شیخ احمد احسایی صوفی شیخی مسلک!
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ بدون شک مکتب تصوف به خاطر تأسیس آن از قرون اولیه اسلام و گذراندن دوران مختلف از دوره جوانه زدن تا دوران افول و دوران رشد و شکوفایی توانسته در طول قرون مختلف، با بهرهگیری از آموزهها و عقاید دیگر ادیان و مذاهب، به ارتقاء و پیشرفت خود کمک کند و به یکی از مهمترین و خطرناکترین فرقهها تبدیل شود که بعد از گذشت سالها خود به الگویی برای دیگر فرقهها تبدیلشده است و در کمتر فرقهای دیده میشود که در آن بویی از تصوف شنیده نشود و هر فرقهای بهاندازه توان خود توانسته از آموزهها و عقاید صوفیه استفاده کند تا شالوده فرقه خود را بر روی اعتقادات آن بنا کند.
بدون شک، یکی از این فرقهها فرقه شیخیه است که شیخ احمد احسائی مؤسس این فرقه بعد از ورود به تصوف و گذراندن مراحل سلوک، ادعاهایی را مطرح نمود و دست به فرقه سازی زد که باید گفت نظام فکری او در فرقه شیخیه همان نظام فکری در تصوف است.
شیخ احمد احسائی یکی از فقرای مکتب ذهبیه و دارای مرشد و قطبی به نام سید قطبالدین نیریزی بود. نیریزی قطب سی و دوم فرقه ذهبیه بود که موفق شد بار دیگر این فرقه را در ایران رونق دهد. در کتاب ریاض العارفین به این مطلب اشاره شده است که شیخ احمد احسائی علوم صوریه و معنویه را از قطبالدین نیریزی فراگرفته است و درباره شاگردی شیخ احمد احسایی نزد قطبالدین نیریزی شاعری میگوید:
مرید دیگر او شیخ احساست
سمی احمد و عاشق به مولی است
بدادش لمعه علم لدنی
نمودش عالم اندر علم معنی
به ایران او لوای علم افراخت
بسی جاهل که او عالم همی ساخت[1]
شیخ احمد احسائی طریق خود را همان طریق صوفیه میداند و به این مطلب اشاره میکند و میگوید: «طریق من در کشف حقائق و معارف، مکاشفه و شهود است نه برهان و استدلال»[2] درواقع این طریق، همان طریق صوفیه است که تنها راه معرفت به حقائق اشیاء و رسیدن به کمال را منحصر در کشف و شهود میدانند و قائل به حجیت شهود و مکاشفه هستند، که خواه مطابق عقل و نقل باشد و خواه مخالف آن.
شیخ احمد احسائی بسیاری از عقاید تصوف را زیربنای شیخیه قرار داد و از آموزههای آن برای پیشبرد اهداف و مقاصد خود که همان تشکیل فرقهای کاملاً دینی و اعتقادی بود استفاده کرد که رکن رابع، کشف و شهود، ریاضت، ادعای ارتباط مستقیم با معصومین (علیهمالسلام) و زهد نمایی ازجمله این اعتقادات و آموزهها است که باعث شباهت شیخیه و تصوف گردید.
ازجمله اعتقادات دیگری که میتوان به آن اشاره کرد تصور صورت امام در نماز است که شیخ احمد احسایی میگوید: «انسان باید هنگام نماز در «ایاک نعبد» حضرت امیرالمؤمنین علیهالسلام را قصد کند.» ذهبیه نیز میگویند:
کاف ایاک چون اشاره به اوست
متوجه الیه ماست علی
یکی از صوفیان نیز در این رابطه میگوید: «آیات داخله بر اطاعت ولی امر و آیات داله بر وجود بودن با صادقین دلالت دارد بر جواز تمثل صورت ملکوتی امام در پیش مؤمن در نماز و غیر نماز».[3]
از دیگر اشتراکات شیخیه و فرقه ذهبیه میتوان به مسئله قطب صامت و ناطق اشاره کرد که قطعا این مطلب را شیخ احمد احسایی از فرقه ذهبیه گرفته است و میگوید: « همانا من به حاضر شما، امامان یازدهگانه و غایب شما، حضرت حجت ایمان دارم یا ایمان دارم بهحاضر شما یعنی آنکه ناطق و قطب زمان و محل نظر خدا در جهانیان است، ... و ایمان دارم به غیب شما، یعنی به امام صامت که در هر زمانی باید ناطق و صامتی باشد، و صامت لازم است از ناطق اذن بگیرد و اذن گرفتن صامت متوقف بهوجود ناطق است.»[4]
از دیگر اشتراکات بسیار جالب شیخیه و ذهبیه این است که هر دو بهشدت با ابن عربی مخالف هستند و او را تکفیر میکنند که شیخ احمد احسایی او را ممیت الدین خوانده است و ابوالقاسم رازی شیرازی قطب فرقه ذهبیه، ضمن مذمت ابن عربی، از شیخ احمد احسائی بهعنوان استاد فقر و تصوف یاد کرده و قول او به جهت ممیت الدین خواندن ابن عربی را محققانه میداند.[5]
پینوشت:
[1]. قلی خانی هدایت، رضا، تذکره ریاض العارفین، تصحیح نصرتالله فروهر، نشر امیرکبیر، تهران، 1388، ص 348
[2]. تنکابنی، محمد بن سلیمان، قصص العلماء، به کوشش محمدرضا برزگر، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1389، ص 35
[3]. گنابادی، ملاسلطان محمد، مجمع السعادت، انتشارات حقیقت، تهران، 1379، باب 6ريا، فصل 3، ص 388
[4]. تبریزی، میرزااحمد (وحیدالأولیاء)، انهار جاریه، چاپ مصطفوی شیراز، ص 151
[5]. همان
افزودن نظر جدید