انقطاع در سلسله نعمت اللهی منور علیشاهی

  • 1395/03/24 - 15:47
سلسله منور علیشاهی از جمله سلاسل نعمت اللهی است که در آن انقطاع‌های زیادی دیده می‌شود از جمله اجازه‌نامه نداشتن صادق علیشاه و جانشینش عبدالحسین ذواالریاستین که هیچ‌کدام از وفا علیشاه اجازه نامه‌ای نداشتند. همچنین عبدالحسین ذوالریاستین نیز به این امر اعتراف کرد که به هیچ‌یک از مریدانش اجازه نداده است و این چنین این سلسله بی‌اعتبار شد.

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ انقطاع در سلسله نعمت اللهی، جزء لاینفک این طریقه شده است و در هر زمان که قطبی از این سلسله، از این دنیا می‌رود افراد زیادی ادعای جانشینی او را می‌کنند و مدعی قطبیت هستند و برای خود سلسله‌ای را تشکیل می‌دهند و نام خود را به آن سلسله پیوند می‌زنند. ازجمله بعد از مرگ رحمت علیشاه قطب سلسله نعمت اللهی که تعداد زیادی از مریدان او ادعای جانشینی او را داشتند و ازجمله این مریدان می‌توان به منور علیشاه عموی رحمت علیشاه اشاره کرد که ادعا داشته دو اجازه‌نامه از طرف رحمت علیشاه برای جانشینی او دارد ولی پیروان سعادت علیشاه، دیگر مدعی جانشینی رحمت علیشاه معتقدند که بعضی از بستگان منور علیشاه به خاطر فضل ظاهری که همان خویشاوندی با رحمت علیشاه می‌باشد منور علیشاه را بر سعادت علیشاه برتری داده و خودشان فرمانی مبنی بر جانشینی منور علیشاه از طرف رحمت علیشاه نوشته‌اند.[1]
از این نکته نیز غافل نباید شد که منور علیشاه و پیروانش هم مدعی جعلی بودن اجازه‌نامه سعادت علیشاه هستند و دیگر اینکه صفی علیشاه که دیگر مدعی جانشینی رحمت علیشاه بوده است بعدازآنکه از سعادت علیشاه جدا شد و مرید منور علیشاه کشت، در کتاب خمسه حسینی از گرایش و برتری منور علیشاه بر سعادت علیشاه سخن گفته است[2] و در شعری معروف نیز سعادت علیشاه را گوساله، زندیق جاهل و بو جهل معرفی کرده و در طرف مقابل منور علیشاه را ولی و قطب و نوح و پیر فاضل خطاب کرده است.[3]
اما منور علیشاه برای این‌که بعد از خودش سلسله‌اش دچار انقطاع، بریدگی و اختلاف و تفرقه نشود به‌صورت کتبی و در حضور شاهدان اجازه نامه‌ای مبنی بر جانشینی فرزندش علی ذوالریاستین می‌نویسد و به حاضران در مجلس می‌گوید: «اقرار مرا (جانشینی ذوالریاستین) را تأیید کنید که بعد از من اختلافی واقع نشود.»[4] پس از درگذشت منور علیشاه، فرزندش علی ذوالریاستین با لقب طریقتی وفا علیشاه سررشته هدایت این سلسله را به‌دست می‌گیرد. ازجمله نکات زندگی وفا علیشاه، اینکه او از طرفداران مشروطیت و از آزادی خواهان ایران بود که بعدها به خاطر بیماری استسقا و تنگی نفس از دنیا رفت[5] و پس از او سید اسماعیل اجاق کرمانشاهی ملقب به صادق علیشاه جانشین او شد درحالی‌که از طرف وفا علیشاه اجازنامه‌ای مبنی بر قطبیت صادق علیشاه نوشته‌نشده است[6] که این موجب قطع اتصال بین اجازات و سلسله شده و بدین ترتیب ادامه این فرقه اعتباری نخواهد داشت.
