خیال حکومت‌داری در تصوف فرقه‌ای

  • 1399/12/10 - 08:56
متأسفانه دراویش و صوفیه در کنار شریعت اسلامی پدیده‌هایی بنام طریقت و حقیقت را اختراع کرده‌اند. شریعت را پوسته طریقت و طریقت را پوسته حقیقت می‌دانند و معتقدند که شریعت و طریقت هر دو وسائل رسیدن به حقیقتند. مراد از طریقت آداب سیر و سلوکی است که خودشان ابداع کرده‌اند و مراد از حقیقت مرحله رسیدن به خداست.
صوفیان و حکومت

پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ صوفیان فرقه‌ای نقش اپوزیسیون را در نظام اسلامی ایران ایفا می‌کنند و همواره اسباب زحمت و صدور قطعنامه‌های مدنی علیه کشور بوده‌اند. اصل و ریشه‌ی ایشان بعد از قرن دوم هجری قمری[1] بر مبنای افراط در زهد اسلامی و با پیروی از ریاضت‌های طاقت فرسای ادیان قدیم هندی، بودایی ، نصرانی و روش نوافلاطونی ، اساس فرقه‌ای را مخالف و مغایر با معیارهای روشن و عقل پسند قرآن و شرع مقدس اسلام و سنت و روش عملی پیامبر اسلام معصومین (علیهم السّلام) به نام تصوف و صوفی‌گری در جامعه اسلامی بنا نهادند.[2]

این کار آنان که در صدر اسلام توسط برخی از افراد برجسته صوفیه مانند ابوهاشم کوفی، معروف کرخی، جنید بغدادی، رابعه عدویه، حسن بصری، ابراهیم ادهم و امثال آنان به عنوان یک بدعت بزرگ به وجود آمد، رفته رفته منشأ ایجاد سلسله‌های مختلف و متعدد با راه و روش‌های خاصی گردید. بستر این سلسله‌ها در ابتداء مذهب اهل سنت بوده و در دوران حکومت صفویان به تبع اینکه سنّیان ایرانی شیعه شدند، تصوف وارد جامعه شیعی ایران گردید و به تدریج توأم با نوسانات سیاسی و فکری موجبات ایجاد سلسله‌های صوفی‌گری را در جامعه تشیّع به وجود آورد. 

هیچ یک از فرقه‌ها و سلسله‌های صوفیه به ظاهر منکر خدا و پیامبر (صلّی الله علیه و آله) نیستند و نیز فرقه‌های صوفیه شیعی، ائمه (علیهم السّلام) را انکار نمی‌‌کنند لکن برخی از عقاید و اعمال آنان ملازم با اموری است که با شرک و نفی شریعت و نفی امامت امامان سازگار می‌‌باشند. به همین علت گروه‌های صوفیه از طرف فقهای شیعی و سنّی از میان جامعه اسلامی مورد طرد قرار گرفته و اهل بدعت شمرده شده‌اند. بنابر این هیچ یک از فرقه‌های تصوف مورد تأیید تشیع نمی‌‌باشد و علت آن انحرافاتی است که اصول مکتب تصوف را تشکیل می‌دهد.

متأسفانه دراویش و صوفیه در کنار شریعت اسلامی پدیده‌هایی بنام طریقت و حقیقت را اختراع کرده‌اند. شریعت را پوسته طریقت و طریقت را پوسته حقیقت می‌دانند و معتقدند که شریعت و طریقت هر دو وسائل رسیدن به حقیقتند. مراد از طریقت آداب سیر و سلوکی است که خودشان ابداع کرده‌اند و مراد از حقیقت مرحله رسیدن به خداست. صوفیه معتقدند که وقتی انسان به مرحله حقیقت رسید در بحر وحدت الهی غرق و محو می‌شود و از این حالت برای او بی‌خودی و زوال عقل حاصل می‌گردد و نمی‌‌تواند خود را از این غرقاب بیرون آورد و به اتفاق همه علماء اسلام تکالیف شرعی از کسی که عقل او زائل گشته است ساقط می‌باشد.[3]

صوفیه به این ترتیب هم در کنار شریعت، طریقت را جعل کرده‌اند و هم به بهانه اینکه انسان وقتی به حقیقت رسید به خاطر زوال عقل ، شرع را پامال نموده و کنار گذاشته‌اند. با توجه به مطالب ذکر شده، به خوبی روشن می‌گردد که تصوف در اسلام و تشیع ریشه ندارد، و نوع مطالبی که صوفیه می‌گوید، براساس تخیل و وهم و غیر منطقی است وچنین افکار و عقائدی نمی‌‌تواند، اساس حکومتی قرار گیرد. البته ما دقیقاً اطلاع نداریم که آنان، مدعی چه نوع حکومتی هستند، زیرا صوفیه دارای فرق متفاوت و بعضاً دارای برخی عقائد متضاد می‌‌باشند. این تضاد درونی نمی‌تواند زمینه‌ساز یک حکومت واحد قرار گیرد.

پی‌نوشت‌:

[1]. قاسم غنی، تاریخ تصوف در اسلام، ص 19، تهران، 1340.
[2]. زین العابدین کیانی نژاد، سیر عرفان در اسلام، ص 46، تهران: انتشارات اشراقی.
[3]. شیخ محمد لاهیجی، شرح گفشن راز، ص 350، انتشارات کتابفروشی محمدی.

برچسب‌ها: 
تولیدی

افزودن نظر جدید

CAPTCHA
لطفا به این سوال امنیتی پاسخ دهید.
Fill in the blank.