تشکیلات صوفیه
نمونهای از مظلومنمایی و وجههسازی این فرقه، خاطرهایست که سردبیر سایت خبری سلسله گنابادیه از دیدار خیالی خود و سردار جانباز ابولفتوح میگوید. شخصی که به گفته وی جانباز جنگ تحمیلی ونماینده ادوار مختلف مجلس شورای اسلامی بوده !!! و پس از فاجعهی گلستان هفتم درباره اوضاع نامناسب دراویش و مشکلاتشان با او به درددل پرداخته است!
با ادعای قطبیت محمد اسماعیل صلاحی گویا سلسله نعمت اللهی دوباره شاهد انقطاع و انشعابی جدید در خود خواهد بود و ما در یکزمان، شاهد دو مدعی قطبیت در این سلسله خواهیم بود. قطبیتی که بی شباهت به ادعای قطبیت صفی علیشاه نیست و هر دو بعد از پذیرش قطبیت رقیبان با چرخش از مواضع خود ادعای قطبیت کردند.
سفر رجال ایرانی به اروپا، تأسیس فراموشخانه و نیز وجود برخی شباهتهای فراماسونری با تصوف، ایرانیان را به فراماسونری جذب نمود. ظهیرالدوله بعد از نزدیکی به صفی علیشاه و شناخت تصوف و افکار و عقاید صوفیانهای که شباهت به عقاید لژهای فراماسونر داشت، ایده تشکیل انجمن اخوت را با صفی علیشاه مطرح کرد، که صفی علیشاه نیز آن را پذیرفت.
دلیل واقفیان در تصاحب اموال، میتواند در مورد سایر مذاهب، فرقهها و نحلهها جاری و ساری باشد. پس از مرگ نورعلی تابنده عدهای از مشایخ و دراویش فرقهی گنابادیه با جانشین او بیعت نکرده و از این مهم سر باز زدهاند. چه بُعدی دارد که اموال زیاد و اختیارات وسیعی که تابنده به برخی مشایخ مانند مصطفی آزمایش داده، سبب این تمرد شده باشد؟
درویش جاهطلبی بنام صلاحی، مهندس جذبی را قطب حکومتی خطاب کرد و خود را بعنوان قطب اصلی فرقهی دراویش نعمت اللهی گنابادی معرفی نمود. به نظر میرسد اسباب ستم و خودکامگی اقطاب و مشایخ فرقهی گنابادیه برچیده شده و گذر زمان اتباع آن را پراکنده و یاد آن را به سمت اضمحلال پیش خواهد برد.
اگر عقاید و سخنان صوفیان در مورد صلح کل و همه خدایی صحیح باشد، باید تمام آیات قرآن را که از کفر و شرک و بتپرستی و شیطان مذمت میکنند، کنار بگذاریم . فرستادن پیامبران بیهوده باشد و این همه جنگهای پیامبر(صلی الله علیه وآله) و علی(علیه اسلام) با مشرکان و کفار بیهوده و بیجهت باشد. خلاصه باید زحمات و مبارزههای انبیا را نادیده بگیریم.
متأسفانه دراویش و صوفیه در کنار شریعت اسلامی پدیدههایی بنام طریقت و حقیقت را اختراع کردهاند. شریعت را پوسته طریقت و طریقت را پوسته حقیقت میدانند و معتقدند که شریعت و طریقت هر دو وسائل رسیدن به حقیقتند. مراد از طریقت آداب سیر و سلوکی است که خودشان ابداع کردهاند و مراد از حقیقت مرحله رسیدن به خداست.
در آستانهی سومین سالگرد فاجعهی دراویش در خیابان گلستان هفتم در منطقه پاسداران تهران هستیم. بهمن ماه سال 1396، در ایام فاطمیه و مصادف با شب شهادت حضرت زهرا سلاماللهعلیها، دراویش فرقهی سلطانعلیشاهی گنابادی سه نفر از مامورین نیروی انتظامی و دو بسیجی را به شهادت رساندند.
جمهوری اسلامی و مردم حقجوی ایران، با قطع کردن باج سبیل دراویش! تن به معنویت دروغین ایشان نداده و عقاید آنها را بدعت و انحراف از دین میدانند.
از سال 42 به بعد، رژيم گذشته به ترويج تصوف و بناكردن خانقاههاى با شكوه و احياى فرقهها و مذاهب باطل و تشكيلات متعدد فراماسونرى نمود و كمكهاى مالى فراوانى در اختيار آنها قرار داد.
فرقهی ذهبیه از فرقههای زاییده شده صوفیه است که علاوه بر ادعای شیعهگری، خرقه و اتصال سلسله خود را به امام رضا (ع) نسبت میدهند که از بدعتها و ساختههای این فرقه بوده و بهدلیل حدیث سلسلةالذهب حضرت، خود را نیز ذهبیه نامیدند.
تصوف بهمرور زمان، گروهها و فرقههای مختلفی پیدا کرد، که بهدلیل تفکرات و اعتقادات خاص سران این فرقهها، اختلاف و تضاد در بین آنان زیاد شد، بهگونهای که به یکدیگر نسبت کفر داده و حتی تا قتل بزرگان خود نیز پیش رفتهاند.
برخی دو فرقه ملامتیه و قلندریه را به خاطر شباهاتی که دارند، یکی پنداشته، اما باید دانست این دو فرقههای جدا از هم بوده، هرچند شباهتهایی با هم دارند. ملامتیه گروهی از صوفیه هستند که عبادات خود را از دیگران پنهان میکردند، اما قلندریه فرقهای هستند که هر عمل خیری را که از ایشان سر میزند را منکر هستند.
تعدد سلاسل صوفیه علتهای متفاوتی دارد. ولی یکی از علتهای آن تفاوت دیدگاههای سلاسل صوفیه نسبت به آداب و رسوم یا معارف صوفیه است. همین اختلاف دیدگاه صوفیه از جهت دیگر مقدمه وجود سلاسل مختلف صوفیه شده است. به همین دلیل مریدان صوفیه چطور میتوانند به سلاسل صوفیه اعتماد کنند؟