نقد دیدگاه کتاب تشویق السالکین در مورد ذهبیه
.
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ فِرق صوفیه هم مثل سایر فرقهها، دچار انحرافات اعتقادی و عملی میباشند؛ این انحرافات باعث میشود تا مسیر پیشنهادی آنان به سالک، برای رسیدن به معرفت الهی، از جایی غیر از این هدف سر در بیاورد و در اینجاست که شعر جناب سعدی مصداق پیدا میکند:
«ترسم نرسی به کعبه، ای اعرابی کاین ره که تو میروی به ترکستان است»[1]
صاحب کتاب تشویش السالکین، با تأیید فرقههای دیگر صوفیه، نزدیکترین راه برای رسیدن به معرفت الهی را فرقه ذهبیه دانسته و نوشته است: «قرب طرق به معرفت الهی، طريقة حَقّة رَضَوّية ذهبية معروفه مُرتضوی است».[2]
صاحب تشویق السالکین، برای این فرقه، اسامی متعددی ذکر کرده تا به زعم خود جایگاه بالای این فرقه را مطرح نماید. این در حالیست که با دقت در اسامی مطرح شده، جنبهای از انحراف این فرقه بر مخاطب بصیر روشن میشود؛ همین مسئله میتواند قرینهای بر این باشد که کتاب تشویقالسالکین، نمیتواند نوشته شخص دقیقالنظری همچون مجلسی اول رحمهالله باشد. در ادامه، برخی از این اسامی نقل و تحلیل میشوند تا به حقیقت این اشکال، بیشتر نزدیک شویم:
اول: رضویه:
اولین نامی که ذکر مینماید، نام رَضَویه است؛ وجه تسمیه به این نام اینست که به زعم خویش، این فرقه صوفیه به واسطه 39 قطب، به امام رضا علیهالسلام میرسند و به همین خاطر به آنها رضویه گفته میشود.
پس امام رضا علیهالسلام، آخرین امامی است که نامش در بین اقطاب این سلسلة صوفیه آمده است و قطب بعد از امام رضا علیهالسلام، امام جواد علیهالسلام نیست و خرقه به معروف کرخی منتقل میشود. بنابراین، چهار امام بعد از امام رضا علیهالسلام هیچ جایگاهی معنوی در سلسلة الاولیاء ذهبیه ندارند؛ شأن این چهار معصوم علیهمالسلام در حیطه مباحث شریعتی خلاصه شده است و این مسئله، تحقیر شأن این بزرگواران است.
دوم: ذهبیه:
بزرگان ذهبیه، چندین وجه بیان داشتهاند، از جمله ملاحسنعلی خوشنویس اردبیلی، در مقدمه کتاب تحفه عباسیه بیان میکند که ذهببیه از ذهب به معنای طلا گرفته شده است و علت طلا بودن این سلسله، شیعه بودن تمام اقطاب آنها میباشد.[3]
اما با نگاهی مختصر در تاریخچه اقطاب ذهبیه به این نکته خواهیم رسید که در سُنی بودن بعضی از آنها (از جمله جنید بغدادی و احمد غزالی)، شکی نیست و با دقت در گفتار بعضی دیگر از اقطاب، این فرقه همچون علاءالدوله سمنانی میتوان قرائنی پیدا کرد که سُنی بودن او را ثابت کند.
اما علت اصلی نامگذاری این فرقه به ذهبیه را باید در سخن صاحب طرائقالحقائق جست و جو کرد که بیان میدارد: «برزش آبادی در حلقه مریدانِ خواجه اسحاق خَتلانی بود، تا اینکه خواجه اسحاق خرقه پیر خود، میرسیدعلی همدانی را بر تن مرید خود سیدمحمد پوشانید و او را «نوربخش» نامید و بر مسند پیری و ارشاد نشاند. خواجه اسحاق مریدان را به بیعت سیدمحمد فرمان داد، اما برزش آبادی از این کار سرباز زد و خواجه اسحاق پس از آگاهی از تمرد او، گفت: «ذَهَبَ عبدالله (عبدالله رفت)».[4] پس علّت نامگذاری این فرقه به ذهبیه نیز، تمرد عبدالله برزش آبادی از مراد خویش بوده است.
در نتیجه باید توجه کرد که با ریشهیابی دقیق تمام اسامی که برای این فرقه ذکر شده، هیچ گونه فضیلتی برای فرقه ذهبیه پیدا نشده، بلکه هرکدام از این اسامی، بر یکی از نقطههای تاریک این فرقه دلالت میکند.
پینوشت:
[1]. سعدی، گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان، حکایت شمارهٔ ۶.
[2]. برد الیقین (هفده رساله عرفانی)، رساله تشویق السالکین، محمدتقی مجلسی، آیت اشراق، اول، : 1388 ش، ص309.
[3]. مؤذن خراسانی، محمد علی، تحفة عباسی، مقدمه ص6، انس تک، اول، مهر1381.
[4]. محمد معصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ، تهران، ج۲، ص۳۴۴.
افزودن نظر جدید