بررسی زندگی نامه ملاعلی گنابادی(نور علیشاه ثانی)

  • 1401/09/15 - 14:48
یکی از راه های تشخیص حقانیت یا بطلان هر جریانی این است که زندگی نامه بزرگان آن جریان را مورد تحقیق قرار داده تا در خلال این تحقیق، وضعیت فرقه نیز روشن شود. یکی از این جریان ها فرقه صوفیه گنابادی سلطانعلیشاهی است که زندگی نامه یکی از اقطاب این فرقه صوفیه به نام ملاعلی گنابادی (نورعلیشاه ثانی) باید مورد کنکاش دقیق قرار گیرد.
نورعلیشاه ثانی

.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_  یکی از راه های تشخیص حقانیت یا بطلان هر جریانی این است که زندگی نامه و اصول اساسی بزرگان آن جریان را مورد تحقیق قرار داد تا در خلال این تحقیق، وضعیت فرقه نیز روشن شود. یکی از این جریان ها فرقه صوفیه گنابادی سلطانعلیشاهی است که با شناخت صحیح اقطاب و بزرگان آن تا حدودی می توان در مورد حق یا باطل بودن این فرقه صوفیانه اظهار نظر کرد.

بسیار مهم است که شناخت دقیق و صحیحی از افکار و عقاید اقطاب شاخص فرقه صوفیه گنابادی ارائه شود، زیرا برخی از کتاب ها و سایت ها با نشان دادن چهره ای مثبت و عدم ذکر افکار و عقاید انحرافی آنها باعث گرایش طالبان عرفان حقیقی به جریان فرقه صوفیه گنابادی می شود.

بعد از ملاسلطان محمد گنابادی اولین فرد شاخص فرقه صوفیه سلطان علیشاهی، ملاعلی گنابادی (نورعلیشاه ثانی) می باشد که در این فرقه از اعتبار خاصی برخوردار است. ملا علی گنابادی(نور علیشاه ثانی)، 27 مرداد سال 1297 شمسی در بیدخت به دنیا آمد. وی فرزند ملا سلطان‌محمد گنابادی (سلطان علیشاه) است. در سال 1299 شمسی، یعنی هنگامی که دو ساله بود، مادرش به علت ابتلا به بیماری وبا درگذشت و نزد پدر به علم آموزی پرداخت. (1)

دوره صوفیگری:

وی در سن هفده سالگی نزد پدر خویش ملا سطلان گنابادی مشرف به فقر شد ولی بعد از مدت زمانی با تصوف مخالف شده و برای تحصیل به مشهد مسافرت کرد و پس از چند ماه بدون کسب اجازه از پدر به مسافرت در شهرها پرداخت و سال يكهزار و سيصد و پنج ضمن اعمال حج، پدر را از دور دیده اما خود را نشان او نداد.

در سال يك هزار و سيصد و هفت، ملا سلطان نامه ای برای شیخ عبدالله حائری در کربلا فرستاده و از او خواست که در پیدا کردن فرزندش به او کمک کند و حائری به خدمتگزار خویش دستور داد که ملا علی را پیدا کند. ملا علی در سال 1307 ق به گناباد برگشت و در آنجا ازدواج نمود.(2)

 ملا علی در این ایام زیر نظر ملا سلطان آموزش دیده و در نيمه رمضان يك هزار و سيصد و چهارده از طرف پدر خویش اجازه ارشاد پیدا کرد و به لقب نورعليشاه ثانی ملقب گرديد.

دوره قطبیت:

در بيست و شش ربيع الاول يك هزار و سيصد و بيست و هفـت قمـری جانـشين پـدر خویش گرديد و قطب فرقه صوفیه سلطانعلیشاهی شد و بعد از قطبیت ده سال با حمایت دولت موقت، به بهانه قتل پدرش به تصفیه حساب با مردم گناباد پرداخت.(2)

 مشایخ نورعلیشاه ثانی عبارت بودند از شیخ محسن سروستانی، شیخ عباسعلی کیوان قزوینی، شیخ عمادالدین(هدایت علی)، میرزا ابوطالب سمنانی و شیخ عبدالله حائری. کیوان قزوینی در کتاب بهین سخن در مورد دیگ جوش دادن به نورعلیشاه می نویسد: «نورعلیشاه جانشین او (ملا سلطان) که جز طریقه او ادعا نداشت، در سال 1329 ماه ذیحجه روز جمعه در گناباد در خانه خودش از من دیگ جوش جامع شروط که نشانه قطبیت من بود گرفت.»(3) پس طبق کلام کیوان قزوینی، او بایستی قطب بعد از نورعلیشاه می گردید در صورتی که چنین اتفاقی نیفتاد.

