معرفی شخصیت سلطان اسحاق
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب– بر اساس اعتقاد پیروان آئین اهل حق و تمامی نویسندگان و محققان در این حوزه، "سلطان اسحاق برزنجهای" ملقب به"صاحب کرم" مهمترین شخصیت در پایهگذاری، رهبری و توسعه مسلک اهل حق، بوده است. در اندیشه اهل حق، سلطان اسحاق جایگاه ویژهای دارد بهگونهای که باردارشدن مادر وی و تولدش اعجاز آمیز است. مقام مظهریت یافت و قوانین وی مورد قبول تمامی شاخههای اهل حق، است. پدر سلطان اسحاق، "شیخ عیسی برزنجهای" فرزند "بابا علی همدانی" و مادرش "خاتون دایرک " نام دارد. [نامه سرانجام، ص 16]
خانواده سلطان اسحاق و خود او پیرو مذهب اهل سنت و فقه شافعی با گرایش به صوفیان قادریه و نقشبندیه بودند و خود سلطان اسحاق نیز علاوه بر اینکه تمایل به تصوف داشت، تحت تاثیر گروهی از نصیریان که در کردستان عراق حضور داشتند بود.[ نامه سرانجام، ص 16؛ مقدمهای بر دین و روان با تأکید بر اهل حق، ص 192 ] اهل حق در تاریخ تولد و درگذشت سلطان اسحاق بشدت اختلاف دارند.[ تاریخ و فلسفه سرانجام، ص 183] سلطان اسحاق بعد از مهاجرت از روستای پدری خود، در منطقه "پردیور" مستقر شد و قوانینی را وضع کرد که اهل حق تا امروز به آن پایبند هستند.
پینوشت:
صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام یا کلام خزانه یکی از متون کهن یارستان، چاپ اول، تهران، هیرمند 1375، ص 16
طاهری، طیب، تاریخ و فلسفه ی سرانجام، فرهنگ یارسان شرحی بر نحلههای فکری و اعتقادی در کردستان، اقلیم کردستان عراق، اربیل، موکریانی، 2009، ص 183
فرخ منش، صحبت، مقدمهای بر دین و روان با تأکید بر اهل حق، ص 192، چاپ اول، تهران، مؤلف، 1382، ص 192
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب– بر اساس اعتقاد پیروان آئین اهل حق و تمامی نویسندگان و محققان در این حوزه، "سلطان اسحاق برزنجهای" با تلفظهای کُردی "سَهاک– سحاک"و "صَهاک– صحاک" ملقب به "صاحب کرم" مهمترین شخصیت در پایهگذاری، رهبری و توسعه مسلک اهل حق، بوده است. در اندیشه اهل حق، سلطان اسحاق جایگاه ویژهای دارد بهگونهای که باردارشدن مادر وی و تولدش اعجاز آمیز است. مقام مظهریت یافت و قوانین وی مورد قبول تمامی اهل حق است. پدر سلطان اسحاق "شیخ عیسی برزنجه ای" فرزند "بابا علی همدانی" و مادرش "خاتون دایرک" نام دارد.[1] در این مجال به بررسی، پیشینه خانوادگی، سیر تطور زندگی و اقدامات سلطان اسحاق خواهیم پرداخت:
پیشینه خانوادگی سلطان اسحاق:
پیشینه خانوادگی سلطان اسحاق برزنجه ای نشانگر این است که پدر او "شیخ عیسی" یا "سید عیسی" از اهل سنت و پیرو سلسلهی صوفیه نقشبندیه و قادریه بوده است و اجازه ارشاد داشته است. پدر سلطان اسحاق در مسجدی بعنوان امام جماعت اقامه نماز مینمود است. [2] سید عیسی همراه برادر خود سید موسی، از همدان عازم حجاز میشوند و بعد از زیارت بیتالله الحرام و مرقد مطهر پیامبر اسلام (صلیالله علیه واله)، درراه بازگشت به همدان به کردستان میروند و در منطقه"برزنجه" که مکانی خوش آبوهوا بوده است مستقر میشوند. شیخ عیسی در این منطقه با دختر شخصی بنام "شیخ خالد" ازدواج نموده که حاصل این ازدواج یازده یا دوازده فرزند است. شیخ عیسی در این منطقه اقامه جماعت نماز مینمود و مشغول به تدریس معارف اسلامی، خواندن قرآن و عبادت بود. [3]
ازدواج شیخ عیسی با مادر سلطان اسحاق
در منابع اهل حق آمده است که شیخ عیسی در کهولت سن، توسط سه نفر از دروایش که در اندیشه اهل حق از ملائک مقرب الهی بودند به ازدواج با "خاتون دایراک" فرزند "حسین بیگ جاف "یا "حسین بیگ جَلد"، که از بزرگان آن منطقه بوده است، مجاب شد.[4] که حاصل این ازدواج دو فرزند بنام "سلطان اسحاق و" شریف"-در نوجوانی فوت کرد-، بود. [5]
نسب سلطان اسحاق
