رؤسای جعلی در سلسله نعمت اللهی
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ یکی از فرقههای معروف صوفیه که از انشعابات فرقهی معروفیه به حساب میآید، فرقهی نعمتاللهیه منسوب به شاه نعمتالله است که تا امروز این سلسله ادامه دارد و بعضی فرق، همچون گنابادیه تابع آن هستند. در این سلسله، رؤسا و اقطابی به چشم می خورد که اصلا از طرف قطب قبلی خود اجازه قطبیت و جانشینی ندارند و حتی بعضی از این اقطاب، به دلایل خاص، توسط پیروان خود بهعنوان قطب فرقه، برگزیده شدند. مانند سری سقطی که در سلسله اقطاب صوفيه بهعنوان شیخ و قطب جنید بغدادی در نظر گرفته شده است، در حالیکه طبق اسناد و مدارک بر جای مانده، به اعتراف خود جنید، نسبت طریقتی وی به محمد بن علی قصاب میرسد نه به سری سقطی.
عبدالرحمان جامی صاحب نفحات الانس و فريد المزيدى مؤلف الإمام الجنيد سيد الطائفتين و برخي ديگر از جنيد بغدادی نقل كردهاند كه گفته است: «مردمان پندارند من شاگرد سری سقطیام، در حالیكه من شاگرد محمد بن علی قصابم.»[1]
زندگی معروف کرخی و شرح حال وی نیز، همانطور که در آثار خود صوفیان وجود دارد، پر از تناقضات و اشکالاتی است که اساس ادعای صوفیه در مورد معروف کرخی و نیز اعتبار سلسلههای منشعب از وی، به نام معروفیه را زیر سوال میبرد. هاشم معروف الحسنی ميگويد كه در تاریخ، شخصی به نام معروف بن فیروزان کرخی نیست. اینها این اسم را از نام معروف بن خربوذان کرخی که از اصحاب امام صادق (علیهالسلام) ، کاظم (علیهالسلام) و رضا (علیهالسلام) بوده است، نمونهبرداری کردهاند.[2] دکتر عبدالحسین زرینکوب، دربارهی اقوالی که اسلامِ معروف را به دست امام رضا (علیهالسلام) دانسته و وی را از اصحاب و دربان حضرت شمردند، گفته است: «صحت این روایات را بهدشواری میتوان تصدیق کرد، چون در مآخذ قدیم مربوط به طبقات شیعه نام وی نیست و محققان شیعه از جمله علامه مجلسی در عینالحیات خویش در درستی این خبر شک کردهاند.[3]
همچنین اگر برخورد معروف و امام رضا(علیهالسلام) را که در 3 یا 5 یا 10 سالگی نوشتهاند در نظر بگیریم، سن معروف کرخی47 یا 52 سال بوده،[4] و با ادعای محمدباقر سلطانی گنابادی که «مرگ معروف را بر اثر فشار و ازدحام جمعیت که در آن زمان پیرمرد ضعیف بوده و مدفن وی را در بغداد میداند.»[5] منافات دارد. چون اولا پیر نبوده و ثانیا مسیر حرکت امام رضا (علیهالسلام) بغداد نبوده، بلکه از مدینه به کوفه و به بصره و از آنجا به مرو بوده است.[6] که بنا بر آنچه صوفیان گفتهاند معروف کرخی تا آخر عمر بغداد را ترک نکرده است. هدف صوفیان در انتساب معروف کرخی به امام رضا (علیهالسلام) توجیه اعتبار سلسله خود با ادعای تشیع است.
