خود مختاری در تصوف نعمت اللهیه
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ در نزد صوفیه، قطب از جایگاه بسیار رفیعی برخوردار بوده، بهگونهای که به قول بسیاری از بزرگان صوفیه، تعیین و اجازه قطب باید یدا بید[1] و به دست قطب قبلی صورت بگیرد و به عبارتی اجازهنامه از قطب داشته تا دیگران او را بهعنوان قطب مأذون بپذیرند. اما بعضی از صوفیان این اصل را نادیده گرفته و بدون اجازه قطب زمان، جانشین برای خود انتخاب کردند و به عبارتی خود را در مقام قطب دانستند که با نادیده گرفتن این اصل، اعتبار سلسلههای صوفیه هم زیر سؤال میرود.
یکی از این صوفیان خودمختار، که این اصل را زیر پا گذاشته و خودسرانه دست بهتعیین قطب زد، معصوم علیشاه دکنی بود، که از طرف قطب وقت فرقهی نعمتاللهیه، یعنی شاه علیرضا دکنی، برای تبلیغ و ترویج این فرقه از هندوستان به ایران اعزام گردید. چنانکه محمد باقر سلطانی گنابادی مینویسد: «به خدمت العارف بالله شـاه علیرضـای دکنـی رسـیده، سـر ارادت بر آستان وی نهاد و به اجازه دستگیری و ارشاد عباد مفتخر آمده، به امر پیر بزرگوار در سال هزار و صد و نود و چهار هجری، مقارن اواخر دولت کریم خان زند عزیمت ایران و با خانواده خود وارد شیراز گردید.»[2]
البته این مأموریت به همراه طاهر علیشاه دکنی بوده که فقط برای احیا و ترویج فرقه نعمتاللهیه عازم ایران شدند، در حالی که هر کدام بالاستقلال در ایران دستگیری میکردند. در اینباره آمده که «معصوم علیشاه در شیراز جناب فیض علیشاه و نور علیشاه را دستگیري نموده و هر دو را در ظلّ تربیت خویش گرفتـه، بـه درجـه کمال رسانید و به هر دو اجازه دستگیری و هدایت عباد مرحمت فرمود و پس از چنـدی جنـاب نورعلیـشاه را بـه سـمت جانشینی شخص خویش تعیین نمود.»[3] و این در حالی اتفاق افتاد که رئیس و مرشد وی، شاه علیرضا دکنی در قید حیات بوده که بدون توجه و اجازهی او، خودسرانه برای خود جانشین انتخاب کرده و به عبارتی خود را تا حد مقام قطبی بالا برده است، که از این اقدام میتوان به قطع ارتباط معصوم علیشاه با قطب وقت و اغتشاش در فرقه اشاره کرد.
چنانکه سیدتقی واحدی، صوفی برگشته از کوی صوفیان، این تخلف معصوم علیشاه را یک نوع اغتشاش و قطع رابطه باقطب زمان معرفی کرده و میگوید: «مأموریت معصوم علیشاه با یک محدودیت فرقهای توأم میباشد که مأمور تبلیغ هیچگونه اختیاراتی جز جذب نیرو و ارجاع به رئیس فرقه ندارد و اگر بر خلاف این عمل کند، یعنی مردم را به خود دعوت نموده، خویش داعیه ریاست در سر داشته باشد، اتصال و ارتباط با رئیس وقت قطع میگردد و از آن مقطع زمانی، اغتشاش در فرقه پدید میآید و حکم مأموریت اجازه دارنده لغو و به عنوان تخلف از امر رئیس فرقه از جامعهی صوفیه رانده می شود.»[4] در حالی که معصوم عليشاه میبايست تابع محض شاه عليرضا بوده، نه اینکه از روی اختیار خود جانشین انتخاب کند، که برخی برای پاک کردن این افتضاح و رفع این اشتباه از معصوم علیشاه، گفتهاند که او بهعلت بُعد مسافت و عدم ارتباط با قطب وقت، در انتخاب جانشین اجازه داشته است. چنانکه محمد باقر سلطانی گنابادی گفته: «جناب سید به سبب بُعد مسافت و عدم رابطه بـین ایـران و هندوسـتان کـه مرکـز ارشاد و مسکن قطب الاقطاب جناب شاه علیرضا بود، از طرف شاه علیرضا به تعیین شیخ و جانشینی برای شخص خود در صورت لزوم مجاز بود که در ایران وقفهای در پیشرفت امر طریقت واقع نشود.»[5]
حال سؤال ما از صوفیه این است که مگر معصوم علیشاه، شیخ مجازی و مأمور تبلیغ و ترویج تصوف نبوده، پس چرا سرنوشت او در مخالفت از قطب و انتخاب جانشین بالاستقلال، مانند عباسعلی کیوان قزوینی و سلیمانی نور علیشاه و سینائی روشن علیشاه نشد که از شیخوخیت عزل و از صوفیگری رانده شدند، که نه تنها معصوم علیشاه از شیخیت عزل نشد بلکه نام او را بهعنوان قطب، در سلسله اقطاب صوفیه قرار دادند.
پینوشت:
[1]. آزمايش، مصطفی، عرفان ایران، تهران، انتشارات حقيقت، 1380، شمارهی7، ص18.
[2]. سلطانی گنابادی، محمد باقر،رهبران طریقت و عرفان، انتشارات حقیقت، تهران، 1383، چاپ پنجم، ص165
[3]. همان ص 165.
[4]. واحدی، سیدتقی، در کوی صوفیان، تهران، نخل دانش، 1384، ص427.
[5]. سلطانی گنابادی، محمد باقر،رهبران طریقت و عرفان، انتشارات حقیقت، تهران، 1383، چاپ پنجم، ص165.
افزودن نظر جدید