل اجتماعی واداری روی آورد، الهی علت روی آوردن خود به مسائل اجتماعی را دستور سلطان اسحاق میداند. نورعلی الهی در طول مدت فعالیت اجتماعی واداری خود در اداره ثبتاحوال و امور قضائی در سمتها گوناگون و شهرهای مختلف کشور فعالیت نموده است.
نورعلی الهی بنیانگذار جریان مکتب دو دوره متضاد در زندگی خود داشته است. یکی از این دوران دوره ریاضت کشیدن اوست که دوازده سال به طول انجامید. وی در این دوران بنابر ادعای خود ریاضتهای مختلف کشیده و همراه با تعدادی از دراویش به تهران می آید و گیسوان خود را بلند میکند و شروع به ریاضت میکند.
نعمتالله جیحونآبادی یکی از بزرگان خاندان شاه حیاسی است که در روستای جیحونآباد متولد شد. وی بعد از اینکه مدتی در شهر کرمانشاه به تحصیل پرداخت به جیحون آباد بازگشت و شروع به تدوین کتابهای مختلف نمود که مهمترین آنها " حق الحقایق یا شاهنامه حقیقت است" که در آن بسیاری از از اسرار مگو فرقه اهل حق را به زبان فارسی به نظم در آورد.
یکی از شخصیتهای مورد توجه در فرقه اهل حق "حساو" معروف به "حضرت داود" است. بنابر باور اهل حق او دون ومظهر "داود کوسوار" از یاران خاص سلطان اسحاق ویکی از "هفتن" است. اعتقاد اهل حق در باره این شخص وجود عقیده باطل تناسخ را در فرقه اهل حق نمایان می کند.
یاران قولتاس هفت نفر از یاران سلطان اسحاق هستند که از منطقه آذربایجان به سمت پردیور حرکت می کنند ودر اطراف کوه شاهو شروع به شکایت می کنند که بنابر افسانههای اهل حق به اذن سلطان اسحاق سه روز ایشان زیر برف وکولاک می مانند وبعد از سه روز توسط سلطان اسحاق نجات پیدا می کنند.
قوشچی اوغلی یکی از شخصیت های مهم و افسانه ای در فرقه اهل حق در قرن های نهم ودهم هجری قمری است. بنابر باور اهل حق، قوشچی اوغلی مظهر و دَون "پیربنیامین" یکی از هفتن است که بعد از سلطان اسحاق و در زمان شاه ابراهیم به صورت کر ولال به دنیا آمد وبه دست او شفا گرفت.
یکی از شخصیتهای مهم در فرقه اهل حق مخصوصا خاندان آتش بیگی "محمد بیگ" است او نهمین حکمران حکومت محلی مشعشعیان در خوزستان است که مورد غضب شاه صفی قرار می گیرد و به اطراف مراغه مهاجرت میکند. بنابر منابع اهل حق او با گرد آوردن اهل حقها و صوفیان منطقه آذربایجان، مقدمات تشکیل خاندان آتش بیگی در فرقه اهل حق را فراهم میسازد.
یکی از شخصیتهای مهم در فرقه اهل حق که درباره نحوه تولد و زندگی او افسانه سازیهای متعدد صورت گرفته است "شاه ویس قلی" ملقب به قرمزی است. بنابر باور اهل حق او پنجمین مظهر الهی است که در قرنهای نهم و دهم هجری قمری از پرچم داران فعالیت اهل حق بعد از سلطان اسحاق بوده است.