اکثر منابع اهل حق سلطان اسحاق را از سادات هاشمی، که نسبش به امام موسی کاظم (علیهالسلام) میرسد، معرفی میکنند.[6] اما برخی دیگر نسب او را به امام زینالعابدین(علیهالسلام) میرسانند.[7]
سیر تطور زندگی و اقدامات سلطان اسحاق
سال تولد سلطان اسحاق
منابع اهل حق در سال تولد سلطان اسحاق، اختلاف زیادی دارند. در این منابع به این سالهای اشارهشده است: 445 ،528 ،612، 671، 675، 580، 647، 650، 716 هجری قمری.[8]
نحوه تولد سلطان اسحاق در اندیشه اهل حق
در منابع اهل حق نحوه تولد سلطان اسحاق بهصورت خارقالعاده و افسانهای بیانشده است اما در آن باهم اختلاف دارند و هرکدام بهصورتی آن را نقل کردهاند. مثلا در برخی از منابع آمده است: «چند تن از دراویش به نامهای "بنیامین از شاهوی کردستان، داود از خراسان و پیر موسی از ده نیابه" به انگیزه نوید وجود سلطان بهطرف کردستان عزم سفر کردند و وارد منزل "شیخ عیسی بزرنجهای" که پیرمرد فقیری بود، شدند و از وی درخواست ازدواج دختر "حسین بیگ جَلد" رئیس قبیله، به نام "دایراک"نمودند. شیخ عیسی با اصرار فراوان به خواستگاری رفت و بعد از کشمکشهای زیاد و نشان دادن کرامات مکرر، این ازدواج صورت گرفت. پس از مدتی شهبازی به زمین آمد و به خانه شیخ عیسی رسید و به دهان دایراک رفت و از راه دهان، سلطان اسحاق به وجود آمد.»[9]
دوران کودکی و تحصیلات سلطان اسحاق
در منابع اهل حق از تحصیلات و دوران کودکی سلطان اسحاق سخنی به میان نیامده است و قائل هستند که او یک شبه دارای نور هدایت و تجلی ذات حق گشته است، و نیاز به کسب دانش نداشت زیرابه همهچیز آگاه بوده است. [10] اما صدیق صفیزاده به نقل از یکی از یادداشتهای خطی و کهن دربارهی سلطان اسحاق، که موردقبول عموم اهل حق نیست، میگوید: «قدیمیترین مأخذی که از سلطان اسحاق سخن به میان آورده است، یادداشت خطی کاکارادائی است که احتمال میرود در قرن نهم نوشتهشده باشد. کاکاردائی، تولد سلطان اسحاق را سال 445 هجری قمری ذکر کرده و مینویسد: سلطان اسحاق در اوان کودکی نزد ملا الیاس شهر زوری دانش آموخت و سپس به مدرسه نظامیه بغداد رفت و به تحصیل علوم متداول پرداخت.» [11]
مذهب سلطان اسحاق
سلطان اسحاق برزنجهای" پیرو مذهب اهل سنت و فقه شافعی بوده است و مدتی شاگردی شخصی بنام"ملا الیاس شهر زوری" از علمای قرن هفتم کردستان عراق را نموده است و به شدت تحت تأثیر تصوف -نقشبندیه و قادریه- بود و شاگردی برخی از دراویش سلسله نقشبندیه را کرده است. [12] در شهر زور علیرغم اینکه اکثریت مردم پیرو فقه شافعی بودند، گروهی از غلات نُصیری نیز حضورداشتهاند که سلطان اسحاق با آنان در ارتباط بوده است [13] و از دوران کودکی برخی از گفتارهای او برخلاف رأی پدرش بود. گروهی از اهل سنت نیز معتقد هستند که سلطان اسحاق تا پایان عمر خود بر مذهب اهل سنت شافعی وفادار ماند و صرفاً برای ساماندهی ریاضتهای دراویش تلاش میکرد. [14]
مهاجرت سلطان اسحاق از بزرنجه عراق به پردیور ایران
سلطان اسحاق بعد از وفات پدر، به علت اختلافی که با برادران ناتنی خویش به نامهای "قادر، خدر و سلامت" پیدا کرد، با تعدادی از یاران خود به نامهای پیر موسی، بنیامین، داود، مصطفی و مادر خود از روستای " بَرزَنجه " مهاجرت کرد و بهسوی روستای "شیخان"- در فاصله 40 کیلومتری شهرستان پاوه در استان کرمانشاه- در منطقه "اورامانات" که بعدها به "پِردیور" مشهور شد، مهاجرت نمود و تا پایان عمر در همانجا ماند و به تجدید و تدوین قوانین آئین اهل حق پرداخت. [15]
قانونگذاری و اقدامات سلطان اسحاق
سلطان اسحاق بعد از مهاجرت به ایران، آئین یارستان را تجدید و قوانین و اقداماتی را وضع نمود که تاکنون اهل حق به آن پایبند هستند و شرط بودن در آئین یارستان را عمل به آنها میدانند. که میتوان آنها را در امور ذیل بیان نمود:
1-دستور به گرفتن روزه "مَرنو" و "قَولطاس" به یاران خود.
