پرسش و پاسخ
اهل سنت واژهای است که در دوران معاصر، هر مذهبی از آن به نفع خود استفاده میبرد. سلفیه و وهابیت، فقط خود را اهل سنت مینامند، در حالیکه اشاعره و ماتریدیه نیز فقط خود را اهل سنت میدانند. بنابراین واژه اهل سنت دارای کاربردهای متعددی است.
علمای فقه، احمد بن حنبل را فقیه نمیدانستند. حتی خود احمد نیز فقه را بدعت میدانست. بنابراین احمد یا فقیه نیست و یا اگر او را فقیه بنامیم، پایینترین مرتبه فقاهت را داراست.
در پاسخ به این پرسش که علّت حمایت استعمار از جریان بابیت و بهائیت چیست؟! میبایست گفت در دورهای که به رغم درماندگی حکومت در مقابل زیادهخواهی استعمار، شواهد محکمی مبنی بر مقابلهی مردمی با اتکای به دین، با دزدی منابع و اِشغال کشورمان وجود دارد؛ کشورهای استعماری را بر آن داشت تا با ایجاد فرقهها راه را برای نفوذ خود هموار کنند.
سلفیه شیعه را متهم به غلو میکنند. آنان میگویند چون شیعه قائل به عصمت ائمه است، غالی است. این در حالی است که اگر اعتقاد به عصمت غیر پیامبر، غلو باشد، سلفیه نیز غالی هستند، چون قائل به عصمت جمعی صحابه هستند.
نویسندگان بهائی مدعی میشوند که در منابع اسلامی، نصّی دربارهی خاتمیت پیامبر اسلام (صلّی الله علیه و آله) وجود ندارد. این در حالیست که آیات و روایات بسیاری بر خاتمیت پیامبر اسلام تصریح دارند. حتی اگر بر خلاف ظهورات آیات و روایات، تقید آنها را نسبت به انبیای کاذب بپذیریم، از کجا معلوم که بهائیت نیز از ادیان کاذب محسوب نمیشود؟!
به راستی چرا وهّابیت چون به روایتی در فضایل اهلبیت (علیهم السّلام) در منابع و کتابهای مورد قبول خود میرسند که با دلایل قرآنی و روایی به خوبی قابل اثبات است، آن را غلوآمیز و دروغ میپندارند. برای نمونه به دو مورد از مخالفتهای ابن تیمیه با روایات فضایل اشاره میکنیم: سردمدار وهّابیت در کتاب خود وقتی به روایاتی از فضایل اهلبیت (علیهم السّلام) که دو نمونه...
نویسندگان بهائی، مدعی شدند که اعراض مسلمانان از علیمحمد شیرازی، ایرادی به حقانیت او وارد نمیسازند. اما این مطلب موجب اثبات دین بودن بابیت و بهائیت نمیگردد! چرا که مدعیان پیامبری بسیاری پس از پیامبر اسلام آمده که اکثر مسلمانان، آنان را تکذیب کردهاند. با این حال چه فرقی میان علیمحمد شیرازی و سایر مدعیان دروغین وجود دارد؟!
نویسندگان بهائی مدعیاند که انزال دو روزهی کتاب بیان، خود نشانی بر برتری این کتاب بر قرآن است. این در حالیست که ادعای انزال بیان در مدت دو روز، صرفاً ادعایی بیدلیل است. بعلاوه، کتاب آسمانی قرآن، نزول دفعی و یکجا در شب قدر نیز داشته است. همچنین علیمحمد شیرازی موفق به تکمیل کتاب ناقص به ظاهر الهی خود نشد!
نویسندگان بهائی برای اثبات الهی بودن آیین پیشوایان خود، رسوا نشدن آنها به دست خداوند را دلیلی مهم بر حقانیت آنها معرفی میکنند. این در حالیست که اگر خدای تعالی بخواهد در مورد رسوایی مدعیان دروغین طریق جبر را عمل نمایید، که دیگر هدایت اختیاری بشر معنا نخواهد داشت. از طرفی رسوایی هر مدعی دروغینی، بر عهدهی خدای تعالی نیست.
بهائیان مدعیاند همانگونه که مسیحیان با مطالعهی قرآن باید به اسلام ایمان آورند، مسلمانان هم با خواندن نوشتههای حسینعلی نوری، میبایست بهائی گردند. اما حتی با نادیده گرفتن سایر معجزات پیامبر اسلام؛ قبل از انتساب نوشتههایی به خدای سبحان، باید وحیانی بودن آن ثابت شده و این، کار عقل است که با تأمل و تحقیق، حقیقت را دریابد.
آنچه در شبهه عرفان حلقه مطرح شده و بر آن پافشاری میکنند، موجه کردن شرور و ارزش دهی به آن است. تا جایی که طاهری شیطان را موجود مقرب درگاه خداوند و یزید را عامل شناخته شدن امام حسین(سلاماللهعلیه) میداند. زیرا وی براین باور است که انسانهای نیک به واسطهی انسانهای شرور شناخته میشوند...
در دشمنی وهابیت و داعش با اهل بیت هیچ شکی نیست، این دو فرقه منحوس نه تنها از مخالفان اهل بیت میباشند بلکه از مدافعین سرسخت دشمنان اهل بیت هم میباشند. ابن تيميه که از سران وهابیت میباشد در کتاب خود، يزيد بن معاويه را همشان با ساير خلفای مسلمين قرار میدهد و برای اثبات بیگناهی يزيد در حادثه كربلا، کلمات دور از انصافی بیان میکند
احمد الکاتب یکی از شیعیان فریبخوردهای است که متاسفانه گرایش وهّابی پیدا کرد و در راستای اهداف وهابیت، شبهات فراوانی به مذهب و اعتقادات شیعه خصوصا در مورد مهدویت وارد ساخت؛ وی در یکی از شبهاتش میگوید: چرا امام مهدی که غایب است و فلسفه ظهورش برای برپایی عدالت است و در حالیکه امروز دنیا را ظلم فراگرفته، چرا ظهور نمیکند؟
آنچه از کلام خداوند و روایات اهلبیت(علیهمالسلام) برمیآید این است که لعن و نفرین در اسلام جایگاه مختلفی دارد، در بعضی موارد نکوهیده و ناپسند شمرده شده و درجایی دیگر بجا و ابزاری برای دادخواهی به شمار میرود ولی آنچه که طاهری در شبهه عرفان خود در مورد لعن و نفرین از آن یاد میکند، برداشت غلطی از کلام خدا و اهلبیت است.