مورد دیگر بر بیاعتباری برخی اقطاب در سلسله نعمت اللهیه، قضیه زینالعابدین شیروانی معروف به مست علیشاه است که پس از مرگ مجذوب علیشاه ادعای قطبیت کرد، که کوثر علیشاه همدانی به مخالفت با او برخواست و برای نخستین بار طریقه نعمتاللهیه در ایران دچار انشعاب شد. در حالی که مجذوب علیشاه، کسی را به جانشینی خود معین نکرد و فقط در حال احتضار گفت: «بیماری من وبا است و رحلت خواهم کرد پارچهای که در صندوق نهادهام کفن نمایید و در مقبره سید حمزه مدفون کنید و جناب میرزا نصرالله بر من نماز گذارد دیگر وصیتی ندارم.»[7] که بعد از مرگ مجذوب علیشاه، کوثر علیشاه بنا بر اجازهای که از نور علیشاه اصفهانی داشت، به ریاست خود ادامه داد. [8]
صفی علیشاه در اینباره مینویسد: «كسانى كه سلسله را به حاجى شيروانى منتسب مىدانند بايد نوشته در دست داشته باشند كه مجذوبعلى شاه به خلافت حاجى شيروانى نوشته باشد و اگر نه تصحيح امر و اثبات عمل خود را چگونه مىكنند، آن نوشته پيش كيست و كجاست؟ يا ناچار بايد بگويند نوشته در اين باب سند نيست و كمال نفس مناط اعتبار است، جواب چه مىگويند؟ اگركسى جواب با معنى در اين فقرات داد حاجت به اين گفتگوها نيست.»[9] و همچنین بعد از مرگ مست علیشاه، رحمت علیشاه بدون داشتن اجازه به ریاست صوفیه رسید و بعد از وی نیز اختلاف بر سر جانشینی وی بیشتر شد به گونهای که عموی رحمت علیشاه با لقب منور علیشاه در شیراز و سعادت علیشاه در اصفهان و همچنین صفی علیشاه، مدعی ریاست بعد از رحمت علیشاه شدند.
سلسله یکی از اصول مهم صوفیه برای اثبات صحت و حجیت قطب و فرقه است که نورعلی تابنده قطب گنابادیه میگوید: «اگر کسی اجازه اش یدا به ید به امام برسد رهبری وارشاد او شرعی و قانونی است و الا رشته اش قطع شده است.»[10]
صوفیه با تدبیر اجازه نویسی خواستهاند منصب ریاست را در اختیار خود داشته و از ھرج و مرج جلو گیری نمایند، در حالیکه مسند بعضی از این افراد در سلسله، جعلی و حتی در ریاست افراد بعدی که به اجازه آنان صورت گرفته نیز خدشه وارد میشود.
پینوشت:
[1]. فريد المزيدى، احمد، الإمام الجنيد سيد الطائفتين، بيروت، دار الكتب العلميه، 1427 ق، چاپ اول، ص23، جامى، عبدالرحمن، نفحات الأنس، بهتصحیح وليام ناسوليس، مولوى غلام عيسى، مولوى عبد الحميد، كلكته، نشرمطبعه ليسى، 1858م، ص91.
[2]. معروف الحسنی، هاشم ، تشيع و تصوف، مترجم، سیدمحمد صادق عارف، مشهد، نشر آستان قدس رضوی، 1375ش، ص45.
[3]. زرینکوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، تهران، انتشارات امیرکبیر، چاپ نهم، 1388ش، ص113.
[4]. واحدی (صالح علیشاه)، سیدتقی، در کوی صوفیان، تهران، نخل دانش، 1384، ص333.
[5]. سلطانی گنابادي، محمد باقر،رهبران طریقت و عرفان، انتشارات حقیقت، تهران، 1383، چاپ پنجم، ص106.
[6]. ابن بابويه، محمد بن على، عيون أخبار الرضا عليهالسلام، بهتصحیح مهدی لاجوردى، تهران، نشر جهان، 1378 ق، ج2، ص 141.
[7]. واحدی (صالح علیشاه)، سیدتقی، در کوی صوفیان، تهران، نخل دانش، 1384، ص429.
[8]. همان430.
[9]. صفى عليشاه، میرزا حسن، ديوان صفی علیشاه، به تصحیح منصور مشفق، تهران، نشر بنگاه مطبوعاتى صفي علىشاه، چاپ اول، ص17.
[10]. آزمايش، مصطفی، عرفان ایران، تهران، انتشارات حقيقت، 1380، شمارهی7، ص18.
افزودن نظر جدید