تشکیلات صوفیه
یکی از مباحث مطرح شده درمتون صوفیانه، بیان سلسله مراتب برای اولیای خویش می باشد که باید این سلسله مراتب با متون دینی سنجیده شود تا میزان مطالبی که متصوفه برای این اولیای خویش ذکر می نمایند به وضوح روشن گردد. یکی از این سلسله مراتب اولیا،، ابدال می باشند.
بین فرقه صوفیه خاکساریه و اهل حق مشترکاتی از جمله جوز شکستن، اعتقاد به مراحل شریعت طریقت معرفت و حقیقت و اعتقاد به الوهیت امیرالمومنین(ع) وجود دارد با این وجود باید دقت نمود که وجود مشترکات بین این دو فرقه، بدان مفهوم نيست كه هر دو فرقه را يكي بدانيم.
یکی از راه های تشخیص حقانیت یا بطلان هر جریانی این است که زندگی نامه بزرگان آن جریان را مورد تحقیق قرار داده تا در خلال این تحقیق، وضعیت فرقه نیز روشن شود. یکی از این جریان ها فرقه صوفیه گنابادی سلطانعلیشاهی است که زندگی نامه یکی از اقطاب این فرقه صوفیه به نام ملاعلی گنابادی (نورعلیشاه ثانی) باید مورد کنکاش دقیق قرار گیرد.
صلاحی مدعی قطبیت فرقه صوفیه گنابادی در حمایت از اغتشاش گران بیانیه ای صادر کرد که در آن آزادی را بر دین برتر می داند و اعتقاد دارد که نباید جلوی آزادی را گرفت و برای این ادعای خود دلایلی را ذکر کرده است که با دقت در مطالبش هر محققی، پی به عدم آشنایی او به متون دینی خواهد برد.
از نظربزرگان گنابادی، اتصال شجره اقطاب بسیار مهم است و انقطاع در این شجره باعث غیرقانونی و غیر شرعی شدن آن سلسله خواهد شد. در فرقه صوفیه گنابادی از زمان معصوم علیشاه تا حال حاضر که فرقه گنابادی به سه دسته تقسیم شده اند انقطاع های متعددی صورت گرفته است که این مسئله طبق مبانی خود این فرقه باعث غیرشرعی و غیرقانونی شدن این فرقه خواهد شد.
محمد اسماعیل صلاحی در اظهار نظری بیان کرده است که خواسته جمعی ملت خواسته خداوند است، در صورتی که در آیات و روایات معصومین(ع) این چنین تلازمی دیده نمی شود و سیر تاریخی گواه بر این است که تعداد یاوران جریان حق، اکثریت نبوده اند. پس کلام صلاحی، خارج از چارچوب متون دینی است.
یکی از توصیه های نورعلی تابنده به مریدان خویش، رعایت قوانین جامعه است اما در سیره عملی نورعلی تابنده آن که دیده نمی شود رعایت قوانین جامعه است و درگیر کردن مریدان خویش با نیروهای امنیتی کشور بود. چنانچه در حادثه خیابان پاسداران تهران که منجر به شهادت 3 نفر از نیروهای انتظامی و یک نفر بسیجی دلاور گردید.
بعضی از فرق صوفیه ادعا دارند که تعالیم آنها منطبق با شیعه اثنی عشری است و حتی در نام گذاری فرقه خود به گونه ای عمل می کنند که این ادعا را ثابت کنند. یکی از این فرقه ها فرقه صوفیه ذهبیه می باشد که در وجه تسمیه خود به این نام، ادعای شیعه بودن تمام اقطاب خود است، در صورتی که با قرائن موجود، سنی بودن بعضی از اقطاب آن ها مسلّم است.
در روایات به زیارت قبور توصیه شده است ولی این بدان معنا نیست که ما اجازه داشته باشیم به زیارت قبور هر شخصی برویم؛ زیرا زیارت قبور نیز باید با شناخت و معرفت باشد، چراکه در روایات از رفتن به زیارت قبور برخی نهی شده است. یکی از این موارد، نهی از زیارت قبور صوفیه است و باید دانست که آن کسی که در مقبره پیر پالان دوز مدفون است، قطعاً از متصوفه است.
فرقه صوفیه گنابادی از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 تا کنون همواره از کاندیداهای جریان اصلاحات حمایت کرده است. چنانچه در سال 88 از مهدی کروبی و در سال 92 و 96 از حسن روحانی حمایت کردند. اما امسال و در نبود نورعلی تابنده، گویا دراویش گنابادی با نادیده گرفتن سخنان تابنده مبنی بر لزوم شرکت در انتخابات، قصد تحریم انتخابات را دارند.
مصطفی آزمایش و همسرش ازجمله اولین نفراتی هستند که عَلَم مخالفت با قطبیت جذبی را بلند کردند و باعث انشقاق بزرگی در این فرقه شدند. این دونفر سالهاست که کینه نظام و انقلاب اسلامی را به دل داشته و تا توانستهاند در راه دشمنی و ضربه زدن به انقلاب اسلامی تلاش کرده و همواره در سخن و عمل این را ثابت کردهاند. چنانچه بارها به همراه بهائیان در کنفرانسهای خارجی برعلیه ایران شرکت کرده و خواهان شدیدترین تحریمها بر علیه مردم و دولت ایران شدهاند.
نوبت قطبیت که به نورعلی تابنده رسید، خبری از اشاره غیبه در کار نبود و او میگفت: من از سر ناچاری قطبیت را قبول کردم و چون محبوب علیشاه دوست نداشت که کسی غیر از من به قطبیت برسد من هم مجبور شدم قطبیت را قبول کنم. لذا مشخص میشود که هیچ ابلاغ و اشارهای برای قطبیت او در کار نبوده است. نورعلی تابنده حتی به این مطلب هم اشاره میکند که بعد از خودم نیز این قطبیت را به خاطر زحماتی که دارد به خانوادهام نخواهم داد.
در اسناد ساواک ارتباط اتباع این فرقه با انجمن فراماسون نیز به چشم میخورد. در سال 1344 ساواک از ارتباط این تشکیلات با دراویش گنابادی خبر داد و در گزارشی با موضوع "جمعیت فراماسونری در خراسان" نوشت: «...تصور میرود دراویش پیرو صالح علیشاه گنابادی نیز به جمعیت مزبور وابستگیهایی داشته باشند...»
ناکامترین قطب این طریقت، علی تابنده فرزند رضاعلیشاه، کارمند بازنشسته اداره نفت بود که او هم با جمعآوری خاطرات پدر و بیان مهملات، صاحب تالیف به حساب میآمد و نورعلی تابنده هم هر هفته حداقل دو روز را به صورت مختصر برای دراویش زن و مرد به بیان قصه و نقل تاریخ (هر چند با تحریف) همت میگمارد. اما جذبی بشدت ناتوان از این معنی است و توان مدیریت طریقت را ندارد.