تشکیلات صوفیه
با وجود اینکه برخی ملامتیه را جزو فرقههای صوفیه میدانند، ولی برخی دیگر ملامتیه را تفکری صرف میدانند که میتواند در میان فرقههای مختلف از جمله صوفیه رسوخ کند نه اینکه جزو یکی از فرقههای صوفی به شمار آید. به همین دلیل برای صوفیه و ملامتیه تفاوتهایی ذکر شده است که برخی از آنها را بیان میکنیم.
ملامتیه یکی از فرقههایی است که آن را به صوفیه منسوب میکنند. در اینکه حقیقت این فرقه چیست تعاریف متعددی از سوی صاحبنظران مطرح شده است. برخی ارتباط نامگذاری آن را با آیات قرآن میدانند و برخی دیگر علت نامگذاری ایشان را وابسته به طریقه عملکرد این فرقه میدانند. دراین نوشته کوتاه سعی شده است تا با تعاریف مختلف از ملامتیه آشنایی پیدا کنیم.
یکی از اعتقادات صوفیه در مسئله قطب، پیروی محض مریدان از وی است که حتی شیوخ و مجازین قطب در هر زمان، ناچار به اطاعت از او میباشند و حق دخالت با اوامر قطب و حتی مخالفت با او در انتخاب جانشین را هم ندارند، در صوفیه نعمتاللهیه، بعضی از متصوفه ازجمله معصوم علیشاه برخلاف قطب زمان، مستقلا و با اختیار، جانشینی برای خود انتخاب کرده، که این عمل در اصل سلسله خدشه وارد میکند.
یکی از مسائل اساسی در بین صوفیان، صحت و اصالت سلسله در بین آنان است که بزرگان و اقطاب صوفیه، ریاست و قطبیت را بدون داشتن اجازهنامه از قطب قبل صحیح ندانسته و ادعای چنین قطبی را مردود میدانند. میرزا حسن اصفهانی ملقب به صفیعلیشاه، یکی از این صوفیانی بود که بدون داشتن اجازه، مدعی قطبیت در بین صوفیان شد.
فرقههای مختلف صوفیه نعمتاللهیه خصوصا گنابادیه، برای اثبات حجیت و حقانیت سلسله خود، اجازه و دستور قطب برای نفر بعدی را لازم دانسته و دلیل شیعه بودن خود را هم، وصل این سلسله به امام معصوم میدانند. اما طبق آنچه در آثار صوفیان و کتب تاریخی آمده، به ریاست رسیدن بعضی از این اقطاب، جعلی و بدون اجازه قطب قبلی بوده است.
یکی از موضوعات مهم از دیدگاه صوفیه رساندن نسبت طریقت خود به امام معصوم (ع) میباشد، لذا، برای تحقق این امر سعی فراوانی کردهاند تا بتوانند سلسلهای را به هم پیوسته و منسجم تشکیل دهند، از سوی دیگر انتساب برخی از فرقههای صوفیه همانند اویسیه به معصومین (ع) بطور ناقص و با تحرف تاریخ صورت گرفته است.
با توجه به آنکه مساله "اتصال سلسله الاولیاء" در اکثر فرقههای صوفیه از اهمیت ویژهای برخوردار است و در قوانین صوفیه آمده است که تا قطب و انسان کاملی در روی زمین وجود دارد، شخص دیگری نمیتواند به مقام قطبیت برسد، ولی برخی فرقههای صوفیه این اصل را مد نظر قرار نداده و با وجود حیات قطب قبلی، سلسله از طریق قطب بعدی ادامه یافته است. از میان فرقههایی که این اصل را زیرپا گذاشتهاند، سلسله اویسیه و نعمتاللهیه است.
هرچند که بزرگان تصوف تاکنون نتوانستهاند تعریف جامع و مانع و متفق علیه برای تصوف ارائه دهند و هر کس از ظن خویش تعریفی برای تصوف ارائه کرده است، با این وجود تعاریف مختلفی از ابعاد گوناگون برای تصوف شده است و علاوه بر آن هر فرقه به فراخور بعدی از ابعاد خاص همان فرقه، تعریفی قابل تمجید برای مسلک خود ارائه کرده است. یکی از نویسندگان فرقه اویسیه نیز تعریفی از طریقه خود ارائه کرده است که آنرا بیان میکنیم.
علیرغم اینکه درباره سلسله اویسیه آمده است: اویسیه، نام یکی از طریقههای صوفیه در سدههای شش و هفت قمری است و به آن دسته از صوفیان که در سلوک به شیخ و پیری معین انتساب نداشتند، جلال الدین عنقا سلسله اویسیه را در ایران تاسیس کرد و این فرقه را همانند دیگر فرقهها دارای تشکیلات و طریقتی همانند دیگر طریقتها معرفی کرد.
تصوف ازمهمترین فرقههای است که زیربنای بسیاری از فرقهها را تشکیل داده است و از جلمه این فرقهها فرقه شیخیه است که موسس آن شیخ احمد احسایی مدتها شاگرد فرقه ذهبیه بود و اعتقاداتی همچون کشف و شهود، زهد و ریاضت، رکن رابع که همان مسئله قطبیت در تصوف است و مسئله قطب صامت و ناطق را وارد فرقه شیخیه کرد و به آن رنگ و بوی صوفیانه داد.
یکی از فرقههای صوفیه در ایران، سلسله خاکساریه است. این فرقه در عهد قاجار، خاصه پس از سفر یکی از قلندران جلالیه هند به نام غلامعلی شاه به ایران، مشهور شد. برای وجه تسمیه و نامگذاری این فرقه به خاکساریه، گمانههایی زده شده است، که به برخی از آنان اشاره میکنیم.
یکی از دعاوی هر یک از فرقههای صوفیه این است که راه رسیدن به حق و حقیقت فقط و فقط اوست و دیگر فرقهها بر صراط حق نیستند. ادعای انحصارطلبی میان فرقهها درحالی است که فرقههای متعدد صوفی مسلک وجود دارد و هر کدام هم همین ادعا را مطرح میکنند. در این مقام قصد داریم تا برخی از علل وجود فرقههای صوفیه را بیان کنیم.
جواد نوربخش قطب فرقه سلسله منورعلیشاهی مونس علیشاهی از جمله اقطابی است که برای اثبات قطبیت خود اجازه نامهای از طرف قطب قبلی یعنی مونس علیشاه نداشته و توانسته است با فعالیتهای گسترده و زد و بندها و حیلههای فراوان به قطبیت برسد و حتی در جاهایی از دستگاه امنیتی رژیم پهلوی برای ساکت کردن مخالفین خود استفاده میکرده است.
سلسله منور علیشاهی از جمله سلاسل نعمت اللهی است که در آن انقطاعهای زیادی دیده میشود از جمله اجازهنامه نداشتن صادق علیشاه و جانشینش عبدالحسین ذواالریاستین که هیچکدام از وفا علیشاه اجازه نامهای نداشتند. همچنین عبدالحسین ذوالریاستین نیز به این امر اعتراف کرد که به هیچیک از مریدانش اجازه نداده است و این چنین این سلسله بیاعتبار شد.