وهابیت
اختلافهای جزئی در فروعات در میان مذاهب مختلف اسلامی بسیار اما اختلاف مسلمانان وهابیان در مسائل عقیدیت و اصلی است. یکی از این مسائل بحث تبرک جستن و بوسیدن قبر پیامبر اکرم(ص) است که وهابیان به تبع ابن تیمیه آن را بدعت و شرک میدانند ولی خود ابن تیمیه با دیدن حکم جواز احمد بن حنبل نسبت به این موضوع متحیر میماند.
وهّابیت که دست خود را تهی و در برابر مکتب اهلبیت ناتوان هستند در شبکههای ماهوارهای با نیرنگ به برخی از روایات اهلبیت استناد میجویند که یا از نظر سند دچار مشکل است و علمای شیعه نیز بر ضعف سند آن تصریح نموده، یا به بخشی از روایتی که در مقام ردّ اعتقاد باطلی است استناد نموده و بخش دیگر آن را از دید بینندگان مخفی مینمایند.
ریشه اعتقاد وهاّبیت در جسمانیت خداوند برگرفته از روایات بسیار زیادی در صحاح ستّه و دیگر متون روایی معتبر اهلسنت میباشد که اینها همه نتیجه روآوردن به روایات اسرائیلیات و بستن دروازه علم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی امیرمؤمنان علی بن ابی طالب (علیه السّلام) و پشت کردن به اهلبیت (علیهم السّلام) است.
قابل توجه دشمنان به ظاهر مسلمان، کسانیکه خلاف سنت رسول خدا عمل میکنند ومدعی اسلام حقیقی هستند.بدانند که در جنگ با رسول خدا هستند، چون پیامبر اکرم(ص) خطاب به اهل بیت مطهرش «حضرت امیرالمومنین و فاطمه زهراء وحسنین (سلام الله علیهم)» میفرماید: «من با کسیکه شما بجنگید میجنگم وبا آن کس که شما با او آشتی باشید، آشتیم.»
بی شک، دین مبین اسلام، به عنوان کامل ترین و جامع ترین شریعت، در میان سایر ادیان بوده، و دین برگزیده خداوند محسوب می شود. چرا که خداوند می فرماید: «إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلام؛ دين در نزد خدا، اسلام است.» نکته اساسی این است که حقيقت دین «اسلام»، به عنوان دین منتخب الهی، «توحيد» است. که وهابیت در صدد نابودی آن است.
یکی از اتفاقات رخداده در زمان صدر اسلام واقعه مسیلمهی کذاب است. وی که ادعای پیامبری کرد و باعث ارتداد عدهای از مسلمانان شده بود، به آرامی فتنهای بزرگ را در دل جامعه نو پای اسلامی بهوجود میآورد. با برخورد مسلمانان این فتنه از بین رفت؛ اما تحلیل متناقض و شگفت برانگیز محمد بن عبدالوهاب در اینباره خواندنی است.
فرقهی ضاله و منحرف وهابیت از همان بدو پیدایش، تا کنون جنایات بیشماری را انجام داده است. جنایاتی که حتی در کتب تاریخ نویسان وهابی هم، میتوان نمونههایی از آن را یافت. یکی از این نمونهها، هتاکی ایشان نسبت به حرم امن الهی است که برای بار اول که مکه را محاصره کردند، کاری با مردم و ساکنان آن کردند که مجبور به خوردن سگها شدند.
اسلام دین اعتدال است. لذا در هیچ بخشی از بخشهای رفتاری و دستوری اسلام، مسالهی افراط و تندروی تحمل نمی شود. پیامبر اکرم (ص) هماره مسلمانان را به میانه روی و اعتدال حتی در امور دینی مثل نماز، دعوت میکردند. اما سلفی تکفیریها در مسالهی تکفیر آنقدر افراط کردهاند که حتی از احمد بن حنبل، پایه گذار تکفر سلفی هم، جلو زدهاند.
وهابیان بر خلاف تمام فرقههای اسلامی که خداوند را از هر گونه حَد و محدودیّت منزّه میدانند، برای خدا «حدّ» قائلاند و اعتقاد به آن را واجب میدانند و کسانی را که منکر «حدّ» برای خداوند هستند، بدعتگذار، مشرک، کافر و زندیق میخوانند. که علت اساسی انحراف وهابیّت از توحید ناب اسلامی، دوری و فاصله گرفتن از اهلبیت پیامبر است.
دین مبین اسلام، به عنوان یکی از تعالیم اساسیش، هماره بشر را به تعقل و تدبر و استفاده از این نعمت الهی در مورد آیات و نشانههای الهی و حتی تعالیم به جامانده از نبی مکرم اسلام (ص) دعوت کرده است. نعمتی که سلفیان به تقلید از ابن تیمیه آن را نادیده گرفته و با عقل گریزی در واقع قصد دارند با تکیه بر خرافات به دفاع از توحید بپردازند.
ابن ابی الحدید معتزلی در شرح خود بر نهجالبلاغه میگوید: «برخی علمای کلام که قائل به جسمانیت خداوند هستند بر این عقیدهاند که باریتعالی دارای اعضا و جوارح است، سوار بر الاغی میشود، به شکل جوانی کم سنّ و سال که مو بر صورتش نروییده کفشهایی طلایی و فرشی زرّینبافت دارد، سوار بر الاغ، هر شب به زمین میآید.»
دولت بحرین اعلام کرده، شیخ عیسی قاسم، عالم دینی شیعی و فعال سیاسی ـ اجتماعی بحرین، که سابقه تحصیل در حوزه علمیه قم و نجف و شاگردی شهید سید محمدباقر صدر را دارد، را در 6 مرداد 1395، محاکمه میکند، چند تن از علمای بحرین بیانیهای صادر کردند، که اعلام محاکمه آیتالله عیسی قاسم احمد، محاکمه مذهب شیعه است.
طبیعی است که برای خدای وهابیت، باید جا، مکان و خانهای برای سکونت نیز در نظر گرفت تا شاخصههای جسمانیت کامل گردد. از اینرو بخاری از ابوهریره روایت کرده: «از پروردگارم برای ورود به خانه او اجازه میگیرم، به من اجازه ورود داده، چون او را میبینم به سجده افتاده، سرانجام به من اجازه داده میشود که گروهی را شفاعت کنم.»
همیشه در میان اقوام و ملل مختلف و مذاهب گوناگون هستند کسانی که به ناحق القاب و تمجیدهای ناروا نسبت به کسیکه به هیچ وجه لایق آن نیست، نسبت میدهند، آن هم نه بهخاطر خود شخص، بلکه به طمع اغراض دیگر. نمونهی این عمل را میتوان در رفتار و تبلیغات گستردهی وهابیان یافت، که به ناحق و ناروا ابن تیمیه را شیخ السلام معرفی میکنند.