مباحث تاریخی
ابوهریره در اواخر عمر شریف پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) مسلمان شد، و مصاحبت او با رسول خدا (ص) به سه سال نرسید. او 5374 حدیث به خود اختصاص داده است، در حالیکه میگوید: من همهی احادیثی که شنیدم، نقل نکردم؛ اگر احادیث نقل شده از سه خلیفه در کتب اهل سنت را روی هم بگذاریم، یک دهم احادیث ابوهریره هم نمیشود!
عبدالله بن مسعود از کسانی بود که در اسلام آوردن از سابقین بود که 23 سال همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بوده و آنقدر ملازم آن حضرت بوده، که گمان مینمودند از اهل بیت ایشان است، معقول نیست که در مجموع 848 حدیث داشته باشد، و با این تعداد حدیث، از اعلم اصحاب رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) شمرده شده باشد.
علمای اهل سنت از عبدالله بن عمرو بن العاص، در کتابهای خود، 700 حدیث نقل کردهاند. ابوهریره در مورد او میگوید: «هیچکس از اصحاب پیامبر (ص) بهاندازهی من حدیث از پیامبر نگفته، مگر عبدالله بن عمرو؛ زیرا او احادیث را مینوشت و من نمینوشتم.»؛ ولی میبینیم احادیث نقل شده از ابوهریره، چندین برابر احادیث عبدالله است.
عبدالله بن عمر، نزد علمای اهل سنت، از فقهای اصحاب شمرده میشود، با توجه به حالی که از او نقل نمودهاند، که چنان در جمعآوری فعل و قول پیامبر اهتمام داشت که ترس دیوانه شدنش بود، و اگر غائب بود، سؤال میکرد و چیزی از سنت، از دست او نرفته است. ولی جای تعجب است که احادیث نقل شده از عبدالله بن عمر، کمتر از ابوهریره میباشد.
عبدالله بن عباس، پسرعموی پیامبر در شعب ابیطالب بهدنیا آمد. پیامبر اکرم (ص) برای او دعا کرد که خدا به او حکمت و دانش بیاموزد؛ وقتی برای عمر معضلی پیش میآمد، برای حل آن مشکل، به ابن عباس رجوع میکرد و ابن مسعود او را بهترین مترجم و مفسر قرآن کریم معرفی نموده است؛ با این اوصاف برای او 1660 حدیث نقل کردهاند.
ابوذر غفاری در اوائل دعوت رسول خدا (ص) ایمان آورد و اولین کسی بود که اسلام خود را آشکار نمود. ولی فقط 281 حدیث به او نسبت داده شده است؛ او هم از نقل سنت رسول الله (ص) منع شد، ولی کسی نبود که از نقل احادیث خودداری نماید، که عاقبت به همین جرم به بیابان ربذه تبعید شد و در همانجا از دنیا رفت و علم و سنت کثیری را با خود برد.
از سلمان فارسی، صحابه بزرگ پیامبر اکرم (ص) که بنا به اعتراف عایشه، مجلس آموزش و تعلیم خصوصی با پیامبر (ص) داشته است، و دریایی پایان ناپذیر شمرده شده و علمش به علم لقمان حکیم تشبیه شده، که از علم سیراب گشته است، فقط شصت حدیث در کتب اهل سنت نقل شده است. از این شصت حدیث، بخاری چهار حدیث و مسلم پنج حدیث را در صحیح خود آوردهاند.
در سال ششم هجری، پیامبر اکرم (ص) تصميم گرفت، به اتفاق مهاجرين و انصار، مراسم عمره، بهجا آورد؛ ایشان بههمراه ياران خود، در حال احرام به سمت مکه حرکت نمودند، اما مشرکین تصمیم گرفتند از ورودشان به مكه، جلوگيری نمايند. لذا ماجرا به صلح حدیبیه ختم شد. در این ماجرا یکی از اصحاب، به اين قرارداد و پذیرفتن پیامبر اعتراض كرد...
دو رکن شوم سیاسی همچون آمریکا وعربستان به دلیل ترس از گسترش تشیع و نفوذ آن در منطقه دست به سرکوب محبین اهل بیت زدند، فقط به جرم اینکه یمن خواهان استقلال وخواستار اجرای مرام علوی و حسینی هست و زیربار زور نمیرود.اما دشمنان سیاسی بدانند وعده خدا محقق میشود و روز پیروزی و سقوط دشمن فرا میرسد، منتظر باشند که ما هم منتظریم.
قبیله بنیامیه در رقابتی سخت با بنیهاشم، خواهان قدرت و سلطه بر مردم مکه و اطراف آن بودند، لذا از طرق مختلف سعی در کسب آقایی و شرافت میکردند. اما روزگار این توفیق را برایشان رقم نزد و فقط در برخی مناسبتها نامی از آنها در تاریخ مکه برده میشود. اما بنیهاشم کلیددار خانه خدا و امیرالحاج بوده، و سقایت خانه الهی را برعهده داشتند.
معاویه که به خاطر ارضای جاه طلبیهایش، در جستجوی حکومت بر تمام مسلمین بود. برای رسیدن به آن، از هر وسیلهای استفاده کرده، و از هیچ ناجوانمردی هم رویگردان نبود، تا به خواستههای خود برسد، پس معاویه مجسمه فساد و تبهکاری بوده، و در این میان افرادی به مانند عمروعاص او را یاری کردند که دست کمی از خودش نداشتند.
خلافت حق مسلّم حضرت علی (ع) بود، اما با نیرنگ برخی از اصحاب پیامبر اکرم (ص) این خلافت در محل اصلی خود قرار نگرفت. تا اینکه بعد از 25 سال این حقّ برباد رفته به اصلش بازگشت، اما این بازگشت خلافت هم بدون دردسر برای امیر مومنان نبود، بلکه جرثومه فسادی به مانند معاویه که دست نشانده خلفای قبلی بود کار را بر ایشان سخت گرداند.
پدیدار شدن هر نشانهای ازنشانههای ظهور، سالکان راه را در مسیرهای دور و دراز امیدوار ساخته وآنها را آگاه ومطمئن میسازد. طبق روایات زیاد از کتب معتبر شیعه و سنی، اتفاقی عجیبی در سرزمین بیداء «میان مکه و مدینه» رخ میدهد، به نام خسف بیداء، که الان هم آن منطقه بیداء نام دارد، در مسیر راه حجاج تابلوهای «بیداء» مشاهده میشود.
مخالفین امامیه طعنه میزنند و استبعاد میکنند بر بقای شخصی که این مقدار طول عمر داشته باشد و علاوه بر این میگویند امامیه اعتقاد دارند که آن حضرت در سرداب غایب شده و همانجاست و از آنجا ظاهر میشود و ایشان انتظار میکشند تا حضرت از آن مکان بیرون بیاید و این در حالی است که علمای بزرگ شیعه این شبهه را دفع نمودند.