احکام بهائی
یکی از بهائیان آمریکایی با نقل روایتی جعلی میگوید که خوشا به حال کسی که ککهای شهر عکا او را بگزند. یکی از بهائیان حاضر هم به شوخی میگوید که از قضا وقتی عبدالبهاء از عکا به حیفا آمد، کک و آفات را هم با خود آورد. اما پشت این شوخی، حقیقتی عجیب از کثیفی عبدالبهاء و حمام نرفتن سالی به یکبار او نهفته است.
وقتی مقصود از عبادت در بهائیت نه پروردگار بلکه پیامبرنمای بهائی باشد؛ وقتی حتی پیشوایان بهائیت هم به عبادات ساختگی خود تقیدی نداشتند؛ دیگر از پیروان بهائیت چه انتظار می توان داشت؟! پیروانی که بین انسان پرستی و بی تقیّدی یکی را باید انتخاب کنند!
پیشوایان بهائیت با تلفیق منبع وحی الهی و مکاتب فکری بشری، احکام و شریعت ناقصی پدید آوردند که در توجیه آن برای پیروان هر دو قشر عاجز مانده اند! با نگاه به چند نمونه از این احکام، هرچه بیشتر به سُستی شریعت ساختگی بهائیت پی خواهیم برد.
پیشوایان بهائی، با نسخ نجاست و پاکی در اسلام، حکم به پاکی تمامی اشیاء و افراد داده اند. اما به راستی چگونه پیشوایان بهائی بدون رعایت اعتدال در در نجاسات و کثافات، نمی دانستند که امور تکوینی قابل تغییر و تبدیل نیست؟!
بهائیتی که به ظاهر مدعی است طبقه روحانی ندارد، به قلوب تعلّق دارد و احکام اسلامی را منسوخ می داند، این تصور را ایجاد می کند که خمس و زکات در فرقه اش منتفی شده است. اما همین بهائیت با عناوینی جدید، پرداختی قابل توجهی برای مرجعیت سازمانی خود بیت العدل و مبلّغ های تشکیلاتی اش که جایگزین قشر روحانی ادیان دیگر هستند را فراهم کرده است.
تقویم غیرعقلانی بهائیت دارای 9 روز تعطیلی رسمی است که بهائیان از تمامی شغل های خدماتی، امدادی، امنیتی و... منع شده اند. تعطیلات اجباری در این تقویم کپی برداری شده، که اتفاقاً پیشوایان و تشکیلات بهائیت هم پایبندی به آن نداشتند، با هدف تبلیغ بهائیت صورت پذیرفته و هیچ استثنای ضروری را شامل نمی گردد.
چگونه بهائیان ادعای دینی نوین دارند، در حالی که تمام احکام و تعالیم دین مبین اسلام که آن را منسوخ و قدیمی اعلام کرده بودند را با اندکی تغییر غیرمنطقی، به عنوان راه و منش و احکام جدید معرفی کردند؟!
سنّ هَرَم در بهائیت بدین معناست که افراد بالاتر از هفتاد سال از اجرای احکامی چون نماز و روزه معاف میشوند. اما اگر تکالیف پروردگار برای رشد و تعالی بشر وضع شدهاند، دیگر معافیت از آن چه معنی خواهد داشت؟
یکی از ترفندهای رایج مبلّغان بهائی که برای اثبات ضرورت نسخ ادیان قبلی مورد استفاده قرار میدهند، مقایسهی برخی از احکام فقهی و اعتقادی این ادیان با عقل و دستاوردهای علمی است. این در حالیست که ایراد و تمسخر به احکام ادیانی که به دور از تحریف ماندهاند، در واقع ایراد به شارع آنهاست. از طرفی، در حالی بهائیت به ادیان دیگر چنین اشکالاتی میگیرد که خود سرشار از آنها است.
گیاهخواری به بهانهی رعایت حقوق حیوانات، واژههایی است که سالهاست توسط برخی بهائیان، دستمایهای برای تبلیغ مضاعف بهائیت گشته است. شیوهای اقتباسی که عبدالبهاء تلاش نمود آن را در احکام به اصطلاح مدرن بهائیت بگنجاند. این در حالیست که این فلسفهی مَن درآوردی، هیچ مبنای علمی و عقلی نداشته و حتی، پیشوایان بهائی هم خود به آن پایبند نبودهاند!
هیچکدام از ادیان و پیامبران الهی نمادی را به عنوان نشان شریعت خود مطرح نساختهاند. چرا که هدف از ارسال پیامبران، ایجاد حس نزدیکی به خداوند و نه نماد و حزب بازی بوده است. این در حالیست که سران بهائیت به دنبال تشکیلاتی کردن فرقهی خود، نمادهایی را طراحی کرده و با تفاسیر و تبلیغاتی جذاب، سعی در ایجاد جاذبههای ظاهری برای مخاطبان خود دارند.
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس خود، بالا رفتن از منبرها را حرام اعلام کرده و گذاردن تخت روی تخت را به عنوان جایگزین منبر برای سخنرانی مبلّغین فرقهی خود تعیین کرد است. اما بیان این کلمات از سوی پیامبرخواندهی بهائیت، یا نشان جهل او و یا تعصب در برخورد با نمادهای اسلامی دارد!
پیامبرخواندهی بهائیت در کتاب اقدس، نسخ یکی از احکام باب (مبنی بر مجازات نوزده مثقال طلا برای ناراحت کردن اشخاص) را اعلام کرده است. اما به راستی چگونه علیمحمد بابی که ضمن فحاشیهای فراوان دستور به قتلعام تمام مخالفین خود را داده بود، از ناراحت شدن ایشان ابایی نداشت؟! و پیامبرخواندهی بهائی که تا به کجا از اباحهگری باب پیشی گرفت؟!
پیامبرخواندهی بهائیت هنگام تشریع حکم زکات، مدعی شد تفصیل آن را به زودی بیان خواهد کرد. اما احکامی که قرار بود به زودی توسط او بیان شود، در زمان شوقی افندی، به زمانی نامعلوم حواله داده شد! از طرفی چگونه پیشوایان بهائیت علّت نسخ اسلام را احکام قدیمی آن معرفی نمودند در حالی که تمام احکام خود را از آن کپیبرداری ناقص کردهاند؟!