موارد نداشتن اجازه‌نامه قطبیت، برای مدعیان جانشینی در این سلسله منشعب شده از نعمت اللهی همانند خود سلسله نعمت اللهی فقط به همین یک مورد ختم نمی‌شود چون صادق علیشاه که خود اجازه‌نامه نداشته است درحالی‌که ریاست فرقه را بر عهده داشت از این عنوان کناره گیری کرد و فرزند وفا علیشاه به نام عبدالحسین ذوالریاستین مونس علیشاه را که گفته‌شده در دوران قطبیت پدرش وفا علیشاه کودک نوجوانی بوده به‌عنوان جانشین خود معرفی کرده و امور خانقاه را به او واگذار کرد، در حالی که اصلاً اجازه نامه‌ای برای قطبیت مونس علیشاه از طرف پدرش نوشته نشده است.
 اما نباید از دو نکته مهم غافل شد که امکان این کار از طرف صوفیه به خاطر کم سن و سال بودن مونس علیشاه وجود نداشته و مرسوم نیست و دیگر اینکه صادق علیشاه که خود به قطبیت رسیده و بعد از خود مونس علیشاه را به قطبیت رسانده است خود شیخ مجاز وفا علیشاه ذوالریاستین بوده است[7] و حال باید دید چگونه ممکن است یک شیخ مجاز بتواند به‌سرعت به قطبیت برسد و برای خود جانشین معین کند. هرچند در صوفیه هیچ‌چیز غیرممکنی وجود نداشته و ندارد مانند به قطبیت رسیدن کسانی که اصلاً وارد سلک درویشی نشده بوده‌اند و به‌یک‌باره وارد این سلک شده و در ظرف مدت کوتاهی تمام مراحل سلوک را طی کرده‌اند و به عنوان جانشین پدر به مقام قطبیت رسیده‌اند. نداشتن اجازه‌نامه در این سلسله بعد از مونس علیشاه نیز ادامه پیدا کرده است و افراد زیادی مدعی جانشینی مونس علیشاه بوده‌اند ولی مونس علیشاه برای هیچ کدام اجازه نامه‌ای ننوشته است و خود به این امر اعتراف می‌کند و می‌گوید: «با اینکه مکرر دم از رفتن و بدرود زده و می‌زنم موفق به نوشتن وصیت‌نامه نشده‌ام و بعضی‌ها لسانی و شفاهی سؤال نموده که وکیل و وصی شما کیست؟ گفتم که وکیل فقیر، نعم الوکیل است... و تا به حال امری از جانب حضرت ثامن الحجج به فقیر نشده است که باید پس از خود که را وصی قرار دهی و هرکس از قول فقیر نسبتی بدهد محض افتراء و کذب محض است.»[8] همه این مطالب گویای پوشالی بودن و ساختگی بودن این سلسله مانند دیگر سلاسل نعمت اللهی است و مسئله اجازه‌نامه برای قطبیت و یدا به ید و صدرا به صدر رسیدن آن به امام یک امر صوری می‌باشد که گاه صوفیه برای رسیدن به ریاست و قدرت حتی این مسئله صوری را نیز زیر پا می‌گذارند و اهمیتی به آن نمی‌دهند.

پی‌نوشت
[1]. سلطانی گنابادی، محمدباقر، رهبران طریقت و عرفان، نشر محبوب، تهران، 1371، ص 231
[2]. آزمایش، مصطفی، تاریخچه سلسله صوفیه نعمت اللهیه و فرق منشعبه، ص 83
[3]. سمیعی، کیوان، دو رساله در تاریخ جدید تصوف، نشر پاژنگ، تهران، 1370، ص 61-62
[4]. نوربخش، جواد، گلستان جاوید، نشر خانقاه نعمت اللهی، تهران، 1373، ص 77
[5]. مبلغی آبادانی، عبدالله، تاریخ صوفی و صوفیگری، ناشر حر، قم، 1376 ص 550
[6]. واحدی، سید تقی (صالح علیشاه)، درکوی صوفیان، نشر نخل دانش، تهران، 1384، ص 441 و گلستان جاوید ص 14
[7]. نوربخش، جواد، گلستان جاوید، نشر خانقاه نعمت اللهی، تهران، 1373، ص 35
[8]. بلاغی، حجت علی (حجت علی شاه)، مقامات العرفا، انتشارات مظاهری، تهران، 1371، ص 509

تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.