غصهای داغ و ماندگار از داستان حَکَمِیت
پایگاه جامع فرق، ادیان و مذاهب_ هدف ازاین مقاله بررسی شبهه حَکَمیت و شناخت اصحاب، بهخصوص «عبدالله بن قیس ابوموسی اشعری» و جایگاهش در کتاب معتبر اهل سنت، یعنی «صحیح بخاری» میباشد. چرا حضرت به این امر تن داد؟ با اینکه از گمراهی حَکَمِین آگاه بود؟
حضرت مجبور شد، دفع افسد به فاسد کند؛ چون اگر قبول نمیکرد، فسادش بیشتر بود، یعنی درگیری و فتنه پیش میآمد و یارانش پراکنده میشدند، بههمین خاطر به این امر، «حَکَمیّت» تن داد.[1] هرچند نفس امر حکمیت فاسد بود و جز گمراهی چیزی در بر نداشت. خود حضرت که در اصل مخالف صلح و حکمیت بود، اما متاسفانه اصرار و فشار افراد، حضرت را مجبور کرد. اما با این حال حضرت بهطور کامل، آنها را رها نکرد و برای امر حَکَمیت «ابنعباس» را نماینده خود و اهل عراق معرفی کرد، که متاسفانه باز هم مخالفت کردند، و همینطور مخالفتها ادامه داشت، تا اینکه اشعث و همراهاناش گفتند که «عبدالله بن قیس، ابوموسی اشعری» را برای این امر معرفی کن.[2]
حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: او مردم کوفه را ازهمراهی و یاری من منع نمود و او چاپلوس و فریبکار و دشمن من است و ظاهر او خلاف باطن اوست. ولی اشعث و همراهانش به انتخاب تنها ابوموسی اصرار نمودند.[3] چرا؟ به چه دلیل؟ سبب این مخالفت چیزی نبود، جز اینکه معاویه با ارسال نامه و هدایا و وعده مال، بیشتر آنها را خرید و وادار به مخالفت با آن حضرت نمود، که خود معاویه بعد از جنگ صفین گفت با علی جنگیدم بدون نیروهای نظامی و درگیری.[4] و جالبتر اینکه ابوموسی اشعری کسی است که پیامبر از گمراهی او خبر میدهد؛ پیامبر به او میگوید: «ای ابوموسی! برحذر باش از اینکه یکی از آن دو حَکَمِین، خود تو باشی. ابوموسی پیراهنش را درآورد و گفت از آن بیزاری میجویم، بهسوی خدا، چنانکه از این پیراهن دوری میجویم.»[5]
نتیجه گیری به همراه یک سوال همیشه بیجواب: در داستان حَکَمیت که ذکر شد، جایگاه وعملکرد اصحاب برای شما خواننده عزیز مشخص شد، بهخصوص شخص «ابوموسی اشعری»؛ اما آن سوال همیشه بیجواب این است که ابوموسی اشعری با این گمراهی و ناصبیگریش، چرا بخاری باید در کتابش «صحیح بخاری» از او بیش از صد حدیث نقل کند، ولی از خود امیرالمومنین، علی (علیه السلام) و دیگر اهل بیت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) خیلی خیلی کم حدیث روایت کند، که جمعاً به چهل حدیث هم نمیرسد. متاسفانه باید گفت مخالفان و دشمنان اهل بیت جایگاهشان نزد جناب آقای بخاری، مقبولتر ومحبوبتر میباشد.
پینوشت:
[1]. احمد بن ابى يعقوب ابن واضح يعقوبى، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمد ابراهيم آيتى ، تهران ، انتشارات علمى و فرهنگى ، چ ششم ، 1371ش «پس ميان اشتر و اشعث نزاعى برخاست و سخنانى به يكديگر گفتند كه نزديك شد ميان ايشان جنگ روى دهد و على ترسيد كه يارانش از پيرامون او پراكنده كردند و چون وضع خود را ديد پيشنهاد تعيين حَكَم را از ايشان پذيرفت»
[2]. ابن حبان، الثقات، مجلس دائرة المعارف العثمانية . بحيدر آباد الدكن الهند، مؤسسة الكتب الثقافية، 1395ق، ج2ص292 «فسر الناس به وكرهوا القتال وأجابوا إلى الصلح وأنابوا إلى الحكومة وقالوا لعلي إن القوم يدعونك إلى الحق وإلى كتاب الله وأراد على أن يحكم بن عباس فقال الأشعث بن قيس وهو يومئذ سيد الناس لا يحكم في هذا الامر رجلان من قريش ثم قال الأشعث لا نرضى إلا بأبي موسى الأشعري وكتبوا بينهم كتابي الصلح»
[3]. احمد بن ابی یعقوب ابن واضح یعقوبی، تاريخ اليعقوبي، دار صادر - بيروت – لبنان، ج2، ص189، «وقال علي: إن أبا موسى عدو ، وقد خذل الناس عني بالكوفة ، ونهاهم أن يخرجوا معي . قالوا : لا نرضى بغيره . فوجه علي أبا موسى على علمه بعداوته له ومداهنته فيما بينه وبينه ، ووجه معاوية عمرو بن العاص»
[4]. سیر أعلام النبلاء، ذهبي، شمس الدین محمد بن احمد بن عثمان، مؤسسة الرسالة، بيروت، چاپ نهم، 1401،ج3، ص144 «أن معاوية لما بويع ، وبلغه قتال علي أهل النهروان ، كاتب وجوه من معه مثل الأشعث ، ومناهم وبذل لهم حتى مالوا إلى معاوية ، وتثاقلوا عن المسير مع علي ، فكان يقول فلا يلتفت إلى قوله . وكان معاوية يقول : لقد حاربت عليا بعد صفين بغير جيش ولا عتاد»
[5]. ابن أبي الحديد، شرح نهج البلاغه، تحقيق : محمد أبو الفضل إبراهيم، مؤسسة إسماعيليان للطباعة والنشر والتوزيع، ج13، ص315،«، ولا ينفك أمركم يختلف حتّى تبعثوا حكمين يَضلاّن ويُضلاّن من اتّبعهما " . فقلت : أعيذك بالله أن تكون أحدهما . قال : فخلع قميصه وقال : " برأني الله من ذلك كما برأني من قميصي»
دیدگاهها
علیرضا پرتوی
1395/04/31 - 21:05
لینک ثابت
نویسنده بزرگوار درکت میکنم،
پورصدوقی
1395/05/02 - 10:05
لینک ثابت
دوست عزیز کلام شما صحیح است
افزودن نظر جدید