وجه تسمیه‌ سلسله‌ صوفیه خاکساران

  • 1395/05/17 - 16:53
یکی از فرقه‌های صوفیه در ایران، سلسله خاکساریه است. این فرقه در عهد قاجار، خاصه پس از سفر یکی از قلندران جلالیه هند به نام غلامعلی شاه به ایران، مشهور شد. برای وجه تسمیه و نامگذاری این فرقه به خاکساریه، گمانه‌هایی زده شده است، که به برخی از آنان اشاره می‌کنیم.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب- خاکساریه، فرقه‌ای از درویشان شیعی‌ مذهب ایرانی هستند. این فرقه در عهد قاجار ، خاصه پس از سفر یکی از قلندران جلالیه (رجوع کنید به جلال الدین حسین بخاری) هند به نام غلامعلی شاه به ایران، مشهور شد و ظاهراً تا پیش از آن، طریق آنان همان طریقه حیدریه بوده است. در واقع، غلامعلی شاه گروهی از حیدریان ایران را با جلالیه هند مرتبط ساخت.[1]
وجه تسمیه‌ی این سـلسله بـه خاکسار‌ معلوم‌ نیست، ولی‌ پنج وجـه بـه نـظر نویسنده‌ی‌ حاضر می‌رسد کـه بـه ترتیب اولویت مذکور می‌شود:
اول: تسمیه‌ی ایـن سـلسله به‌ خاکساریه باید به اعتبار انتساب خاکساران عجم‌ به مؤسس آن سلسله موسوم به شاه‌ خـاکسار اپرم پارسـی باشد. چه‌ اصل، در‌ تسمیه‌ی‌ سلاسل تصوف در طول تـاریخ نـامگذاری ایشان، استفاده از نـام سـر سـلسله‌ی طریقت هر سلسلسه است؛ مانند نـعمت‌اللهیه که به نام شاه نعمت‌الله ولی مشهور است. همچنان‌که از سوی‌ دیگر خاکساران خود را گاهی‌ حیدری(به جهت انـتساب بـه سلطان جلال‌الدین حیدر معروف به سـید جـلال سـرخ) و گـاهی جـلالی (به جهت انتساب بـه سـید جلال سبز معروف‌ به «مخدوم جهانیان») می‌خوانند.
دوم: شیوه‌ی سلوک خاکساری که که مستلزم سیر آفاقی و سفر‌ بر‌ روی خاک است‌. شاید از جـهت مـفهوم موجب این نامگذاری شده باشد؛ در برابر سلاسل مـرکزی تـصوف مـانند نـقشبندیه و مـکاتب بـرزخ عرفان مانند مکتب اخلاقیون که‌ هر دو سیر آفاق‌ و جهانگردی را محکوم کرده‌اند و به سفر در وطن دستور داده‌اند.
سوم: شاید این درویشان براساس اعتراف به فقر و ذلت و خواری و پستی، یعنی‌ التزام به نفس‌کشی و پرهیز از خودبینی‌ و خـودخواهی و خودپرستی، چنین نام و عنوانی‌ برای خود برگزیده باشند.چه خاکساری در لغت فارسی به معنی پستی و خواری است، چنان‌که خواجه عبدالله انصاری در مناجات خود گوید:
«الهی چون در‌ تو‌ نگرم‌ از جمله‌ی تاجدارانم و تاج‌ بر‌ سر‌ و چون در خود نـگرم از جـمله‌ی خاکسارانم و خاک بر سر.»[2]
نیز مولانا فخرالدین علی کاشفی ملقب به صفی در لطائف‌ الطوائف‌ گوید:«یکی از‌ علمای‌ ربانی، ابلیس را دید و گفت: ای ملعون می‌روی و...قیادت‌ [قوادی‌] می‌کنی و ننگ نمی‌داری و در سـجده‌ی آدم ننگ می‌داری! زهی خذلان و خواری‌ و پستی‌ و خاکساری.»[3]
چهارم: معصوم علی شاه نویسنده طرائق الحقائق درباره وجه تسمیه خاکسار گفته است که اصل خاکساران از طایفه‌ای هندو است که برخی مرتاضان آن‌ها بی‌لباس در خاک می‌نشینند و خاک نرم سوده بر بدن می‌ریزند. سخن او مشکوک اما قابل تأمل است.[4]

پنجم: خاکساریه از قلندران حیدری، رساله‌های خاکساریه دلالت بر آن دارد که آنان اعقاب قلندران حیدری و نیز متأثر از جلالیه‌اند. شاهزاده و بانو، یکی از قصه‌هایی که ظاهراً در بین سده‌های یازدهم ودوازدهم در هند نوشته شده است، نشان می‌دهد که برخی از قلندران جامه خاکستری می‌پوشیدند و بر چهره خود خاکستر می‌مالیدند و آیین آنان خاکساری نامیده می‌شد. شاید منشأ تسمیه خاکساریه چنین رسم و آیینی بوده باشد.[5]

پی‌نوشت:

[1]. فتوّت نامه‌ها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۱ ـ ۴۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش؛ زرین‌کوب عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، تهران، ۱۳۶۳، ج ۱، ص ۳۷۵ـ۳۷۶
[2]. انصاری،خواجه عبد الله، گفتار پیر طریقت، چاپ صابر کرمانی، تهران، انتشارات اقبال
[3]. امین حسن، پیوند قلندران و خاکساران با ادیان کهن، مجله کلک، شماره 100، 1377، ص 16
[4]. محمدمعصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵، ج۳، ص۵۳۳
[5]. فتوّت نامه‌ها و رسائل خاکساریّه، سی رساله، چاپ مهران افشاری، ج۱، ص۴۰ ـ ۴۲، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی، ۱۳۸۲ش

تولیدی

دیدگاه‌ها

باسلام مطلب شما در کانال نقد تصوف منتشر گردید

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.