2-بَنای خاندانهای اهل حق
3-دستور مراسم سرسپردگی (جوز سر شکستن) به یکی از خاندانها
4-انعقاد "جم" و تأسیس "جم خانه"
5-تعیین وظایف پیر و دلیل
6-دستور پرداخت نذرها و نیازها. [16]
درگذشت سلطان اسحاق
در منابع اهل حق آمده است که سلطان اسحاق بین 130 تا 150 سال عمر کرد.[17] اما در سال درگذشت سلطان اسحاق اختلافنظر وجود دارد و نقلهای مختلف درگذشت سلطان را میتوان سالهای: 798 ،588، 628، 912 ،830 و نیمه اول قرن هشتم هجری قمری، اشاره کرد. [18]
مکان دفن سلطان اسحاق
خاندانهای اهل حق باوجود اختلافنظر در مورد سال تولد و وفات سلطان اسحاق، در مورد مکان دفن وی اتفاقنظر دارند. او در روستای "شیخان" از توابع شهر"نوسود" در شهرستان "پاوه" استان کرمانشاه، که به " پِردیور" به معنای آنسوی پل مشهور است، مدفون است. [19]
پینوشت:
[1] صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام یا کلام خزانه یکی از متون کهن یارستان، چاپ اول، تهران، هیرمند 1375، ص16
[2] رستمی، منصور، ظهور دوره حقیقت از نگاه کلام یارسان (اهل حق)، چاپ اول، قم، رسالت یعقوبی، 1396، ص 145؛ طاهری، طیب، تاریخ و فلسفه ی سرانجام، فرهنگ یارسان شرحی بر نحلههای فکری و اعتقادی در کردستان، اقلیم کردستان عراق، اربیل، موکریانی، 2009، ص 176
[3] طاهری، طیب، پیشین، ص175و 177
[4] جیحونآبادی، نعمتالله، حق الحقایق یا شاهنامه حقیقت (تاریخ منظوم بزرگان اهل حق) با مقدمه دکتر محمد مُکری، چاپ دوم، تهران، طهوری، 1361، ص 329 ؛ صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام یا کلام خزانه یکی از متون کهن یارستان، چاپ اول، تهران، هیرمند 1375، ص 17
[5] طاهری، طیب، پیشین، ص 175
[6] صفی زاده صدیق، اهل حق پیران و مشاهیر، چاپ اول، تهران، حروفیه، 1387، ص 128
[7] طاهری، طیب، پیشین، ص 183
[8] طاهری، طیب، پیشین، ص 183؛ افضلی، قاسم، سیری بهسوی خاندان سید محمد گوره سوار از گنجینه سلطان سحاک، ج 1، چاپ اول، عراق اربیل، مرکز تحقیق و نشر مکریانی، 2011 م، ص 75
[9] صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام یا کلام خزانه یکی از متون کهن یارستان، چاپ اول، تهران، هیرمند 1375، ص17
[10] حسینی، سید محمد، دیوان گَوره، چاپ اول، کرمانشاه، باغ نی، 1387، ص10
[11] صفی زاده صدیق، اهل حق پیران و مشاهیر، چاپ اول، تهران، حروفیه، 1387، ص 127
[12] فرخ منش، صحبت، مقدمهای بر دین و روان با تأکید بر اهل حق، ص 192، چاپ اول، تهران، مؤلف، 1382، ص 192
[13] صفی زاده، صدیق، نامه سرانجام یا کلام خزانه یکی از متون کهن یارستان، چاپ اول، تهران، هیرمند 1375، ص 17
[14] فرخ منش، صحبت، پیشین، ص 192
[15] طیبی، حشمتالله، مقاله اهل حق، مجله وحید، شماره 83، 1349، ص 1411
[16] طیبی، حشمتالله، پیشین، ص 1411؛ خدابنده، عبدالله، شناخت فرقه اهل حق، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1382، ص 39
[17] طاهری، طیب، پیشین، ص 186
[18] الهی، نورعلی، برهان الحق، چاپ هشتم، تهران، جیحون، 1373، ص 39؛ صفی زاده صدیق، اهل حق پیران و مشاهیر، چاپ اول، تهران، حروفیه، 1387، ص 127؛ طاهری، طیب، پیشین، ص 183
[19] خدابنده، عبدالله، شناخت فرقه اهل حق، چاپ اول، تهران، امیرکبیر، 1382، ص 36
افزودن نظر جدید