نورعلیشاه اهل رعایت و درک حال و روز مردم نبود و به مردم فشارهای اقتصادی وارد می نمود و به عنوان های مختلف از مردم هزینه هایی را دریافت می نمود. کیوان قزوینی در این باره می نویسد: «نور علیشاه نیز به علاوه فطر و عشر و هدایا به سه نام(موقوفات مقبره، احداث قنات(رضوان) اداره شرکت تجارتی و چاپ اوراق سهام، از مریدان قریب صد هزار تومان گرفت و به سختی تمام مُرد و گذارد برای پسران و دامادان و حالا هم ملاحسن علاوه بر آنها قبض هایی که اختراع کرده... فائده را او برده و به دست مردم پاره کاغذ است و هر وقت که او بمیرد اقلا ثلث این کاغذها... در دست مردم مانده و پول ها میان ورثه او تقسیم شده.»(4)

جالب اینکه در جنگ جهانی اول، روسها وی را متهم به همکاری با آلمانها کردند. اما بالاخره وی در کاشان توسط ماشاء الله خان که مرید سلسله بود، با قهوه مسموم شد. ملاعلی که با حائری همراه بود به سمت صوب تهران حرکت کرد و پس از نه روز، در سـحر پـانزده ربيـع الاول يک هزار و سيصد و سی و هفت در كهريزک درگذشت و در حرم حضرت عبدالعظیم حسنی (علیه السلام) در مقبره ای دفن گردید. دوره قطبیت نورعلیشاه ثانی، ده سال به طول انجامید و بعد از او، پسرش شیخ محمد حسن(صالح علیشاه) بر مسند قطبیت تکیه زد.

زندگی پر تلاطم او از انکار تصوف و مخالفتت با پدر خویش یعنی ملا سلطان گنابادی آغاز شد، اما دنیا طلبی و رسیدن به مسند پرقدرت قطبیت باعث شد وی به جرگه تصوف باز گردد ولی فساد نورعلیشاه ثانی به قدری شدید بود که حتی مریدان و مشایخ این فرقه با قطبیت نورعلیشاه و جانشین شدن او مخالف بودند و مردم نیز بعد از به قطبیت رسیدن او و آشکار شدن ظلم و فسادهایش علیه او قیام کرده و او را از گناباد بیرون کردند. چنانچه در نوشته‌های اقطاب و مشایخ فرقه به هر دو مورد اشاره شده است. سلطان حسین تابنده از اقطاب این فرقه در کتاب «نابغه‌ی علم و عرفان» درباره‌ی «نور علی‌شاه ثانی» می نویسد: «نظر به این که بعض فقرا نسبت به ایشان خوش‌بین نبودند ملا سلطان از نوشتن فرمان قطبیت وی خودداری می‌نمود، تا آن که طبق صریح اجازه‌نامه با تأیید غیبی فرمان خلافت حاج ملاعلی صادر و به «نور علی‌شاه» ملقب شد. پس از صدور فرمان نیز بعضی با ایشان مخالفت نموده و اطاعت او نمی‌کردند.» (5)

مجموعه اقدامات نورعلیشاه ثانی در زمان قطبیتش باعث قیام مردم بیدخت علیه او شد که در نهایت منجر به اخراج او از شهر و کشتن وی توسط یکی از دراویش گنابادی گردید.

پی نوشت:

(1). تابنده گنابادی، حسین، نابغه علم و عرفان در قرن جهاردم، حقیت، تهران،   چاپ دوم، 1350، ص 361.

(2). مدنی، محمد، در خانقاه بیدخت چه می گذرد، راه نیکان، چاپ پنجم، 1391، ص 80.

(3). کیوان قزوینی، عباسعلی، بهین سخن، راه نیکان، چاپ اول، 1387، ص 92.

(4). همان، ص 128

(5). تابنده گنابادی، سلطان حسین، نابغه علم و عرفان در قرن چهاردهم، نشر حقیقت، تهران، 1384، ص 126

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.